نامه ها

نامه بیست ویکم فراز اول

وَ مِنْ كِتاب لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ) اِلَيْهِ اَيْضاً:

«فَدَعِ الاسْرافَ مُقْتَصِداً، وَاذْكُرْ فِى الْيَوْم غَداً، وَ اَمْسِكْ مِنَ الْمالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ، وَ قَدِّم الْفَضْلَ لِيَوْمِ حاجَتِكَ».


ترجمه‌ها

- ترجمه نهج ‌البلاغه (فقیهی)
بخشی از نامه ديگری است که اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) به زياد بن ابيه نوشته است:

«پس، اسراف و بيهوده خرج کردن را فروگذار و ميانه‌رو باش (که نه خرج بيهوده بکنی و نه خودداری بی مورد از خرج) امروز به ياد فردا باش و مال را به اندازه‌ای که برايت لازم است نگاه دار و آنچه از احتياجت افزون است برای روز احتياجت (در قيامت و روز حساب) پيش بفرست».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص511)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
بخشی از نامه آن حضرت (علیه‌السلام) باز هم به زیاد:

«پس اسراف را رها کن و میانه‌رو باش، و امروز به فکر فردا باش، و از مال به اندازه ضرورت نگاه دار، و افزون آن را برای روز نیازت پیش فرست».

(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص377)
- ترجمه نهج‌البلاغه(بهرام پور)
نامه دیگر امام (علیه‌السلام) به زیاد بن ابیه که به تجمل‌گرایی روی آورده بود:

(وقتی به حضرت (علیه‌السلام) خبر رسید که «زیاد» مرتکب کارهای خلاف می‌شود؛ از جمله اینکه بر سفره‌های رنگین حاضر می‌شود و با افراد، متکبرانه رفتار می‌کند. امام (علیه‌السلام) در این نامه او را از اسراف، تکبر و دنیاپرستی برحذر داشت و یاد آخرت را به او متذکر شد.)

«ای زیاد! اسراف را کنار بگذار و میانه‌روی را پیشه کن. امروز به فکر فردا باش. از مال دنیا به قدر کفاف بسنده کن و بقیه را برای آخرت بفرست».

(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539)
- ترجمه نهج البلاغه (فيض الإسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) است نيز به زياد بن ابيه:

(كه در آن، او را به اقتصاد، ميانه‌روى، تواضع و فروتنى امر مى‌فرمايد.)

«پس (در صرف مال) زياده‌روى مكن، ميانه‌رو باش (بيشتر و كمتر از آنچه نيازمندى صرف مكن). در امروز به ياد فردا باش، و به اندازه نيازمندى خود از دارایى پس‌انداز نما، و زياده (بر آن) را به جهت روز نيازمنديت (آخرتت) پيش فرست (در راه خدا به درويشان و مستمندان ببخش)».

(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الإسلام، ج‌5، ص872)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
نيز از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) به زياد بن ابيه:

توصيه‌هاى اخلاقى به كارگزاران

«در انفاق ميانه‌رو باش و از افراط (اسراف) و تفريط (امساك) پرهيز كن، و امروز كه در دنيا هستى در انديشه آخرت باش كه بى‌ترديد به حسابت رسيدگى خواهند كرد.

و به قدر ضرورت كه نيازمند آن هستى از مال دنيا بهره برگير، و افزون بر ضرورت را براى روز نيازمندى‌ات، يعنى آخرت، بفرست».

(ترجمۀ توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص549)
- شرح نهج‌البلاغه (ابن میثم)
نامه ديگر حضرت (علیه‌السلام) كه به زياد بن ابيه مرقوم فرموده است:

امام (علیه‌السلام) در اين نامه چند دستور به زياد بن ابيه مى‌دهد:

«1. نخست او را به ترك اسراف امر مى‌كند كه به معناى زياده‌روى و نقطه مقابل تفريط است كه آن نيز از كارهاى ناپسند است و لازمه اين دستور، امر به اقتصاد و ميانه‌روى در امور است كه از فضايل و كارهاى پسنديده است.

2. امروز به ياد فرداى قيامت و روز آخرت باشد، و اين عمل، نفس را سركوب مى‌كند و او را از پرداختن كامل به دنيا و اشتغال به آن باز مى‌دارد.

