وَ مِنْ وَصيَّةٍ لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ) كانَ يَكْتُبُها لِمَنْ يَسْتَعْمِلْهُ عَلَى الصَّدَقاتِ:
«وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً غَيْرَ مُعْنِفٍ وَ لَا مُجْحِفٍ وَ لَا مُلْغِبٍ وَ لَا مُتْعِب ٍثُمَّ احْدُرْ إِلَيْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ نُصَيِّرْهُ حَيْثُ أَمَرَ اللَّهُ بِه».
ترجمهها
«و مواظبت از آنها را جز به فردى خير خواه، مهربان، امين، لايق براى حفظ مال مسلمانان، كسى كه بر آن حيوانات سخت نگيرد و آنها را به شدّت نراند، و در اثر خسته كردن، آنها را ناتوان نسازد، و رنج ندهد به كسى ديگرى وا مگذار، پس از رعايت آنچه گفته شد، هر چه از مال صدقات و زكوات در نزد تو جمع گرديده زود به سوى ما بفرست تا ما آنها را به محلّهايى كه خدا دستور فرموده، برسانيم».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص517)
«و جز فرد خیرخواه دلسوز و امین نگهدارنده را که نسبت به دامها بیمهر و سختران و خسته کننده و رنج دهنده نیست بر آن حیوانات مگمار. سپس هرچه زودتر آنچه را نزدت گرد آمده به دست ما برسان تا آن را در جایی که خداوند فرمان داده قرار دهیم (و آن را به مستحقان برسانیم)».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص381)
(در این نامه، امام (علیهالسلام) در مورد جمعآوری زکات ابتدا بهمأموران خود توصیه میکند که رعایت تقوا و نیت خالص، و پرهیز از تهدید و گرفتن زکات بیش از حد از کسی را از یاد نبرند و اینکه در برخورد اول با مردم با نهایت محبت و مهربانی و ادب رفتار کنند. سپس در مورد چگونگی اخراج حق الهی از حق مردم توضیح میدهد، و در نهایت در مورد حقوق حیواناتی که بهعنوان زکات گرفته میشوند رعایت حق آنها را سفارش میفرماید.)
«اینها را بهمأموری خیرخواه و مهربان، امین و حافظ بسپار که بیرحم و سختگیر نباشد که حیوانات را خسته کند. سپس آنچه از بیت المال را که نزد تو جمع شده است زودتر برای ما بفرست تا در مصارفی که خدا امر کرده، صرف کنیم».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، صص544 و 545)
«و بر آنها نگهدار مگردان مگر درستكار و مهربان كه درشتى نكرده بهسختى نراند و نرنجاند و خسته نگرداند، پس آنچه نزد تو گرد آيد زود بهسوى ما فرست تا آن را به جایى كه خداوند امر فرموده صرف نماييم».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الإسلام، ج5، ص883)
شروح
حقوق حيوانات از ديدگاه امام على (عليهالسلام)
«و براى رساندن زكات به امام (عليهالسلام) كسى را مأمور كن كه خيرخواه باشد و مال مسلمانان را تباه نكند و همواره خوشخوى و مهربان باشد و به چارپايان تندى نكند، امانتدار باشد و خيانت نكند، در حفظ آن اموال بكوشد و در عين حال سهلانگار هم نباشد، با آنها درشتخويى ننمايد، در حق آنها ستم روا ندارد و آب و علوفه و نيازهاى آنها را به موقع فراهم آورد و حيوان را به زحمت نيندازد و نيازارد.
سپس از مال زكات هرچه نزد تو فراهم آمده به سوى ما گسيل دار تا در راهى كه خداوند فرمان داده مصرف كنيم، آنجا كه مىفرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقَـتُ لِلْفُقَرَآءِ...؛ «صدقات، تنها به تهيدستان... مىرسد».[1]
(ترجمۀ توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص22 و 23)
«چند نكته بر جسته در اين سفارشنامه وجود دارد كه به ذكر آنها مىپردازيم:
...
8_ دستور داده است كه براى نگهدارى و محافظت اموال صدقه، كسى را انتخاب كند كه مورد اطمينان باشد، ديانتش كامل و خيرخواه خدا و رسولش باشد و نسبت به حيوانات مهربان باشد در كار خود نه ضعيف و نه تجاوزگر و نه سختگير باشد و تمام اينها از امورى است كه براى حفظ حقوق واجب الهى لازم است.
9_ و نيز به نماينده خود دستور مىدهد كه آنچه از مال زكات جمع كرده بزودى به سوى او حمل كند و اين مطلب دو دليل دارد: الف- احتياج زيادى به صرف و خرج كردن در مواردش احساس مىشود.
