و من وصية له (علیهالسلام) بما يعمل في أمواله كتبها بعد منصرفه من صفين:
«وَ يَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِي يَجْعَلُهُ إِلَيْهِ أَنْ يَتْرُكَ الْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ وَ يُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَيْثُ أُمِرَ بِهِ وَ هُدِيَ لَهُ وَ أَلَّا يَبِيعَ مِنْ أَوْلَادِ نَخِيلِ هَذِهِ الْقُرَى وَدِيَّةً حَتَّى تُشْكِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً».
[قال [السيد الرضي الله تعالى] الشريف قوله (علیهالسلام) في هذه الوصية و ألا يبيع من نخلها ودية الودية الفسيلة و جمعها ودي. و قوله (علیهالسلام) حتى تشكل أرضها غراسا هو من أفصح الكلام و المراد به أن الأرض يكثر فيها غراس النخل حتى يراها الناظر على غير تلك الصفة التي عرفها بها فيشكل عليه أمرها و يحسبها غيرها].
ترجمهها
«و (علی (علیهالسلام)) بر کسی که اين مال را در اختيار او قرار میدهد شرط میکند که اصل مال را، به حال خود باقی گذارد و از ثمره آن طبق آنچه به او دستور داده شده و به آن راهنمايی گرديده، انفاق کند و اينکه از زاييدههای نخل اين قريهها و مزرعهها، نهال و شاخهای را نفروشد تا آن زمان که زمين آن مزرعهها، از شاخهها و نهالها پر شود.»
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص379)
«با کسی که این دارایی را در اختیار او مینهد شرط میکند که اصلی مال را به حال خود باقی گذارد، و از ثمره و بهرهی آن طبق دستوری که یافته و راهنمایی شده هزینه کند، و شرط میکند که از درختان خرمای این روستاها حتی یک نهال را نفروشد تا سراسر این زمین پر از نهال خرما شود و زمینی دیگر به نظر آید».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص379)
(این نامه در حقیقت وقفنامهای است که درآن متولی وقف، امام حسن و سپس امام حسین (علیهماالسلام) هستند. نیز در مورد مصارف موقوفه و نحوه اداره نخلستانها، سخن میگوید و در پایان، در مورد کنیزان خویش توصیه میکند).
(ضرورت حفظ اموال)
با کسی که عهدهدار این وصیت است شرط میکنم که اصل مال را حفظ کند و تنها از درآمدش طبق رهنمودی که شده است، بخورد و انقاق کند.
آنها هرگز نهالهای درخت خرما را نفروشند تا همه این سرزمین یکپارچه از درختان خرما پر شود که زمین آن از زیادی درختان دیده نشود».
(نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542)
«و (امام (عليه السلام)) با آنكه تصدى اين مال را بهاو داده (حسن (عليه السلام)) شرط ميكند كه اين مال را بههمان طورى كه هست باقى بگذارد (نفروشد) و ميوه آنرا در آنچه بهآن مأمور گشته و راه نموده شده است صرف نمايد، و شرط ميكند كه نهالى از زادههاى درخت خرماى اين دهها را نفروشد تا اينكه از جهت روييدن نخلها زمين آن دهها مشتبه شود (انبوهى درخت بيننده را به گمان اندازد كه اين زمين غير از زمينى است كه قبلا ديده)».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج5، ص878)
شروح
(شروط وقف)
«و على (عليهالسلام) با متولى وقف، خواه امام حسن عليهالسلام و خواه هركس ديگر، شرط مىكند كه مال را ـ اعم از زمين و نخلهاى خرما ـ نگاه دارد و از ميوه آن در هر جا كه مأمور است و يا به قلب او خطور كرده مثل استفاده يا صرف در امور خيريه مصرف كند و از نهال و پاجوش نخلهاى اين روستاهاى موقوفه چيزى را نفروشد تا اينكه زمين آن آكنده از نخل گردد».
سيد رضى رحمهالله مىگويد: كلمه «ودية» در جمله «أن لا يبيع من نخلها ودية» به معنى «فسيلة» يعنى پاجوش و نخل كوچك و جمع آن «وديّ» است. و جمله «حتى تشكل أرضها غراساً» از زيباترين جملات است و منظور آن است كه زمين آن قدر از نخل پر شده باشد كه چون انسان آن را ببيند امر بر او مشتبه شود و چيزى غير از آنچه بوده، در نظرش آيد.
