و من عهد له (علیه السلام) إلى بعض عماله و قد بعثه على الصدقه:
«وَ إِنَّ لَكَ فِي هَذِهِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً وَ شُرَكَاءَ أَهْلَ مَسْكَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِي فَاقَةٍ وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلَّا تَفْعَلْ فَإِنَّكَ مِنْ أَكْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ».
ترجمهها
اميرالمؤمنين (علیهالسلام) هنگامی اين نامه را به او نوشت که وی را برای دريافت صدقه و زکات فرستاده بود:
«مسلم است که در اين زکات تو دارای سهمی ثابت و لازم و حقی معلوم و معين، هستی و شريکانی هم از مسکينان و ضعيفان و نيازمندان و فقيران داری و همانا ما حق تو را کامل می پردازيم تو نيز حق شريکانت را، کامل بپرداز و اگر تو چنين نکنی، پس به راستی، دشمنان و مدعيان تو، در قيامت از دشمنان و مدعيان بيشتر مردم، افزونتر خواهند بود».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص257)
«باری، تو هم از این زکات سهمی معین و حقی مشخص، و نیز شریکانی بینوا و زمینگیر و ناتوانانی تهیدست داری، و ما البته حق تو را کاملاً خواهیم پرداخت، پس تو نیز حقوق آنان را کاملاً بپرداز که اگر چنین نکنی، روز قیامت بیش از همهی مردم شاکی و دادخواه خواهی داشت».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص 382)
(امام (علیهالسلام) در این نامه مخنف بن سلیم را از نفاق و بدرفتاری با مردم بر حذر میدارد و به او یادآور میشود که حق نیازمندان باید به آنها پرداخت شود و خیانت در این امانت از بالاترین خیانتهاست).
«البته برای تو در این زکاتی که جمع میکنی سهمی معین و حقی روشن و شریکانی از مستمندان وضعفاء وجود دارد؛ همانطور که ما حق تو را میدهیم، تو هم به حقوق مردم وفادار باش، اگر چنین نکنی در قیامت بیش از همه دشمن داری».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص 546)
(در پرهيزكارى و مهربانى با رعيت و اداء حقوق زيردستان و مستمندان) هنگامى كه او را براى جمع آورى زكات
فرستاده:
«و تو را در اين زكات بهره ثابت و حقى آشكارى است و شريك و انبازهایى دارى از درويشان و ناتوانان نيازمند،
و (همانطور كه) ما حق تو را تمام مىپردازيم تو (نيز) حقوق ايشان را تمام بپرداز؛ اگر چنين نكنى (از حقوقشان
بكاهى) در روز رستخيز تو از همه مردم، بيشتر دشمن خواهى داشت».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج5 ، ص 885)
شروح
لزوم پرداخت حق الزحمه مأمور جمعآورى زكات
«البته تو نيز در اين زكات حق و بهره واجب و معينى دارى كه خداى سبحان تحت عنوان «وَالْعامِلِينَ عَلَيْهَا» به
عنوان يكى از مصارف هشتگانه زكات براى تو سهم و بهرهاى معين فرموده و در رديف فقيران، مسكينان و ناتوانان
تهيدست آورده است، آنجا كه مىفرمايد:
«إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسَاکِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا...»(8)؛ «صدقات، تنها به تهيدستان و بينوايان و متصديان
[گردآورى و پخش] آن و... اختصاص دارد».
و بدان كه ما حق تو را خواهيم داد، پس تو، اى مأمور جمعآورى زكات، حقوق صاحبان اموال را در قول و عمل به
خوبى رعايت كن و بر آنها تعدى مكن و حقوق مستحقان زكات را با كمتر گرفتن زكات از صاحبان مال ضايع مكن
و گرنه در روز قيامت بيشترين دشمن و طلبكار را خواهى داشت، زيرا در روز قيامت تمام فقيران، دشمن و طلبكار
تو خواهند بود».
(توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص27)
و در باره حقوق مستحقان است.
«وَ إِنَّ لَكَ ... وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ»
در اين عبارت براى حسن رفتار با مستحقان و كمال رعايت حقوق آنها دليل آورده است.
جمله مذكور متن در حكم صغراى شكل اولى كه تقدير كبرایش اين است:
هر كس را كه در مالى بهرهاى معين و واجب باشد و در آن بهره، شركايى هم نيازمند و بينوا داشته باشد و حق خود
را هم از آن مال بطور كامل بستاند، بر او لازم است كه حق شريكان خود را نيز كاملا پرداخت كند.
اين مقدمه كبرى كه تقديرش بيان شد در سخن امام (عليهالسلام) با قياس ديگرى كه مركب از دو متصله است مورد
استدلال واقع شده كه صغراى اين قياس از اين قرار است:
اگر حق اين شركاى خود را ندهى، كسى خواهى بود كه دشمنانش اكثر مردم هستند يعنى فقرا و مساكين و ساير
مستحقان و هر كس دشمنانش بيشتر مردم باشند يعنى همه اصناف، پس بد بر حالش نزد خداوند در روز قيامت.