ب- تا اين كه مبادا پيش از رسيدن به مستحقان به عللى تلف شود و از بين برود».
(ترجمة شرح نهجالبلاغه، ابنميثم، ج4، ص714)
ترجمه واژهها
واکاوی واژهها
«نصیحت» طلب خیر برای دیگری است؛[22] و کاربرد آن در نصیحت غیر کلامی، مجاز است.[23]
خدای متعال از قول برادران یوسف پیامبر (علینبیناوآلهوعلیهالسلام) میفرماید:
«يا أَبانا ما لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلى يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ؛ گفتند: «اى پدر، تو را چه شده است كه ما را بر يوسف امين نمىدانى در حالى كه ما خيرخواه او هستيم؟»[24] منظور از «ناصِحُون»، رفتاری مبنی بر راستی، اخلاص و بهدور از خیانت است.[25]
خدای متعال در سورهای دیگر میفرماید:
«أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُم؛ پیام های پروردگارم را به شما می رسانم، و برای شما خیرخواهی میکنم».[26] مراد از «أَنْصَحُ لَكُم»، تحقق راستی و اخلاص از خیانت در گفتار و رفتار است.[27]
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند:
«وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ؛ من دستور خودم را دربارۀ این حکمیت بیان کردم، ولی شما چنان امتناع ورزیدید که ناصح در نصیحت خود به شک افتاد و آتش زنه از آتش دادن بخل ورزيد».[28]
«أَشْفَقْتُ عَلَى الصَّغِيرِ» یعنی بر کودک مهر ورزیدم. [31]
«لِي عَلَيْهِ شَفَقَةٌ» یعنی من نسبت به شخصی محبت، دلسوزی و ترسی همراه با خیرخواهی دارم که امر ناخوشایندی به او نرسد.[32]
«شَفِيق» بهمعناى مهربان و دلسوز است[33] و مجازاً[34] «شَفِيق» به شخصی گفته می شود که در خیرخواهی و صلاح دیگران حریص باشد.[35]
بیست مورد از این ماده به معانی مختلف در نهجالبلاغه آمده است.[36]
تفاوت «شفقت» و «رقت»:
«رقت» به معنای دلسوزی است و تلازمی با مهرورزی ندارد. ممکن است انسان نسبت به دیگری دلسوزی داشته باشد اما به او محبت نکند و «شفقت» به خرج ندهد؛ مانند کسی که نوزاد دختری را زنده به گور میکند و دلش برای او میسوزد اما نسبت به وی مهر نمیورزد.[37]
واژة «أَمَانَت» مصدر[41] و در مقابل خیانت است[42] و در مورد فرمانبری، عبادت، سپرده و اعتماد بهکار میرود.[43]
«أَمِنَ عَلَی الشیء» و «ائْتَمَنَ عَلَی الشیء» به یک معنا است.[44] «ائْتَمَنَهُ» یعنی شخصی، دیگری را امین خود شمارد.[45]
«أَمِين» یعنی امانتدار، مورد اعتماد،[46] کسی که از عمل او اطمینان و ایمنی هست.[47] «أمین» و «مُؤْتَمَن» مترادف هستند.[48]
«اُمَناء» جمع واژة «أَمین» است.[49]
همچنین میفرماید:
«فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ؛ اگر بعضى از شما به بعضى خاطر جمع باشد، يعنى به او اطمينان داشته باشد كه خيانت نخواهد كرد پس آن كس كه امين شمرده شده، بايد سپردة وى را بازپس دهد».[50] «أمانَت» آن چیزی است که انسان نسبت به آن امین شمرده میشود.[51]
تفاوت «مأمون» و «أمین»:
«أمین» شخصی که به خودی خود قابل اعتماد باشد؛ اما «مأمون» کسی است که از سوی دیگران مورد اعتماد قرار بگیرد.[52]
شخص زورگو، نامهربان،[58] خشن و سختگیر[59] «عَنِیف» نامیده میشود. «عُنُف» جمع واژة «عَنِیف» است. [60]
هنگامی که عرب دربارة شخصی میگوید: «عَنُفَ» یعنی آن فرد در کارش مهربانی و نرمی ندارد.[61]
«عَنُفَ بالرجُلِ» یعنی فلانی به آن مرد رحم نكرد و با او رفتار سخت كرد.[62]
در حدیث شریف از امام باقر (علیهالسلام) آمده است: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَفِيقٌ يُحِبُّ اَلرِّفْقَ وَ يُعْطِي عَلَى اَلرِّفْقِ مَا لاَ يُعْطِي عَلَى اَلْعُنْفِ؛ خداى عز و جل ملايم است و نرمش را دوست دارد و به نرمش پاداشى دهد كه به خشونت و سختگيرى ندهد».[63]
