وَ مِنْ وَصيَّةٍ لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ) كانَ يَكْتُبُها لِمَنْ يَسْتَعْمِلْهُ عَلَى الصَّدَقاتِ:
«فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ».
ترجمهها
«بعد از اين پرسش، اگر كسى از ايشان گفت نه، ديگر به او رجوع مكن و اگر توانگرى به تو آرى گفت و اظهار داشت كه چنين حقّى بر عهدۀ او قرار دارد، همراه او برو، بى آنكه او را بترسانى يا او را بيم دهى يا با تشدّد و خشونت از او بگيرى يا امر دشوارى را بر وى تحميل كنى».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص516)
«اگر کسی گفت: نه؛ دیگر با او کشمکش وگفتگو مکن. و اگر کسی پاسخ مثبت داد، با او روانه شو بیآنکه او را بترسانی و یا تهدید کنی و یا بر او سختگیری و یا در رنج و فشارش گذاری».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، صص380 و 381)
(در این نامه، امام (علیهالسلام) در مورد جمعآوری زکات ابتدا بهمأموران خود توصیه میکند که رعایت تقوا و نیت خالص، و پرهیز از تهدید و گرفتن زکات بیش از حد از کسی را از یاد نبرند و اینکه در برخورد اول با مردم با نهایت محبت و مهربانی و ادب رفتار کنند. سپس در مورد چگونگی اخراج حق الهی از حق مردم توضیح میدهد، و در نهایت در مورد حقوق حیواناتی که بهعنوان زکات گرفته میشوند رعایت حق آنها را سفارش میفرماید.)
«حال اگر کسی گفت: نه! دیگر بهاو مراجعه نکن، و اگر با گشادهرویی پاسخ داد، آری، همراهش برو بیآنکه او را بترسانی و سختگیری کنی».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص543)
«پس اگر گويندهاى گفت: نيست (زكات بهمن تعلّق نگرفته) بهاو مراجعه نكن (دوباره سراغش مرو) و اگر گويندهاى بتو گفت: هست، همراهش برو بدون آنكه او را بترسانى و بيم دهى، يا بر او سخت گرفته او را به دشوارى وادارى».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الإسلام، ج5، ص882)
شروح
روش برخورد با مؤمنان هنگام جمعآورى زكات
«پس اگر كسى گفت: زكات به مال من تعلق نمىگيرد، سخنش را بپذير، چرا كه بايد عمل مسلمان را بر صحت و سخنش را بر صدق حمل نمود. و اگر گفت: آرى، به مال من زكات تعلق گرفته است، همراه او برو تا زكات را بگيرى؛ اما او را با سخنان تهديدآميز نترسان و با درشتى و بدرفتارى چيزى از او نگير و او را به آنچه بر تو دشوار است وادار نساز».
(ترجمۀ توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص20)
«چند نكته بر جسته در اين سفارشنامه وجود دارد كه به ذكر آنها مىپردازيم:
... 4_ از عبارت «امْضِ إِلَيْهِمْ» تا جمله «وَ لَا تَسُوأَنَّ صَاحِبَهَا»:
آنچه موجب مصلحت و سزاوار است كه در حق آنان عمل كند به وى آموخته است. كارهايى كه سبب شفقت بر آنها است از قبيل وقار و آرامش و ايستادن در ميان جمع آنان توأم با گفتارهايى از قبيل سلام گفتن و ابلاغ رسالت آن حضرت و چگونگى گفتارها مثل كامل كردن تحيت و با نرمى و ملاطفت سخن گفتن تمام اينها دستوراتى است كه امر به انجام دادنشان فرموده، و جمله فوق شامل منهيات و كارهايى هم هست كه دستور تركش را داده است از جمله آنها: مسلمانى را نترساند و به آيندهاش بدبين نكند و بر او سخت نگيرد و تكليف شاق بر او محول نكند، بدون اذن او در ميان شتران و گوسفندانش داخل نشود، و مانند زورمداران و ستمكاران بر آنان وارد نشود و حيوانى را رم ندهد و با زجر دادن و زدنشان صاحب آنها را آزرده خاطر نكند كه تمام اينها بر خلاف نظر شارع است».