نتيجه اين قياس، قضيه متصلهاى است كه از مقدم صغرى و تالى كبرى تركيب يافته به اين صورت است:
اگر حق آنان را ندهى بد به حالت، اين بيان را امام (عليهالسلام) به منظور تهديد فرموده و عامل زكات را بيم داده
است كه درباره مستحقان از كوچكترين ستمى دورى كند.
كلمه «شُرَكَاءَ» عطف است بر«حَقّاً مَعْلُوماً» و «أَهْلَ مَسْكَنَةٍ» صفت آن است».
(ترجمۀ شرح نهج البلاغه، ابنميثم، ج4، ص 719 و 720)
ترجمه واژهها
واکاوی واژهها
«شِرْكَة» مصدر «شَرک»[7] بهمعنای این است که شخصی با دیگری زندگی و معاشرت کرد.[8]
«مشارکت» در مرحله بالاتر از پشتیبانی و همکاری است.[9]
«مخاصَمَه» یعنی دعواکنندگان با يكديگر گلاويز شوند و هر كدام از آنها گوشهبار و متاع ديگرى را بگيرد و بكشد.[17]
تفاوت «مخاصمه» و «معادات»:
«مخاصمه» بر زبان جاري میشود؛ اما «معادات» از حالات قلبی میباشد؛ بنابراین ممکن است شخصی با دیگري عداوت داشته باشد ولی خصومتی در میان نباشد و برعکس.[18]
كلمه «خصم» پانزده مرتبه در نهج البلاغه و در قرآن مجيد نیز آمده است.[19]
نکتهها و پیامها
1- در دین اسلام مالیاتهای واجب فقط چهار مورد است: 1) خمس 2) زکات 3) جزیه 4) خراج؛ و غیر از این موارد، مالیات دیگری نداریم. (الصَّدَقَةِ)
2- تعدیل نظام اقتصادی جامعه با پرداخت خمس و زکات امکانپذیر است. (الصَّدَقَةِ)
3- در دین اسلام به نُه کالا زکات تعلق میگیرد که عبارتند از: نقدین (طلا و نقره) و انعام ثلاثه (گاو، گوسفند، شتر) و غلات اربعه (گندم، جو، کشمش، خرما). (الصَّدَقَةِ)
4- يكي از معضلات جامعه امروز، دو قطبی شدن جامعه به دو صنف ثرومند و فقیر است. پرداخت حقوق واجب، راهی است برای ایجاد تعادل در جامعه و خارج کردن آن از این آسیب. (الصَّدَقَةِ)
5- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت 328 میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى [جَدُّهُ] سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِك؛ خدای سبحان، روزی فقراء را در اموال توانگران قرار داده، پس فقیری گرسنه نمیماند جز به سبب اینکه توانگر از سهم او بهره برده است و خدا از آنها دربارۀ این امر بازخواست خواهد کرد».[20] (الصَّدَقَةِ)
6- کسی که در راه خدا انفاق کند مال او رشد و نمو میکند، طبق آیههای قرآن: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ»،[21] «وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ».[22] (الصَّدَقَةِ)
7- انفاق علاوه بر پاداش اخروى، سبب رشد وتكامل وجودى انسان نیز مىگردد: «صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها».[23] (الصَّدَقَةِ)
8- هر کار نیکی صدقه محسوب میشود از جمله: عیادت بیمار، شاد کردن مؤمنین، خوشرویی، اصلاح بین دو نفر، برداشتن سنگی از سر راه مردم، آموختن علمی که موجب هدایت شخصی گردد و... .(الصَّدَقَةِ)
9- صدقه، بلا را دفع و عمر را طولانی میکند. (الصَّدَقَةِ)
10- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت 7 میفرمایند: «وَالصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِح؛ صدقه دارویی شفابخش است».[24](الصَّدَقَةِ)
11- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت137میفرمایند: «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة؛ روزی را با صدقه دادن نازل کنید».[25](الصَّدَقَةِ)
12- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت146میفرمایند: «سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَة؛ ایمانتان را با صدقه مراقبت کنید».[26](الصَّدَقَةِ)
13- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت 258میفرمایند: «إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَة؛ هرگاه به تنگدستی افتادید، از راه صدقه دادن، با خدا معامله کنید».[27](الصَّدَقَةِ)
14- منت و آزار، صدقه را از بین میبرد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى...».[28](الصَّدَقَةِ)
15- انفاقی ارزشمند است كه در راه خدا باشد نه برای بستن راه خدا؛ زیرا کافران نیز انفاق میکنند تا مردم هدایت نشوند، طبق آیه قرآن: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ...».[29](الصَّدَقَةِ)
16- یکی از مهمترین فعالیتهای اقتصادی در تأمین سعادت دنیا و آخرت، پرداخت صدقات مالی است. (الصَّدَقَةِ)
17- حضرت صادق (علیه السلام) زکات بدن را اینگونه میفرمایند:
زكات چشم: نگاه عبرت انگیز و چشم پوشی از شهوات.