سه مورد از «عُنْف» در نهج البلاغه به کار رفته است. [64]
«أَجْحَفَ بِعَبْدِهِ» یعنی مولا، عبد خویش را به چیزی عهدهدار کرد که تاب و توان آن را نداشت.[67]
«أجحف به الأمرُ» یعنی امری به شخص زیان رساند.[68]
از این ماده فقط پنج مورد در نهجالبلاغه آمده است.[69]
امام صادق (عليهالسلام) در پاسخ به شهاب بن عبد ربّه درباره بخشش به برادران در مسافرت فرمودند:
«لَا تَفْعَلْ يَا شِهَابُ إِنْ بَسَطْتَ وَ بَسَطُوا أَجْحَفْتَ بِهِمْ وَ إِنْ هُمْ أَمْسَكُوا أَذْلَلْتَهُمْ فَاصْحَبْ نُظَرَاءَكَ اصْحَبْ نُظَرَاءَكَ؛ اى شهاب ! اين كار را مكن؛ زيرا اگر تو گشاده دستى كنى و آنها نيز [از روى ناچاری] گشاده دستى كنند، به آنان اجحاف كردهای و اگر خود دارى كنند، آنان را خوار و خجلت زده كردهای؛ پس با افراد هم سطح خودت همسفر شو، با هم سطح خود همسفر شو».[70] «أَجْحَفْتَ بِهِمْ» یعنی بر آنها نقص و کاستی وارد میکنی و آنها را به چیزی که تاب و توان آن را ندارند، عهدهدار میکنی. [71]
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در رابطه با حق والی و رعیت فرموده است:
«إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ؛ اگر رعيّت بر والى غالب شود، يا والى بر رعيّت ستم كند، اختلاف كلمه پيدا شود».[72] «اجحاف» در اینجا و نیز «مُجْحِف» در نامۀ25 بهمعنای ظلم است که با معنای اصلی منافاتی ندارد.[73]
«أَلْغَبَه السَّيْرُ» یعنی راه رفتن او را خسته کرد.[75]
این ماده دو بار در قرآن کریم[76] و سه بار در نهجالبلاغه آمده است.[77]
خدای متعای فرموده است:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ؛ ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنها است در شش روز آفريديم و هيچ خستگى بما نرسيد».[78] «لُغُوب» بهمعنای خستگی، درماندگی[79] و سختی است.[80] ظاهرا قيد شدّت نيز صحيح نباشد و مطلق خستگى مراد باشد نه خستگى شديد.[81]
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند:
«وَ صَانَ أَجْسَادَهُمْ أَنْ تَلْقَى لُغُوباً وَ نَصَبا؛ خدا ابدان اهل بهشت را محفوظ كرده از اينكه خستگى و رنجى ببينند».[82]
نکات تدبری
1_ حق داشتن نگهبانی مهربان
حیوان برای نیازهای ضروریاش نیازمند مراقبت است؛ شخص مراقب باید فردی دلسوز و مهربان باشد. (وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً)
در بند 5 اعلامیة جهانی حقوق حیوانات آمده است که حيوانات وابسته به انسان شایستة نگهداری و حق توجه ویژه هستند، همچنین طبق مادة9 شرایط ویژة حيوانات، توسط قانون مشخص ميشود و امنيت آنان بر عهدة دولت ميباشد.[83]
2_ ویژگیهای امانتدار
کسی که امانتی به او سپرده میشود باید راستکردار، مهرورز، نگهبان و بهخودی خود مورد اعتماد باشد. (وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً)
3_ کیفیت کار کسی که عهدهدار رساندن کالا یا مالی به دست دیگری میشود با توجه به «سلامت» آن هنگام دریافت سنجیده میشود. (وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً)
4_ کارمندان ادارۀ پست و پیکها از افرادی هستند که در رساندن کالاها به آنها اعتماد میشود. کسی که این شغل را دارد باید نسبت به اموال دیگران خیرخواه و نگهدار باشد و امانتداری کند. (وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً)
راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1_ در حمل و نقل اسباب منزل، به کامیون یا خاوری میتوان بیشتر اعتماد کرد که کارگران خیرخواه و با محبت دارد. (وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً...)
