نامه ها

نامه بیست ویکم فراز سوم

وَ مِنْ كِتاب لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ) اِلَيْهِ اَيْضاً:

«وَ اِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِىٌّ بِما اَسْلَفَ، وَ قادِمٌ عَلى ما قَدَّمَ. وَالسَّلامُ».

 

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج ‌البلاغه (فقیهی)
بخشی از نامه ديگری است که اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) به زياد بن ابيه نوشته است:

«جز اين نيست که به انسان در برابر هر چه پيش فرستاده پاداش داده می‌شود و بر آنچه جلوتر به درگاه خدا

تقديم داشته وارد می گردد. والسّلام».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص512)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
بخشی از نامه آن حضرت (علیه‌السلام) باز هم به زیاد:

«جز این نیست که آدمی به آنچه در گذشته انجام داده جزا داده می‌شود، و بر آنچه پیش فرستاده وارد می‌گردد،

والسلام».

(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص377)
- ترجمه نهج‌البلاغه(بهرام پور)
نامه دیگر امام (علیه‌السلام) به زیاد بن ابیه که به تجمل‌گرایی روی آورده بود:

(وقتی به حضرت (علیه‌السلام) خبر رسید که «زیاد» مرتکب کارهای خلاف می‌شود؛ از جمله اینکه بر سفره‌های

رنگین حاضر می‌شود و با افراد، متکبرانه رفتار می‌کند. امام (علیه‌السلام) در این نامه او را از اسراف، تکبر و

دنیاپرستی برحذر داشت و یاد آخرت را به او متذکر شد).

«شکی نیست که انسان به خاطر آنچه نزد خدا پیش فرستاده است پاداش داده می‌شود و بر آنچه قبلا تدارک

دیده است وارد می‌شود. والسلام».

(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539)
- ترجمه نهج البلاغه (فيض الإسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) است نيز به زياد بن ابيه:

(كه در آن، او را به اقتصاد، ميانه‌روى، تواضع و فروتنى امر مى‌فرمايد).

«و جز اين نيست كه مرد پاداش داده مي‌شود بكار پيش كرده، و وارد مى‌گردد بر آنچه پيش فرستاده است، و

درود بر آنكه شايسته درود است (ابن ابى الحديد در اينجا مى‌نويسد: خدا خير و نيكویى را از زياد دور گرداند،

زيرا نعمت و نيكویى و تعليم و تربيت على (عليه‌السلام) را نسبت به خود تلافى كرد به چيزى كه حاجت به بيان

آن نيست از قبيل كردارهاى زشت در باره پيروان و دوستان آن حضرت و زياده روى در ناسزا گفتن و تقبيح

كردار آن بزرگوار، و كوشش در اين امور بآنچه را كه معاويه به كمى از آن راضى بود، و اين براى به دست

آوردن رضا و خوشنودى معاويه نبود، بلكه اين كارها را طبعاً انجام مى‌داد، و در ظاهر و باطن با آن حضرت

دشمنى مى‌نمود، و خدا نمى‌خواست مگر آنكه به مادرش باز گشته معلوم نبودن پدرش را هويدا نمايد، و از هر

ظرفى آنچه در آنست تراوش ميكند، و پس از او فرزندش «عبيد اللَّه كه براى كشتن حضرت ابا عبد اللَّه الحسين

(عليه‌السلام) از كوفه لشگر به كربلا فرستاد» آمده بد كرداري‌هاى پدر را با تمام رسانيد، و بازگشت كارها

بسوى خدا است يعنى ايشان را به بدترين عذاب و كيفر خواهد رسانيد)».

(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الإسلام، ج‌5، ص872)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
نيز از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) به زياد بن ابيه:

توصيه‌هاى اخلاقى به كارگزاران

«و بدان كه انسان به آنچه در دنيا انجام مى‌دهد، در آخرت كيفر يا پاداش داده مى‌شود و آنچه را كه پيش فرستد

در آن سرا آن را خواهد ديد، والسلام».