(ترجمة شرح نهجالبلاغه، ابنميثم، ج4، ص713)
واژه شناسی
واژه کاوی
تفاوت «خوف» و «حذر»:
«خوف» در صورتی است که احتمال ضرر وجود داشته باشد؛ ولی اگر کسی یقین داشته باشد که زیانی به او میرسد دیگر به او «خائف» گفته نمیشود. «حذر» یعنی شخص، خودش را از ضرر نگهدارد، چه ضرر یقینی باشد چه احتمالی. «حذر» سبب دفع ضرر میشود؛ اما «خوف» سبب دفع ضرر نمیشود.[14]
تفاوت «خوف» و «رهبت»:
«رهبت» به معنای «خوف» طولانی و مسـتمر است؛ راهب به دلیل خوف مسـتمرش بـدین واژه نامگـذاري شده است. طبق نظر دیگری، «خوف» یعنی انسان رسیدن ضرری را احتمال دهد؛ ولی «رهبت»، علم به ضرر در صورت وجود شرط است و اگر آن شرط محقق نشود، آن ضرر نیز روی نمیدهد.[15]
«عَسُوف» اسم فاعل و «عُسَفَاء» جمع واژة «عَسُوف» است.[21]
«إِرْهَاق» مصدر باب افعال واژة «رَهِقَ» و به معنی این است که انسان به چیزی که طاقت ندارد، وادار شود.[25] «أَرْهَقه» یعنی فردی، شخص دیگری را به بيش از توانایيش تكليف كرد.[26] «أرهَقَهُ عُسْراً» یعنی او را به كارى سخت گمارد.[27]
خدای متعال میفرماید:
«سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً؛ به زودى او را به بالارفتن از گردنه عذاب وادار مىكنم».[28] «صعود»، گردنة سخت است. این جمله، یعنی به زودی او را به [تحمل] عذابی سخت وادار میکنم.[29]
همچنین میفرماید:
«وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَنْ يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا؛ ترسيديم كه به آنها كفر و طغيان برساند و وادار به كفر و طغيان نمايد».[30]
و میفرماید:
«فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا؛ پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورد، از كمى پاداش و سختى بيم ندارد».[31]
أزهری میگوید: «الرهق» در این آیه اسمی از «إرهاق» و به معنی این است که انسان به کاری که طاقتش را ندارد، وادار شود.[32]
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبة 86 نهج البلاغه میفرمایند:
«فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْكُمْ فِي أَيَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ أَجَلِهِ، وَ فِي فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ؛ كوشش كننده از شما در ايام مهلت بكوشد پيش از آنكه مرگ او را دريابد، و در وقت فراغت قبل از اينكه گرفتار شود».
هشت مورد از کلمة «رهق» در نهج البلاغه آمده است.[33]
نکتهها و پیامها
1_ بر اساس «اصالة الصحة»[34] باید گفتار کشاورزان و دامداران مسلمان مورد پذیرش قرار گیرد و نباید آنها را به دروغگویی متهم کرد. (فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ)
2_ کنترل دیگران به دو صورت ممکن است: کنترل درونی و کنترل بیرونی. تقوا نوعی کنترل درونی است که افراد را به پایبندی به دین وامیدارد.
تمرکز جامعۀ اسلامی بر نهادینه ساختن تقوا (ایجاد کنترل درونی) است؛ از این رو در حکومت اسلامی راستین، اکثر افراد به اختیار خود، زکات اموالشان را میپردازند و نیازی به بررسی نیست و مأمور مالیات مأمور به پذیرش سخن آنان است. (فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ)
3_ عمل (از جمله پرداخت زکات) در صورتی ارزش راستین دارد که از روی میل و ارادۀ شخص پرداخت شود، نه از روی اکراه یا اجبار. (فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ)
4_ با مسلمانی که به دستورات دینش پایبند است باید به گونهای رفتار شود که باعث تشویقش به کارهای نیک بیشتر گردد نه اینکه با برخورد نادرستی، دچار ترس و... شود. (وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ...)
