و من وصية له (علیهالسلام) بما يعمل في أمواله كتبها بعد منصرفه من صفين:
«وَ إِنَّ لِابْنَيْ فَاطِمَةَ (سلاماللهعلیها) مِنْ صَدَقَةِ عَلِيٍّ (علیهالسلام) مِثْلَ الَّذِي لِبَنِي عَلِيٍّ (علیهالسلام)وَ إِنِّي إِنَّمَا جَعَلْتُ الْقِيَامَ بِذَلِكَ إِلَى ابْنَيْ فَاطِمَةَ (سلاماللهعلیها) ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ قُرْبَةً إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلیعلیهوآله) وَ تَكْرِيماً لِحُرْمَتِهِ وَ تَشْرِيفاً لِوُصْلَتِهِ».
ترجمهها
«همانا سهم دو پسر فاطمه (يعنی حسن و حسين(علیهماالسلام)) از صدقات علی (علیهالسلام)، همچون سهم فرزندان علی (علیهالسلام) (از غير فاطمه (سلاماللهعلیها) است) و جز اين نيست که به راستی من، پرداختن به اين وصيت را از اين روی به دو پسر فاطمه (سلاماللهعلیها) واگذار کردم که بدين وسيله خشنودی خدا و نزديک شدن به رسول خدا (صلیعلیهوآله) و گرامی داشتن حرمت آن حضرت (صلیعلیهوآله) و بزرگداشت خويشاوندی وی را طلب کرده باشم».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص379)
«فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) از صدقهی علی (علیهالسلام) همانند دیگر فرزندان علی (علیهالسلام) بهره دارند. و من اقدام به این امر را برای جلب خشنودی خدا و تقرب به رسول خدا (صلیعلیهوآله) و به پاس احترام حرمت او و گرامیداشت خویشاوندی با آن بزرگوار به فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) واگذاردم».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص379)
(این نامه در حقیقت وقفنامهای است که درآن متولی وقف، امام حسن و سپس امام حسین (علیهماالسلام) هستند. نیز در مورد مصارف موقوفه و نحوه اداره نخلستانها، سخن میگوید و در پایان، در مورد کنیزان خویش توصیه میکند).
(وصیت امام (علیهالسلام) در مورد اموال و موقوفاتش)
«دو پسر فاطمه (سلاماللهعلیها) از این اموال همان مقدار سهم دارند که سایر پسران علی (علیهالسلام) (از غیر فاطمه (سلاماللهعلیها)) خواهند داشت.
من سرپرستی اموالم را به پسران فاطمه (سلاماللهعلیها) واگذاردم، برای خشنودی خدا و تقرب به رسول الله (صلیعلیهوآله) و بزرگداشت و حرمت او و احترام خویشاوندی پیامبر (صلیالله علیهوآله)».
(نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542)
«و براى دو پسر فاطمه (سلاماللهعلیها) (حسن و حسين (عليهماالسلام)) از بخشش على (عليهالسلام) آن مىباشد كه براى سایر پسران علي (عليهالسلام) است. (از دارایى من به همان مقدار كه به ديگر برادران مىدهند بردارند) و اينكه تصدى اين كار را به دو پسر فاطمه (سلاماللهعلیها) دادم براى به دست آوردن خوشنودى خدا و تقرّب به پيامبر اكرم (صلیعلیهوآله) و بهپاس احترام او و شرافت خويشاوندى با آن حضرت (صلیالله علیهوآله) است».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج5، ص878)
شروح
(وجه انتخاب آن دو)
«و براى فرزندان فاطمه (عليهاالسلام) (حسنين (عليهماالسلام)) از صدقه (موقوفه) على (عليهالسلام) درست به همان اندازه است كه براى ساير فرزندان على (عليهالسلام) از ديگر همسرانش مقرّر شده و همگى در استفاده يكسانند، ولى علت آنكه توليت اين موقوفه را به فرزندان فاطمه (عليهاالسلام) اختصاص دادم آن است كه قصدِ جذب ثواب الهى و دستيابى به تقرّبِ به رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) را داشتم؛ چون اين دو فرزندان پيامبر (صلىاللهعليهوآله) و محبوبترين فرزندانم نزد خدا هستند، و بدين ترتيب، حرمت آن حضرت را پاس داشتهام و خويشاوندى آن حضرت (صلىاللهعليهوآله) با اين دو (حسنين (عليهماالسلام)) را گرامى دانستهام».