3. از مال و ثروت دنيا به اندازه نيازمندى در زندگى بردارد و اين دستور اشاره به آن است كه در اندوختن مال دنيا و نگهدارى آن ميانه‌رو باشد.

4. مقدار زايد از ثروت دنيا را براى روز شدت نيازمنديش كه آخرت و پس از مرگ است، به پيش بفرستد و اين دستور به انفاق مال در راه خدا اشاره دارد؛ زيرا هر خردمندى مى‌داند كه صرف كردن مال، زايد بر احتياج دنيوى در راه خدا و جلو فرستادن آن براى روز شدت نيازمندى از مصلحت‌هاى بسيار مهّم است».

(ترجمه‌ی‏ شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج 4، ص690)

واژه شناسی

- دَع
دست بردار،[1] رها کن.[2]
- مُقْتَصِد
معتدل.[3]
- اذْكُرْ
یاد کن.[4]
- غَد
فردا.[5]
- اَمْسِكْ
حفظ کن.[6]
- قَدِّم
پیش فرست.[7]
- الْفَضْل
زیاده و اضافه مال.[8]

واژه کاوی

- مُقْتَصِد (قصد)
واژه «قَصْد» در کلام عرب به معنی تصمیم گرفتن، توجه و روی‌آوردن، و برخاستن است، خواه از روی میانه‌روی و خواه از روی ستم باشد؛[9] همچنین در معانی استوار شدن راه[10] و عدالت نیز، بیان شده است.[11]

«قصد» معنایی میان افراط و تفریط است[12] و از سوی دیگر در مورد حد متعارف از سخت‌گیری و تنگ گرفتن به‌کار برده می‌شود.[13]

«قَصَدَ في الأَمرِ و اقْتَصَدَ» مجازاً به معنی این است که شخص از حد نگذشت و میانه‌روی را برگزید.[14]

واژة «اقْتِصَاد» به دو معنا است:

1. میانه‌روی پسنديده: ميانه روى در هر چيزى كه دو طرف افراط و تفريط دارد؛ مثل شجاعت كه حالتى میان بی‌باکی و ترس است.

2. معنای کنایی میانه‌روی: قرار گرفتن در میان حالت پسنديده و ناپسند؛ مانند رفتاری میان عدالت و ستم که نه عدالت است و نه ظلم.[15]

«مُقْتَصِد» كسى است كه به راه راست رود و در كارش معتدل باشد[16] و در هزینه کردن میانه‌روی کند، نه اسراف کند و نه تنگ بگیرد.[17]

تفاوت «قصد» و «قناعت»:

«قَصْد» به معنای ترک اسراف و سخت‌گیری است؛ اما «قناعت» این است که انسان به اندک اکتفا کند و

سخت‌گیری کند و تنگ بگیرد. اگر کسی با اینکه بی‌نیاز است «اقتصاد» و میانه‌روی را ترک کند کار

ناپسندی انجام داده است؛ اما اگر در حال بی‌نیازی «قناعت» را ترک کند کار او ناپسند شمرده نمی‌شود.

«قناعت» از اعمال قلبی است و «اقتصاد» از اعمال اعضای بدن است.[18]
- ضَرُورَة (ضرر)
«ضُرّ» به معنای فقر است[19] همچنين به بدحالى ناشی از اندک بودن دانش، فضيلت و عفّت؛ يا بدحالی بدن در

اثر كمبود یا بيمارى عضوى نیز گفته می‌شود.[20]

«اضطرار» به معنای ناچاری،[21] اجبار[22] و نيازمند چيزی بودن است.[23]

«اُضْطُرَّ اِلَی الشَّیء» يعنی به فلان شیء پناه برده شد[24] و انسان‌ها از آن بی‌نیاز نشدند.[25]

«ضَرُورَت» اسمی از مصدر «اضطرار»[26] و به معنای حاجت[27] و سختی[28] است.