5_ اسلام از خشونت نهی میکند. (مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ)
مردمانی که رفتارشان از خشونت بهدور باشد و با اخلاق شایسته و احترام به نظر دیگران همراه باشد ملت پیشرفته هستند.[35]
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در دعوتشان به دین اسلام و متمایل کردن دلهای مردم به سوی خود، رفتار خشونتآمیز نداشتهاند و تمامی کردارشان با محبت و اصلاح همراه بوده است.[36]
6_ رفتارهای نامناسب مأمور جمعآوری زکات:
· گاهی مأمور به گونهای رفتار میکند که طرف مقابل امنیت خویش را در خطر میبیند. (مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ)
· گاهی او را تهدید میکند. (أَوْ تُوعِدَهُ)
· گاهی به زور چیزی را از او میگیرد. (أَوْ تَعْسِفَهُ)
· گاهی او را به بیش از تواناییش تکلیف میکند. (أَوْ تُرْهِقَهُ)
ترساندن، تهدید کردن، وادار کردن و تکلیف بیشتر از توانایی، رفتارهای غیر قابل قبولی در دریافت حقوق است.
راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1_ سزاوار است والدین در برابر پاسخ فرزندشان، او را با پرسش دوباره به دروغ متهم نکنند.
2_ دولتها با ایجاد رعب و وحشت، یا بهره گرفتن از زور و خشونت، شهروندان را به پرداخت مالیات ملزم میکنند؛ اما در سیرۀ حکومتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ترس، خشونت، زور و تهدید جایی ندارد.
[1]- فرهنگ ابجدی، ص676.
[2]- فرهنگ ابجدی، ص414.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص543.
[4]- فرهنگ ابجدی، ص151.
[5]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص543.
[6]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص543.
[7]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص543.
[8]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص543.
[9]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص543.
[10]- معجم المقاييس اللغه، ج2، ص230.
[11]- كتاب الماء، ج2، ص433.
[12]- مفردات ألفاظ القرآن، ص303.
[13]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص145.
[14]- الفروق في اللغه، صص235 و 236.
[15]- الفروق في اللغه، صص236 و 237.
[16]- معجم المقاييس اللغه، ج4، ص311.
[17]- كتاب العين،ج1، ص339.
[18]- بنا بر نظر «ابن دُرَید».
[19]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج12، ص386.
[20]- المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص409.
[21]- المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص409.
[22]- معجم المقاييس اللغه، ج2، ص451.
[23]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص247.
[24]- كتاب الجيم، ج1، ص294.
[25]- مجمع البحرين، ج5، ص174.
[26]- فرهنگ ابجدى، ص46.
[27]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج4، ص1934.
[28]- مدثر، آیه17.
[29]- مجمع البحرين، ج5، ص174.
[30]- کهف، آیه 80.
[31]- جن، آیه 13.
[32]- لسان العرب، ج10، ص131.
[33]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص445.
[34]- «اصالة الصحة» یکی از قواعد و اصول فقهی است که در فقه آثار زیادی دارد. بر طبق این قاعده؛ عمل انسان مسلمان -در مورادی که اطمینان به فساد و باطل بودن آن نباشد- بر صحت حمل می شود، و هر گونه شک یا احتمالی که به هر دلیل دربارۀ فاسد بودن عمل مسلمان پیش آید، را دفع می کند.
[35]- برداشت از کتاب اللاعنف منهج و سلوك، آیت الله سید محمد شیرازی (نسخۀ دیجیتالی قائمیه)، ص11.
[36]- کتاب اللاعنف منهج و سلوك، آیت الله سید محمد شیرازی (نسخۀ دیجیتالی قائمیه)، ص14.
اضف تعليق