زكات گوش: شنیدن دانش و حکمت و قرآن و دوری کردن از آنچه موجب گرفتاری روح است؛ مانند دروغ و غیبت و امثال آن.
زكات زبان: خیرخواهی برای مسلمانان و بیدار کردن غافلان و گفتن ذکر.
زكات دست: بخشش به دیگران از نعمتهای الهی و به کار انداختن آن در نوشتن علم و هر آنچه مسلمانان در راه طاعت خدا از آن سود میبرند و خودداری از انجام کارهای بد.
زكات پا: کوشش در انجام حقوق پروردگار، مانند قدم برداشتن براى زيارت افراد نيكوكار، مجالس ذكر خدا، اصلاح بين مردم، صلۀ رحم، جهاد در راه خدا و هر آنچه صلاح دل و سلامت دین انسان در آن است.[30] (الصَّدَقَةِ)
18- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیث گهرباری به زکات هر چیزی اشاره کردهاند:
v زكاة الجاه بذله؛ زکات مقام، بخشش آن برای انجام کار خیر.
v زكاة المال الإفضال؛ زکات مال، بخشش.
v زكاة القدرة الإنصاف؛ زکات قدرت، انصاف.
v زكاة الجمال العفاف؛ زکات زیبایی، پاکدامنی.
v زكاة الظّفر الإحسان؛ زکات پیروزی، احسان.
v زكاة البدن الجهاد و الصّيام؛ زکات بدن، جهاد و روزه.
v زكاة اليسار برّ الجيران و صلة الأرحام؛ زکات دارایی، نیکی به همسایگان و صلۀ ارحام.
v زكاة الصّحّة السّعى في طاعة اللّه؛ زکات تندرستی، سعی و کوشش در اطاعت و فرمانبرداری خدا.
v زكاة الشّجاعة الجهاد في سبيل اللّه؛ زکات شجاعت، جهاد در راه خدا.
v زكاة السّلطان إغاثة الملهوف؛ زکات حاکم، دادرسی درماندگان.
v زكاة النّعم إصطناع المعروف؛ زکات نعمتهای الهی، انجام کارهای نیک.
v زكاة العلم بذله لمستحقّه و إجهاد النّفس بالعمل به؛ زکات علم و دانش، بخشش به کسانی که استحقاق آن را دارند و واداشتن نفس در عمل به آن.[31] (الصَّدَقَةِ)
راهکارهایی از نهجالبلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1- والدین میتوانند صدقه را به دست فرزندان بدهند تا آنها به فقیر تقدیم کنند که آموزش ببینند.
2- برای فرهنگ سازی توجه به نیازمندان در جامعه و نیز آموزش خانواده و کودکان خوب است صدقۀ واجب را آشکار و صدقه مستحب را پنهان داد؛ طبق فرمایش امام باقر(علیه السلام) که ذیل آیه271سوره بقره میفرمایند: منظور از «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ» صدقه واجب و «اِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ» صدقه مستحب است.[32]
[1] - نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص546.
[2] - نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص546.
[3] - نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص546.
[4] - نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص546.
[5] - نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص546.
[6]- معجم المقاييس اللغه، ج3، ص265.
[7]- فرهنگ ابجدى، ص525.
[8]- كتاب العين، ج5، ص293.
[9]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص48.
[10]- معجم المقاييس اللغة، ج6، ص129.
[11] - كتاب العين، ج8، ص409.
[12] - التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج13، ص161.
[13] - قاموس قرآن، ج7، ص230.
[14] - فرهنگ ابجدى، ص71.
[15] - معجم المقاييس اللغه، ج2، ص187.
[16] - مجمع البحرين، ج6، ص58.
[17] - ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص606.
[18] - الفروق فی اللغه، ص124.
[19] - مفردات نهج البلاغه، ج1، ص325.
-[20] نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص533 .
[21]- بقره، آیه261.
[22] - بقره، آیه276.
[23] - توبه، آیه103.
[24]- نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص470.
[25] - نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص494.
[26]- نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص495.
[27] - نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص513 .
[28]- بقره، آیه264.
[29]- انفال، آیه36.
[30]- مصباح الشريعة، ترجمه مصطفوى، ج22، صص97-99.
[31]- غرر الحكم و درر الكلم، ج37، صص390و391.
[32]- تفسير نور الثقلين، ج1، ص289.
اضف تعليق