و من عهد له (علیهالسلام) إلى بعض عماله و قد بعثه على الصدقه:
«وَ [آمُرُهُ] أَمَرَهُ أَلَّا يَعْمَلَ بِشَيْءٍ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلَانِيَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ».
ترجمهها
اميرالمؤمنين (علیهالسلام) هنگامی اين نامه را به او نوشت که وی را برای دريافت صدقه و زکات فرستاده بود:
«و نيز به او فرمان می دهم که در ظاهر و آشکار چيزی از اطاعت اوامر الهی را انجام ندهد که در باطن و نهان عملی مخالف آن از وی سر بزند و (بدان که) هر کس پنهان و آشکار او و کردار و گفتار او مختلف نباشد، پس به حقيقت، چنين کسی امانت الهی را ادا کرده و عبادت را خالص برای خدا انجام داده است».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص257)
«و نیز او را فرمان می دهد که در آشکار به چیزی از طاعت الهی نپردازد و در نهان با آن مخالفت ورزد؛ و هر که نهان و آشکار و رفتار و گفتارش فرق نداشته باشد امانتگزاری نموده و اخلاص در عبادت ورزیده است».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص 382)
(امام (علیهالسلام) در این نامه مخنف بن سلیم را از نفاق و بدرفتاری با مردم بر حذر میدارد و به او یادآور میشود
که حق نیازمندان باید به آنها پرداخت شود و خیانت در این امانت از بالاترین خیانتهاست).
«و امر میکنم که مبادا در ظاهر خدا را اطاعت ولی در خلوت نافرمانی کند و آن کس که آشکار و پنهان و گفتار و
کردارش یکی باشد امانت االهی را پرداخته و عبادت را خالصانه انجام داده است».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص 546)
(در پرهيزكارى و مهربانى با رعيت و اداء حقوق زيردستان و مستمندان) هنگامى كه او را براى جمع آورى زكات
فرستاده:
«و او را امر ميكنم كه در ظاهركارى از فرمان خدا بهجا نياورد كه در باطن غير آن را انجام دهد (منافق و دورو
نباشد) و كسيكه پنهان و آشكار و كردار و گفتارش دو گونه نبود امانت را اداء كرده (دستورالهى را انجام داده) و
عبادت و بندگى را با اخلاص و حقيقت (نه از روى رياء و خود نمائى) بهجا آورده است».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج5 ، ص 885)
شروح
توصيههايى چند به مأمور جمعآورى زكات
«و او را فرمان مىدهم به اين نكته كه مبادا خدا را به ظاهر اطاعت كند، اما غير از آن را در نهان داشته باشد، پس ظاهر و باطنش در طاعت پروردگار يكسان باشد، زيرا اگر كسى ظاهر و باطن و فعل و قول او با يكديگر هماهنگ و موافق باشد حق امانت را كه بر دوش او به عنوان بندگى و طاعت الهى است ادا نموده و عبادت را براى خدا مخلصانه به جاى آورده است، و اگر كسى اهل ريا باشد ظاهر و باطن و نهان و هويداى او متفاوت خواهد بود و در اين صورت نمىتوان به او اعتماد كرد».
(توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص 25 و 26)
«در فرمانبردارى از دستورهاى خداوند ظاهر و باطن خود را يكى كند و عبادتهايى را كه در آشكار انجام مىدهد
خالى از خودنمايى و ريا و سمعه بجاى آورد.
حرف «ما» در عبارت فيما، موصول و به معناى الذى مىباشد و احتمال مىرود كه مصدريه باشد.
«وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِف... الْعِبَادَه»
امام (علیهالسلام) با ذكر اين جمله نماينده خود را بر اين امر تشويق و وادار مىكند كه حالت نهان و آشكار، و كردار
و گفتارش را يگانه كند؛ زيرا اين عمل سبب اخلاص در عبادت خداوند، و اداى امانت او مىشود كه با زبان
پيامبرش و پيشوايان دينى بندگان خود را بر آن مكلف كرده و بديهى است كه اين مطلب موجب كسب ثواب از نزد
پروردگار و امان يافتن از خشم و عذاب الهى مىباشد».