«ضَرُورَت» در اصطلاح به معنای اين است که شخصی توانايی رها شدن از امری را نداشته باشد.[29]
- قَدِّم (قدم)
«قدم» در اصل بر سبقت گرفتن دلالت دارد.[30]

ممکن است مراد از «قَدَم» این باشد که انسان از درنگ کردن و به عقب انداختن چیزی جلوگیری کند.[31]

«تقدیم» به معنی مقّدم کردن و جلو انداختن[32] و ضد تأخیر است.[33] «قَدَّمَهُ» یعنی شخصی، دیگری را جلو

انداخت.[34]
- حاجَة (حوج)
«حوج» به معنای نيازمندی به چيزی است.[35] «حَوج» به معنی خواسته و «حُوج» به معنی فقر است.[36]

«حاجت» به معنای نياز شديدى است كه لازم است در مورد آن چاره‌جویى شود[37] همچنين «حاجت» به معنای

كار سخت و دشواری است كه در آن اهتمام لازم باشد.[38] اين واژه بر مبالغه دلالت می‌کند.[39]

«حَاج» و «اِحتاجَ» یعنی شخصی نيازمند شد[40] ‌و «احْتَاجَ‌ الرَّجُلُ إِلى كذا» يعنی شخصی به چيزی گرايش پيدا

کرد.[41]

«حَاجَة إلى الشّي‌ء» به معنی نياز به چيزى همراه علاقه به آن چيز است.[42]

«حاجات»، «حوائج» و «حِوَج» جمع واژه «حاجَت» است.[43]



تفاوت «حاجت» و «فقر»:

«حاجَت» به معنای کوتاهی از رسيدن به خواسته مورد نظر[44] و نقصان است؛ مثلاً اگر گفته شود فردی به عقل

محتاج است منظور آن است که عقل وی ناقص است؛ اما «فقر» خلاف غنی بودن و بی‌نيازی است.[45] برخی

«حاجَت» را اعم از «فقر» می‌دانند.[46]

نکته‌ها و پیام‌ها

1_ میانه‌رو بودن در هر کاری، نیکو و پسندیده است. (دَعِ الاسْرافَ مُقْتَصِداً)

2_ زیاده‌روی در هر کاری، غیر عاقلانه و خلاف عدالت است. (دَعِ الاسْرافَ مُقْتَصِداً)

3_ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از نیازمندی‌ها در این دنیا به «قَدرِ ضَرُورَة» و از روز قیامت به «يَوْمِ حاجَة» تعبیر

می‌فرمایند. «ضَرُورَت» به معنای نیاز[47] و سختی[48] است؛ ولی «حاجت» به معنای كار سخت و دشواری است

كه در آن اهتمام[49] و چاره‌جویی لازم باشد. [50]

«حاجت» از «ضرورت» جالب توجه‌تر است.





راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1_ اگر انسان برای برنامه‌های آینده‌اش، دوراندیشی و برنامه‌ریزی نداشته باشد هنگام رویارویی با مشکل،

نمی‌تواند آن‌گونه که شایسته است رفتار کند بلکه هر کس امروز باید به یاد فردایش باشد و خویشتن را آماده

سازد. (اُذْكُرْ فِى الْيَوْم غَداً)

2_ آینده نگری و دوراندیشی باید در تمام ابعاد زندگی دنیوی و اخروی انسان، الگوی عمل قرار گیرد. (اُذْكُرْ

فِى الْيَوْم غَداً)

امروز به یاد فردا باش (از نگاه معنوی): هنگامی که در دنیا هستی جایگاه خود را در آخرت آماده کن و برای

ایستگاه‌های آن جهان مهیا شو.

امروز به یاد فردا باش (از نگاه اقتصادی): با برنامه‌ریزی‌های هوشمندانه به فکر زمان‌های حساس زندگی‌ات

باش و خودت را آماده کن.

امروز به یاد فردا باش (از نگاه روان‌شناسی و برنامه‌ریزی): هیچ کس بدون برنامه به‌طور کامل به اهداف خود

نرسیده است. این حقیقتی است که انکارش، بهایی جز نابود کردن فرصت‌ها و استعدادها ندارد.

امروز به یاد فردا باش (از نگاه مذهبی و فرهنگی): به‌گونه‌ای خودت و خانواده‌ات را تربیت کن و برای رفع

نیازهای خودت و آن‌ها چاره‌جویی کن و شایسته‌ها را جایگزین ناپاک و حرام قرار بده که در آینده به پشیمانی

دچار نشوی.

امروز به یاد فردا باش (از نگاه مدیریت خانواده): با یادگیری راهکارهای مدیریتی، زمام امور افراد خانواده‌ات

را به دست بگیر و با آن‌ها به‌گونه‌ای رفتار کن که تو را خیرخواه خویش و دانا بدانند و تو را دوست داشته

باشند.