2_ اگر فردی یکی از این ویژگیهای ناپسند را داشته باشد، مناسب همسفری نیست: خشونت و سختگیری، ستمگری و به سختی انداختن و خسته کردن دیگران در طی مسیر بهدلیل استراحت نکردن. (وَ لَا تُوَكِّلْ بِهَا إِلَّا ... غَيْرَ مُعْنِفٍ وَ لَا مُجْحِفٍ وَ لَا مُلْغِبٍ وَ لَا مُتْعِب)
[1]- توبه، آیۀ60.
[2]- فرهنگ ابجدی، ص995.
[3]- برداشتی از تاج العروس من جواهر القاموس، ج4، ص230.
[4]- فرهنگ ابجدی، صص530 و 531.
[5]- فرهنگ ابجدی، ص135.
[6]- قاموس قرآن، ج2، ص155.
[7]- ترجمۀ توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص22.
[8]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص544.
[9]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص544.
[10]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص544.
[11]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص545.
[12]- فرهنگ ابجدی، ص15.
[13]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص545.
[14]- قاموس قرآن، ج2، ص205.
[15]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص137.
[16]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج4، ص231.
[17]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص137.
[18]_ المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص607.
[19]- جمهرة اللغه، ج1، ص544.
[20]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج4، ص230.
[21]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص139.
[22]- برداشتی از النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج5، ص63.
[23]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج4، ص231.
[24]- یوسف، آیۀ11.
[25]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص139.
[26]- اعراف، آیۀ62.
[27]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص138.
[28]- نهج البلاغه (صبحی صالح)، صص79 و 80، خطبۀ35.
[29]- معجم المقاييس اللغه، ج3، ص197.
[30]- كتاب العين، ج5، ص44.
[31]- مجمع البحرين، ج5، ص319.
[32]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج13، ص244.
[33]- فرهنگ ابجدى، ص530.
[34]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج13، ص244.
[35]- كتاب العين، ج5، ص44.
[36]- مفردات نهجالبلاغه، ج2، ص37.
[37]- الفروق في اللغه، ص190.
[38]- معجم المقاييس اللغه، ج1، ص133.
[39]- قاموس قرآن، ج1، ص123.
[40]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص150.
[41]- مفردات ألفاظ القرآن، ص90.
[42]- كتاب العين، ج8، ص389.
[43]- النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج1، ص71.
[44]- مجمع البحرين، ج6، ص203 با کمی تغییر.
[45]- فرهنگ ابجدى، ص4.
[46]- فرهنگ ابجدى، ص135.
[47]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص81.
[48]- برداشتی از لسان العرب، ج13، ص21.
[49]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص23.
[50]- بقره، آیة283.
[51]- مجمع البحرين، ج6، ص202.
[52]- الفروق في اللغه، ص223.
[53]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج4، ص1845.
[54]- مجمع البحرين، ج5، ص104.
[55]- فرهنگ ابجدی، ص627.
[56]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص190.
[57]- مجمع البحرين، ج5، ص104.
[58]- فرهنگ ابجدى، ص627.
[59]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص576.
[60]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج4، ص1845.
[61]- معجم المقاييس اللغه، ج4، ص158.
[62]- فرهنگ ابجدى، ص628.
[63]- مجمع البحرين، ج5، ص104.
[64]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص190.
[65]- برداشتی از مجمع البحرين، ج5، ص31.
[66]- مجمع البحرين، ج5، ص31.
[67]- مجمع البحرين، ج5، ص31.
[68]- جمهرة اللغه، ج1، ص439.
[69]- مفردات نهجالبلاغه، ج1، ص194.
[70]- المحاسن، ج2، ص357.
[71]- مجمع البحرين، ج5، ص31.
[72]- نهج البلاغه (صبحی صالح)، صص333 و 334، خطبۀ216.
[73]- مفردات نهجالبلاغه، ج1، ص195.
[74]- معجم المقاييس اللغه، ج5، ص256.
[75]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج2، ص407.
[76]- قاموس قرآن، ج6، ص196.
[77]- مفردات نهجالبلاغه، ج2، ص362.
[78]- ق، آیۀ38.
[79]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج1، ص220.
[80]- معجم المقاييس اللغه، ج5، ص257.
[81]- قاموس قرآن، ج6، ص196.
[82]- نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص268، خطبۀ183.
[83]- برداشتی از بررسی تطبیقی اعلامیة جهانی حقوق حیوانات در غرب و اسلام با استناد به نامة 25 نهج البلاغه، شمخی، مینا؛ سامی، محمد جواد؛ خنشا، علی رضا، نشریه پژوهشنامه نهج البلاغه، تابستان 1399 - شماره 30 (علمی-پژوهشی/(ISC، ص13.
اضف تعليق