(ترجمۀ شرح نهجالبلاغه، ابنميثم، ج4، ص718)
ترجمه واژهها
واکاوی واژهها
تفاوت «طاعت» و «عبادت»:
اگر فرمانبری از کسی با اشتیاق صورت بگیرد «طاعت» نامیده میشود؛ و حتی اگر انسان در فرمانبرداری از دیگری نیت پیروی نیز نداشته باشد، مجازا گفته میشود او را «اطاعت» کرده است، مانند فرمانبَری از شیطان؛ اما «عبادت» به معنای نهایت فروتنی است که با معرفت معبود همراه است و برای کسی جز خدا نیست.[9]
تفاوت «طاعت» و «قبول»:
«طاعت» از روی رغبت یا ترس انجام میشود؛ اما «قبول» مانند اجابت از روی حکمت یا مصلحت است. از اینرو قابِل و مُجیب از صفات خدا بهشمار میآید ولی مطیع اینگونه نمیباشد.[10]
تفاوت «طاعت» و «اجابت»:
«طاعت» یعنی فرد در راستای ارادۀ شخصی بالاتر از خود، کاری را با میل و رغبت انجام دهد؛ اما در«اجابت» رتبۀ شخص و میل و رغبت مورد توجه قرار نمیگیرد. [11]
تفاوت «طاعت» و «موافقهالاراده»:
اگر فرمانبَر فقط نیتِ فرماندهنده را مورد نظر قرار دهد و آن را عملی کند «طاعت» گویند؛ اما اگر ارادۀ فرمانبَر در انجام کاری مطابق با ارادۀ فرماندهنده باشد «موافقهالاراده» مینامند.[12]
نکتهها و پیامها
1- هماهنگی گفتار با عمل سبب تأثیرگذاری و هدایت است. (وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ ...)
2- امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِکُمْ وَ لَا تَکُونُوا دُعَاةً بِأَلْسِنَتِکُم؛ مردم را با رفتارهایتان دعوت کنید نه با گفتارهایتان».[13](وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ)
3- خدای مهربان مؤمنین را از گفتاری که به آن عمل نمیکنند، نهی فرموده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ».[14](وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ ... فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ)
4- گفتار بدون عمل، خطرناک است. (فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ)
5- ايمان بايد با عمل و صداقت همراه باشد؛ در غیر اینصورت درخور سرزنش است. (وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ ...)
6- در قرآن کریم دانشمند بی عمل، به درازگوش «کَمَثل الحِمارِ»[15]و به سگ «کَمَثل الکَلبِ»[16] تشبیه شده است. (فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ)
7- از صدر اسلام کسانی که به دین تیشه میزدند، منافقان بودند. (وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ ...)
8- یکی از سورههای قرآن، منافقون نام دارد. (وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ ...)
9- هماهنگ نبودن گفتار و عمل، خشم خدا را در پی دارد. «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ».[17](وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ ...)
10- زمانی که افراد برای پیمودن پلههای ترقی از دورویی استفاده میکنند تا به اهداف برسند؛ در جامعه کارشکنی زیاد میشود. (وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ ...)
11- یکی از رذایل اخلاقی ظاهرسازی است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت 276 میفرمایند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ [تَحْسُنَ] فِي لَامِعَةِ الْعُيُونِ عَلَانِيَتِي وَ تُقَبِّحَ [تَقْبُحَ] فِيمَا أُبْطِنُ لَكَ سَرِيرَتِي مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ [رِيَاءِ] النَّاسِ مِنْ نَفْسِي بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّي فَأُبْدِيَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِي وَ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِسُوءِ عَمَلِي تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِكَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِك؛ خدایا به تو پناه میبرم که ظاهرم را در نظر مردم نیکو کنی و باطنم را در آنچه برای تو میپوشانم، زشت گردانی؛ و پناه میآورم از اینکه بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی، توجه مردم را به خود جلب کنم و چهرۀ ظاهرم را زیبا نشان دهم و با اعمال نادرستی که باطنم را زشت کردهاند، به سوی تو آیم تا به بندگانت نزدیک و از رضایت تو دور افتم».[18] (وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ ...)
12- هنگامی که هویت کسی در جامعه ناشناخته است، میتوان او را از سخنان و رفتارش شناخت؛ قرآن مجید نیز این حقیقت را بیان فرموده: «وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ»؛[19]همچنین در حکمت26 آمده: «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِه».[20] (وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ ...)
13- یکی از ویژگی مؤمنین، امانتداری است که قرآن مجید اشاره فرموده: «وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»[21] (فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ)
14- ولایت اهل بیت (علیهم السلام) یکی از امانتهای معنوی است که باید به نسلهای آینده برسد. (فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ)
15- فرزندان امانتهای الهی هستند که باید در تربیت آنها کوشید. (فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ)
16- هر چه در جامعه امانتداری پررنگتر باشد، آرامش روح و روان مردم بیشتر است. (فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ)
17- یکی از وظایف مسلمین حفظ اسرار است. (فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ)
18- امام زمان (عجل الله) در غیبت صغری از بین مردم، نواب اربعه را انتخاب کردند که یکی از دلایل گزینش، حفظ اسرار و امانتداری آنها بود. (فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ)
19- جامعه از افراد تشکیل شده و افراد به منزله سلولهای تشکیل دهنده پیکره اجتماع هستند؛ اصلاح فرد در نهایت به اصلاح جامعه میانجامد.