(ترجمۀ توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص550)
- شرح نهج‌البلاغه (ابن میثم)
نامه ديگر حضرت (علیه‌السلام) كه به زياد بن ابيه مرقوم فرموده است:

«پاداش هر عمل نيكى از لوازم خود آن عمل و به اندازه آن است و اين است معناى سخن امام (علیه‌السلام) كه

فرمود: «وَ اِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِىٌّ بِما اَسْلَفَ، وَ قادِمٌ عَلى ما قَدَّمَ» كه ترجمه آن گذشت و اين عبارت از نيكوترين

سخنان است و بسيار كوبنده مى‌باشد».

(ترجمه‌ی‏ شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج 4، ص691)

واژه شناسی

- الْمَرْء
انسان، مرد.[1]
- مَجْزِىّ
مستحق پاداش.[2]
- اَسْلَفَ
پیش فرستاد.[3]
- قادِم
گام بردارنده، رسنده.[4]
- قَدَّمَ
جلو انداخت، مقدّم كرد.[5]

واژه کاوی

- مَجْزِىّ (جزی)‌
«جزی» به معنای جایگزینی چیزی در مقابل چیز دیگری و برابري با آن است.[6]

«جزاء» مقابل و برابر عمل است اگر «جزاء» در مقابل خیر باشد پاداش است و اگر در مقابل شر باشد عقوبت

است.[7] کلمه «پاداش» بهترین ترجمه برای «جزاء» است.[8]

اگر «جزاء» به همراه «باء» و «عَلی» بیاید به معنی مکافات و مجازات است و اگر به همراه «عن» بیاید به

معنای قضا و ادا[9] است و بدون آن دو به معنای کفایت است.[10]

«جَزَى الرجلَ» یعنی فردی شخصی را پاداش داد.[11]

«أَجْزَاء» جمع واژه «جزا» است.[12]



تفاوت «جزاء» و «مقابله»:

برابری میان دو چیز «مقابله» نام دارد و این واژه در معنای مجازات به صورت استعاره به‌کار می‌رود. برخی

گفته‌اند: گاهی «جزاء الشیء» (پاداش یا کیفر چیزی) کمتر از خود آن است و با بخشی از آن برابر است.[13]



تفاوت «جزاء» و «شکر»:

انسان در برابر نعمت که موجب سودمندی می‌شود شکرگزار است؛ اما هنگامی که او در برابر کاری «جزاء»

می‌دهد «جزاء» ممکن است پاداش باشد که سودرسان است و یا کیفر باشد که موجب زیان است؛ مانند «جزاء»

بر بدی.[14]
- اَسْلَفَ (سلف)
«سلف» بر گذشته[15] و پیشی گرفتن در حرکت دلالت دارد.[16]

«سَلَف» هر چیزی است که انسان آن را پیش فرستاده[17] و از آن فاصله گرفته و دور شده باشد.[18]

هر کار شایسته‌ای که انسان آن را به پیش بفرستد یا با قصد و هدف پيشاپيش انجام دهد «سَلَف» نام دارد.[19]

«سَلَف» و «سُلُوف» دو مصدر ثلاثی مجرد این واژه هستند.[20]

«اَسْلَفَ» یعنی شخصی جلو انداخت.[21] «اِسْلَاف» که مصدر واژه «اَسْلَفَ» است به معنای گذراندن است.[22]

21 مورد از این ماده در نهج البلاغه آمده است.[23]
- قَدَّمَ (قدم)
«قدم» در اصل بر سبقت گرفتن دلالت دارد.[24]

«قَدَم» یعنی پیشی گیرنده در کار[25]

ممکن است مراد از «قَدَم» این باشد که انسان از درنگ کردن و به عقب انداختن چیزی جلوگیری کند.[26]

«تقدیم» به معنی مقّدم کردن و جلو انداختن[27] و ضد تأخیر است.[28]«قَدَّمَهُ» یعنی شخصی، دیگری را جلو

انداخت.[29]

نکته‌ها و پیام‌ها

1_ بندگان خدا به منظور رسیدن به اهدافی، تلاش‌های سازمان داده شده‌ای انجام می‌دهند و به‌درستی که به

جزای کار خویش می‌رسند. (اِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِىٌّ بِما اَسْلَفَ)

2_ گاهی برخی تصور می‌کنند در جهان پس از مرگ همانند معاملات در این دنیا می‌توان با فرشتگان به