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص16و17)
«آن گاه شرط مىكند كه هر كس بر اين امر مأمور شود، بايد اصل مال را باقى بگذارد و ثمرات آن را براى رضاى خدا در راههاى خير مصرف كند و نخلهاى نورس خرما را از اين آباديها كه نوشتم نفروشد.
چند نکته:
1. اينكه، فرمود اصل مال را به حال خود بگذارد، كنايه از آن است كه آن را به وسيله بخشش به ديگران يا فروختن و وجوه ديگر تمليكات از وقف خارج نكند.
2. از نخلهاى نورس اين روستاها هيچ نهالى را نفروشد تا اين كه زمينها از بسيارى درختها شكل بگيرد، دو حكمت در اين عبارت نهفته است:
الف) ممكن است كه روزى قبل از آن كه زمين از جهت روييدن درختهاى كامل شكل بگيرد، برخى درختها و نهالهايش خشك شود كه لازم باشد جاى آن را درخت ديگرى بگيرد بنا براين تا وقتیكه زمين درختهايش بزرگ و كامل نشده كه ديگر نيازى به جانشين ندارد و نبايد نهالها را بفروشند.
ب) درخت خرما پيش از آنكه زمينش از درختان و نهالها شكل بگيرد ريشههايش در زمين سخت و محكم نشده و اگر نهالى كه از پاى نخل جوشيده، از زير كنده شود، درخت ضعيف مىشود و ممكن است از ميوه دادن بيفتد، اما وقتى كه ريشهاش در زمين محكم شد كندن قلمه آن ضرر زيادى ندارد و اين در هنگامى است كه زمين با روييدن درختها شكل بگيرد و كامل شود، و يا چنان كه مرحوم سيد رضى شرح و تفسير كرده، وقتى است كه تشخيص زمين بر بيننده از بسيارى درختها مشكل شود.
(ترجمۀ شرح نهج البلاغه، ابنميثم، ج4، صص705و706)
«سپس شرط كرده است كه كسى كه سرپرست اين اموال و صدقات است بايد درختان را همچنان پابرجا بدارد و از درآمد ميوههاى آن هزينه كند و نبايد درختان خرما و ديگر درختان ميوهدار را قطع كند كه از فروش چوب آن بهرهمند گردد و اين كار موجب خرابى نخلستان و از بين رفتن ارزش زمين مىگردد».
(جلوه تاريخ درشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج6، صص342و343)
واژه شناسی
واژه کاوی
«إِنْفاق» یعنی خارج کردن مال.[10]
«أَنْفَقَ ماله» یعنی مال خود را از ملکش خارج کرد. [11]
تفاوت «انفاق» و «اعطاء»:
در «انفاق» مال از ملکیت صاحبش خارج میشود؛ اما در«اعطاء» ملک از ملکیت صاحبش خارج نمیشود.
همچنین استعمال «انفاق» در مورد رابطه خداوند با بندگان به صورت مجازي است.[12]
تُشْكِلَ (شکل):
«شکل» بیشتر در معنی همسانی کاربرد دارد.[14]
«إِشكال الأمر» یعنی کار مبهم و دشوار.[15]
«أَشْكَل الأَمْرُ» یعنی آن كار پيچيده شد.[16]
«حتى تُشْكِل أَرْضُها غِرَاساً» یعنی زمین مملو از درخت شود به صورتیکه چیزی جز درختان به چشم نیاید.[17]
تفاوت «شکل» و «مثل»:
«شکل» اکثرا در مورد صـفاتی که باچیزي شـباهت دارند اسـتفاده میشود؛ اما «مثل» در مورد ذات به کار میرود.[18]
سه مورد از ماده «شکل» در نهج البلاغه آمده است.[19]
نکتهها و پیامها
1. یکی از اصول اساسی در علم اقتصاد حفظ سرمایه است (يَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِي يَجْعَلُهُ إِلَيْهِ أَنْ يَتْرُكَ الْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ وَ يُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ).
2. انفاق مهمترین راه حل برای از بین بردن فاصله طبقاتی بین قشر فقیر و ثروتمند جامعه است(يَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِي يَجْعَلُهُ إِلَيْهِ أَنْ يَتْرُكَ الْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ وَ يُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ).