راهکارهایی برای تقویت امانتداری:
الف) بُعد فردی
v فطرت مداری
ریشۀ ارزشها و فضایل اخلاقی در فطرت پاک انسان، از آغاز تولد با او همراه و همزاد است. در منطق قرآن کریم یکی از شاخصهای اصلی انسانشناختی «فطرت مداری» است که در نظام تعلیم و تربیت نبوی نیز وجود دارد؛ «فطرت مداری» یعنی اهمیت توجه به داشتهها و محتویاتی که در فطرت انسان است. از همین رو پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) مأموریت آسمانی خود را تتمیم و تثبیت ارزشهای اخلاقی برشمرده و میفرمایند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ به پیامبری برانگیخته شدم تا ارزشهای اخلاقی را تتمیم کنم»؛[22] معنای «تتمیم» این است که مکارم اخلاق از قبل وجود داشته و هدف از بعثت، تکمیل آنها بوده است. برای بیدار کردن فطرت خفتۀ افراد جامعه در انتقال مفاهیم فضایل و ارزشهای اخلاقی، باید اقدام کرد؛ بهگونهای که خود مردم واقعیت را شناخته و پایبندی عملی خود را به آن نشان دهند.[23]
v درونی کردن امانتداری
با درونی شدن ارزشهای اخلاقی در افراد، شرایطی فراهم میشود که افراد نیازی به دروغگویی، شایعهسازی و تبهکاری ندارند و به صورت خودجوش، بر گرایشهای فطری چون فضیلتجویی، حقیقتخواهی و امانتداری تأکید خواهند نمود. در شرایط گوناگون رنگ تغییر ندهند و برای نیل به اغراض شخصی، به رذایل اخلاقی و خیانت روی نیاورند. درا ندیشه دینی و روایات از این حالت، به عنوان برخورداری از واعظ درونی یاد شدهاست. با درونی شدن امانتداری، فرد در هر موقعیتی باشد در راستای تقرب به درگاه خدا، امانتداری را رعایت خواهد کرد. امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: «ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِك...؛ ای فرزند آدم، تو همواره در مسیر خیر و خوبی هستی تا زمانیکه واعظی از درون داشته باشی...»؛[24]امام علی (علیه السلام) نیز در خطبه90 نهج البلاغه میفرمایند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ يُعَنْ عَلَى نَفْسِهِ حَتَّى يَكُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْ غَيْرِهَا لَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظٌ...؛ و بدانید آن کس که خود را یاری نکند و به فکر خود نباشد و از درون خود واعظی هشداردهنده برنگزیند، شخص دیگری هشداردهنده و پنددهندۀ او نخواهد بود». درونی شدن امانتداری باعث میشود اشخاص در هر موقعیتی در مقابل خدا و مردم امانتدار باشند و خیانت نکنند.[25]
v تقویت عزت و کرامت نفس
یکی از راههای تقویت امانتداری، تأکید بر عزت نفس و کرامت نفسانی است. در همین زمینه حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه حکمت449 میفرمایند: «مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ [شَهْوَتُهُ] شَهَوَاتُه؛ هر کس شخصیت خود را محترم شمارد، خواهشهای نفسانی را خوار دارد»؛ بنابراین اصل صیانت نفس و حفظ شخصیت آدمی در اخلاق، امری ذاتی و فطری است که انسان با آن زندگی میکند. اگر به این اصل خدشه وارد شود، باید منتظر ناهنجارهای رفتاری بود.[26]
ب) بُعد اجتماعی
v الگوسازی:
انسان باید با شناخت و آگاهی کامل، الگویی را در زندگی برگزیند که تأسی به آن الگو، موجب کمال واقعی و مایه عزت و سربلندی او در دنیا و آخرت گردد. چنین الگوی جامع و ایدهآل را خدا در قرآن کریم به عنوان اُسوه حسنه یاد کرده: «لَّقَد كَانَ لَكُم فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَة»؛[27]پس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، اهل بیت (صلوات الله) کاملترین الگوهای نجات بخش برای جامعه بشری هستند. [28]
v تشویق و تقدیر از امانتداران:
در روزنامه همشهری شماره 5748 به تاریخ دوشنبه نهم مرداد سال1391 خبری به این صورت آمده: «یک راننده زحمتکش شرکت واحد اتوبوسرانی کیفی به ارزش بیش از 300میلیون تومان را که در اتوبوس خود پیدا کرده بود، به صاحبش بازگردانید». وی پس از بازگرداندن کیف به صاحبش، 500 هزار تومان مژدگانی دریافت کرد.[29]