اصطلاح راه آمد یا اتفاقی بیفتد که بخت با انسان یار شود و او از عذاب رهایی یابد و به جایگاهی در بهشت

دستیابد؛ اما در حقیقت این‌گونه نیست و «جزاء مقابل و برابر عمل است».[30] «جز اين نيست که به انسان در

برابر هر چه پيش فرستاده پاداش داده می‌شود» اگر از شفاعت و ... بحث به میان می‌آید نیز به دلیل اعمال قلبی

و ... گذشته اشخاص است که موجب می‌شود آن‌ها مورد بخشش خدای متعال قرار گیرند. (اِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِىٌّ بِما

اَسْلَفَ)

3_ مؤمنان همواره از بازگشتن از ایمان در هنگام مرگ هراسان‌اند و در فکر یافتن راهکاری هستند که از این

خطر بزرگ رهایی یابند. راهکار گرفتار نشدن به خطر کفر در هنگام مرگ این است که گام‌های فرد در طول

زندگی‌اش همواره در مسیر بندگی خدا و نیکی باشد که سرانجام راه خیر را برگزیند و با ایمان از دنیا برود.

4_ مغز انسان یک خصوصیت جالبی دارد. او از تغییر عادت‌ها گریزان است؛ زیرا اگر انسان کاری خلاف

عادتش انجام دهد بیشتر از او انرژی مصرف می‌شود، برای همین در معارف مذهبی توصیه شده است که اخلاق

نیک و کارهای خوب را برای خود به صورت عادت دربیاورید تا به راحتی به آن‌ها روبیاورید.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمایند:

«إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلاَّ أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ؛ اگر بردبار نيستى اظهار بردباری كن

كه هر كس خود را شبيه گروهى كند از آن‌ها خواهد شد».[31] (قادِمٌ عَلى ما قَدَّمَ)



راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
در جامعه‌ای که شایسته سالاری حکم‌فرما باشد تنها به دلیل اعمال شایسته از اشخاص ستایش می‌شود. خدای متعال می‌فرماید:

«لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ

أَلِيمٌ؛ البته گمان مبر كسانى كه بدانچه كرده‌اند شادمانى مى‌كنند و دوست دارند به آنچه نكرده‌اند مورد ستايش

قرار گيرند، قطعاً گمان مبر كه براى آنان نجاتى از عذاب است كه‌ عذابى دردناك خواهند داشت».[32] (اِنَّمَا الْمَرْءُ

مَجْزِىٌّ بِما اَسْلَفَ)

[1]- فرهنگ ابجدی، ص803.

[2]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539.

[3]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539.

[4]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص539.

[5]- قاموس قرآن، ج‌5، ص 257.

[6]- معجم المقاييس اللغة، ج‌1، ص455.   

[7]- مفردات ألفاظ القرآن، ص195.

[8]-  التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌2، ص83.

[9]- «أَدَاء» يعنى دادن تمام حق به یک باره. (قاموس قرآن، ج‌1، ص53)

[10]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص207.

[11]- فرهنگ ابجدی، ص295.

[12]- مجمع البحرين، ج‌1، ص84.

[13]- الفروق في اللغة، ص41.

[14]- الفروق في اللغة، ص41.

[15]- تاج اللغه و الصحاح العربیه، ج4، ص1813.

[16]- معجم المقاييس اللغة، ج‌3، ص95.

[17]- كتاب العين، ج‌7، ص258.   

[18]- مفردات ألفاظ القرآن، ص420.   

[19]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌12، ص280.

[20]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌12، ص279.

[21]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص403.

[22]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص512.

[23]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص512.

[24]- معجم المقاييس اللغة، ج‌5، ص65.   

[25]- المحيط في اللغة، ج‌5، ص355.   

[26]- فرهنگ ابجدى، ص255.   

[27]- قاموس قرآن، ج‌5، ص257.   

[28]- كتاب العين، ج‌5، ص123.   

[29]- فرهنگ ابجدى، ص686.

[30]- مفردات ألفاظ القرآن، ص195.

[31]- بحار الأنوار، ج۶۸، ص۴۰۴.

[32]- آل عمران، 188.

اضف تعليق