امروز به یاد فردا باش (از نگاه سیاسی و جامعه‌شناسی): اگر گروه حاکم در زمانی که مقبولیت و محبوبیت دارند

به فکر ادامه مسیر خویش باشند هیچ‌گاه با نارضایتی مردم مواجه نمی‌شوند اگر «اُذْكُرْ فِى الْيَوْم غَداً؛ امروز به

یاد فردا باش» را در دستور کار خویش قرار بدهند همیشه به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند که رضایت مردم را جلب

کنند و آن‌ها را از خویش نرانند.

3_ از نگاه اقتصادی بهتر است انسان از ثروت، تنها به نیاز بهره ببرد و زیاده بر آن را برای روزی که نیاز شدید

به آن دارد، پس‌انداز کند. (وَ اَمْسِكْ مِنَ الْمالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ و...)

4_ در اقتصاد غیر اسلامی، موفقیت زمانی معنا پیدا می‌کند که انسان به ثروت کذایی برسد و همه آنچه که دارد

در استفاده خویش قرار دهد؛ اما در اقتصاد اسلامی ثروت، زمانی ارزش پیدا می‌کند که فرد، تنها به اندازه‌ای که

ناچار است از آن بهره ببرد و زیاده بر آن را برای روزی که نیاز شدید به آن دارد، یعنی روز قیامت، پس‌انداز

کند. (وَ اَمْسِكْ مِنَ الْمالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ و...)

5_ یکی از بزرگ‌ترین راهکارهای ذخیره انرژی، جلوگیری از به هدر رفتن آن است. (دَعِ الاسْرافَ مُقْتَصِداً)

[1]- فرهنگ ابجدی، ص391.

[2]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539.

[3]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539.

[4]- قاموس قرآن، ج‌3، ص15.

[5]- مفردات ألفاظ القرآن، ص603.

[6]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539.

[7]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539.

[8]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539.

[9]- سر الصناعه، ابن جنی به نقل از تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌5، ص190.

[10]- كتاب العين، ج‌5، ص54.

[11]- لسان العرب، ج‌3، ص353.   

[12]- تاج اللغه و الصحاح العربیه، ج2، ص864.

[13]- مجمع البحرين، ج‌3، ص128.

[14]- الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، ج‌6، ص178.

[15]- مفردات ألفاظ القرآن، ص672.

[16]- قاموس قرآن، ج‌6، ص9.

[17]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص651.

[18]- الفروق في اللغه، ص297.

[19]- المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج‌2 ، ص360.

[20]- مفردات الفاظ قرآن، ص503.   

[21]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص92.

[22]- اقرب الموارد به نقل از قاموس قرآن، ج4، ص177.

[23]- لسان العرب، ج‌4، ص483. 

[24]- تاج اللغه و الصحاح العربیه، ج2، ص1083.

[25]- الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، ج‌8، ص284.

[26]- كتاب العين، ج‌7، ص7.

[27]- تاج اللغه و الصحاح العربیه، ج2، ص1083.

[28]- الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، ج‌8، ص284.

[29]- الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، ج‌8، ص290.

[30]- معجم المقاييس اللغه، ج‌5، ص65.   

[31]- فرهنگ ابجدى، متن، ص255.   

[32]- قاموس قرآن، ج‌5، ص257.   

[33]- كتاب العين، ج‌5، ص123.   

[34]- فرهنگ ابجدى، متن، ص686.

[35]- معجم المقاييس اللغه، ج‌2، ص114.   

[36]- لسان العرب، ج‌2، ص243.

[37]- لسان العرب، ج‌2، ص242.

[38]- المحيط في اللغه، ج‌3، ص142.

[39]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌3، ص334.

[40]- معجم المقاييس اللغه، ج‌2، ص114.  

[41]- المحيط في اللغه، ج‌3، ص142.

[42]- مفردات ألفاظ القرآن، ص263.

[43]- تاج اللغه و الصحاح العربیه، ج1، ص613.

[44]- الفروق فی اللغه به نقل از تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌3، ص332.

[45]- الفروق في اللغه، ص172.   

[46]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌3، ص332.

[47]- تاج اللغه و الصحاح العربیه، ج2، ص1083.

[48]- الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، ج‌8، ص284.

[49]- المحيط في اللغة، ج‌3، ص142.

[50]- لسان العرب، ج‌2، ص242.

اضف تعليق