3. اسلام بهواسطه انفاقهای واجب و مستحب سعی میکند بین دو قطب ثروتمند و فقیر جامعه توازن ایجاد کند.
4. قرآن کریم در مورد اهمیت انفاق می فرماید: «وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ و در راه خدا، انفاق کنید و (با ترک انفاق) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست دارد».[20]
5. امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) میفرمایند: «اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فی اَموالِ الأَغنیاءِ أَقواتَ الفُقراءِ فما جاعَ فقیرٌ اِلاّبِما مَنعَ غنیٌّ؛ خدای سبحان، روزیِ فقرا را در اموال ثروتمندان قرار داده است، هیچ فقیری گرسنه نمانده مگر به سبب آنچه که ثروتمندی از او دریغ داشته است».[21]
6. اگر نهال درخت خرما که ريشههايش در زمين سخت و محكم نشده را بفروشند و از زمین جدا کنند ممکن است از بین برود (أَلَّا يَبِيعَ مِنْ أَوْلَادِ نَخِيلِ هَذِهِ الْقُرَى وَدِيَّةً حَتَّى تُشْكِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً).
7. قرآن و رويات اسلامي نشان ميدهد، اسلام همواره برای محيط زيست و مسؤلیت انسان در برابر آن اهميت قائل شده؛ و بسیاری از قوانين اسلامی بر همين مبنا پايهريزي شده است.
8. اسلام طبیعت و حیوانات را امانت خدایتعالی در دست انسان مي داند؛ به همين دلیل براي آنان حقوقي در نظر گرفته و انسان را مکلف به اداي آن حقوق ميکند.
9. امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) میفرمایند: «اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم؛ از خدا بترسید؛ زیرا شما در پیشگاه خدا مسؤل بندگان خدا و شهرها و خانهها و حیوانات هستید».[22]
10. قرآن کریم در مورد ضرورت آباد سازی زمین میفرماید: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا؛ اوست كه شما را از زمين پديد آورده است و خواست كه آبادانش داريد».[23]
11. معصومین (علیهمالسلام) که الگوی کامل تربیت اسلامی هستند پیوسته در انجام این امر مقدس پیش قدم بودند؛ امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «کان امیرالمومنین صلوات الله علیه, یضرب بالمر, و یستخرج الارضین؛ امیرمؤمنان على (علیهالسلام) در زمین بیل مىزد و مواهب زمین را (با کشاورزى و رنج و زحمت) خارج مىنمود».[24]
راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1. شایسته است انسان همواره برای حفظ سرمایههای خود، اعم از سرمایههای مادی و غیرمادی تلاش و کوشش نماید.
2. افراد باید انفاقهای واجب و مستحبی را که اسلام به آنان توصیه کرده؛ پرداخت نمایند تا در جامعه گردشمالی ایجاد شود و اختلاف طبقاتی ناعادلانهای که در میان قشر فقیر و ثروتمند جامعه بهوجود آمده ریشهکن شود.
3. سزاوار است هرکس به اندازه توان خود در حفظ طبیعت و محیط زیست خود کوشا باشد؛ و از اسراف در استفاده از منابع طبیعی و غیرطبیعی خودداری نماید.
[1]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542.
[5]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542.
[6]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص542.
[7]- الصحاح - تاج اللغۀ و صحاح العربیۀ، ج4، ص2011.
[8]- معجم المقاييس اللغة، ج5، ص454.
[9]- مجمع البحرين،ج5، ص240.
[10]- مجمع البحرين،ج5، ص240.
[11]- مجمع البحرين،ج5، ص240.
[12]- الفروق في اللغة،ص161.
[13]- نهج البلاغه صبحی صالح، ص380.
[14]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص204.
[15]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص305.
[16]- لسان العرب، ج11، ص357.
[17]- لسان العرب، ج11، ص357.
[18]- الفروق في اللغة، ص148.
[19]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص42.
[20]- بقره، 195.
[21]- نهج البلاغه للصبحي صالح، ص533.
[22]- نهج البلاغه للصبحي صالح، ص242.
[23]- هود، آیه61.
[24]- فروع کافى, ج5, ص75.
اضف تعليق