v فراهم کردن زمینه تفکر، تدبر و تعقل برای جامعه.[30]
v اعطای بینش و افزایش آگاهی مردم.[31] (فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ)
20- فضیلت امانتداری باید در جامعه نهادینه و درونی شود؛ بهگونهای که مردم بدون نظارت و کنترل بیرونی و حتی به دور از تشویق و تنبیه، به صورت خودجوش و با باور درونی پایبندی خود را به ارزشها و فضایل اخلاقی نمایان سازند. (فَقَدْ أَدَّى الْأَمَانَةَ)
21- اخلاص در عمل سبب تقرب به خدا، امدادهای الهی، بصیرت و حكمت، پیروزی و موفقیت در کارها میشود. (أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ)
22- اخلاص یکی از صفات برجستۀ متقین است؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه 87 میفرمایند: «قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَه».[32](أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ)
راهکارهایی از نهجالبلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1- امانتداری را باید از همان کودکی به فرزندان آموزش داد تا در بزرگی بتوانند نگهدار اموال و اسرار مردم باشند.
2- والدین هر اندازه روی کرامت نفس و تقویت عزت فرزندان کار کنند؛ در آینده امانتدار بهتری را به جامعه تحویل میدهند؛ در همین زمینه حضرت امیر(علیه السلام) در حکمت449 میفرمایند: «مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ [شَهْوَتُهُ] شَهَوَاتُه؛ هر کس شخصیت خود را محترم شمارد، خواهشهای نفسانی را خوار دارد».
3- بزرگان با بیان کردن داستانهایی در مورد امانت، میتوانند روحیۀ امانتداری را در کودکان خود تقویت کنند و آنها را از اهمیت و ارزش امانتداری بطور غیر مستقیم آگاه کنند.
4- با توجه به گرایش جوانان به فضای مجازی، افراد میتوانند با ساختن کلیپ آنها را با شیوه امانتداری آشنا کنند.
[1] - لسان التنزیل؛ به نقل از کلید گشایش نهج البلاغه، ص386.
[2] - نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص546.
[3]- قاموس قرآن، ج4، ص248.
[4]- مفردات الفاظ القرآن، ص529.
[5]- كتاب العين، ج2، ص209.
-[6] ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص512.
[7] - التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص139.
[8] - التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج7، ص137.
[9] - الفروق فی اللغه، ص215.
[10] - الفروق فیاللغه، ص217.
[11] - الفروق فیاللغه، ص217.
[12] - الفروق فی اللغه، ص215.
[13] - قرب الاسناد، عبدالله بن جعفر حمیری، ص۷۷.
[14] - صف، آیه2.
[15] - جمعه، آیه5.
[16] - اعراف، آیه176.
[17] - صف، آیه3.
[18]- نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص524.
[19]- محمد، آیه30.
[20]- نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص472.
[21] - مؤمنون، آیه 8.
[22] - مكارم الأخلاق، ص8.
[23] - راهکارهایی برای تقویت امانتداری در بُعد فردی و اجتماعی، حسین علی عربی، صص158و159. (با کمی تغییر)
[24] - بحارالانوار (ط - بیروت)، ج75، ص137.
[25] - راهکارهایی برای تقویت امانتداری در بُعد فردی و اجتماعی، حسین علی عربی، ص157.
[26] - راهکارهایی برای تقویت امانتداری در بُعد فردی و اجتماعی، حسین علی عربی، ص160.
[27] - احزاب، آیه21.
[28] - راهکارهایی برای تقویت امانتداری در بُعد فردی و اجتماعی، حسین علی عربی، ص161.
[29] - راهکارهایی برای تقویت امانتداری در بُعد فردی و اجتماعی، حسین علی عربی، ص170.
[30] - راهکارهایی برای تقویت امانتداری در بُعد فردی و اجتماعی، حسین علی عربی، ص165.
[31] - راهکارهایی برای تقویت امانتداری در بُعد فردی و اجتماعی، حسین علی عربی، ص164.
[32] - نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص119.
اضف تعليق