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص15)
«على (علیهالسلام) تصريح فرموده است كه براى اين دو پسرش هم سهم آنان از منافع صدقات همچون فرزندان ديگر محفوظ است. اين سخن را از اين جهت فرموده است كه ممكن است كسى گمان كند آن دو چون سرپرست و ناظر مصرف منافع آن صدقات هستند، از اينكه سهمى چون ديگر فرزندان داشته باشند محروم هستند و بايد منافع آن بين ديگر فرزندانى كه سرپرستى صدقات را بر عهده ندارند تقسيم شود.
سپس درباره علت اعطاى سرپرستى صدقات به اين دو فرموده است كه به سبب شرافتى كه آن دو از لحاظ نسبت به رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) دارند اين كار را انجام دادهام و خواستهام با قرار دادن اين سرپرستى براى دو نوه پيامبر (صلىاللهعليهوآله) به رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) تقرب جويم و در اين سخن رمز و اعتراضى نهفته است نسبت به كسانى كه فرماندهى حكومت را از خاندان پيامبر (صلىاللهعليهوآله) در ربودند آن هم با وجود داشتن كسى كه براى حكومت شايسته بوده است، يعنى سزاوارتر و لايقتر براى مسلمانان اين بوده است كه پس از رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) به منظور تقرب به پيامبر (صلىاللهعليهوآله) و گرامى داشتن حرمت و اطاعت او احترام به منزلت آن حضرت (صلىاللهعليهوآله)، حكومت را براى افراد خاندان پيامبر (صلىاللهعليهوآله) بگذارند و اجازه ندهند كه وارثان رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) رعيت باشند و اشخاص دور و كسانى كه از شجره و ريشه پيامبر (صلىاللهعليهوآله) نيستند بر آنان حاكم باشند. مگر نمىبينى اگر سلطان و حاكم مسلمانان از خاندان پيامبر (صلىاللهعليهوآله) باشد هيبت و حرمت رسالت و نبوت در سينههاى مردم بزرگتر و بيشتر است و در صورتى كه سلطان اعظم مسلمانان از صاحب شريعت داراى نسب دورى باشد در سينههاى مردم چنان هيبت و جلالى نسبت به مقام پيامبرى احساس نمىشود».
(جلوه تاريخ درشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج6، ص 342)
واژه شناسی
واژه کاوی
«بَغْی» دو گونه است:
1. پسندیده؛ که شخص از عدل به احسان و از امور واجب به انجام نوافل و مستحبات تجاوز میکند.
2. ناپسند و ناروا؛ که شخص از حق به باطل و شک و شبهه میرود.[7]
«ابْتِغَاء» به معنی آرزو داشتن[8] و تلاش و كوشش برای رسیدن به آرزو است و اگر این آرزو نيك و شايسته باشد تلاش و كوشش برای رسیدن بهآن قابل ستايش و پسنديده است.[9]
نکتهها و پیامها
1. هرچقدر انسان احترام و ارزش بیشتری برای خاندان پیامبر (صلىاللهعليهوآله) قائل شود در حقیقت خدا و رسولش (صلىاللهعليهوآله) را محترم شمرده است (وَ إِنِّي إِنَّمَا جَعَلْتُ الْقِيَامَ بِذَلِكَ إِلَى ابْنَيْ فَاطِمَةَ (سلاماللهعلیها) ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ قُرْبَةً إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلیعلیهوآله) وَ تَكْرِيماً لِحُرْمَتِهِ وَ تَشْرِيفاً لِوُصْلَتِهِ).
2. قال النبي (صلیالله علیهوآله): «كل حسب و نسب منقطع يوم القيامة إلا حسبي و نسبي؛ هر حسب و نسبى در روز قيامت منقطع است، جز حسب و نسب من».[10]
[1]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542.
[4]- معجم المقاييس اللغة، ج1، ص271.
[5]- الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج6، ص2779.
[6]- مفردات الفاظ قرآن، ص136.
[7]- مفردات ألفاظ القرآن، ص136.
[8]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص58.
[9]- مفردات ألفاظ القرآن، ص137.
[10]- مجمع البيان في تفسير القرآن، ج7، ص189.
اضف تعليق