و من عهد له (علیه‌السلام) إلى محمد بن أبي‌بكر (رضي‌الله‌عنه) حين قلده مصر:

«ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ وَ الْمَتْجَرِ الرَّابِحِ أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ تَيَقَّنُوا أَنَّهُمْ‌ جِيرَانُ اللَّهِ غَداً فِي آخِرَتِهِمْ لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ وَ لَا [يَنْقُفُ‌] يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ».


ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقيهي)
بخشی از عهد و سفارشی است از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) به محمد پسر ابوبکر در آن‌هنگام که او را متصدی امور مصر کرد:

«و بعد از آن با توشه‌ای که آنان را به مقصد رساند و با داد و ستدی که برای ايشان سود بياورد از اين دنيا رفتند، آن‌ها از لذت برکنار بودن از دنيايی که در آن می‌زيستند برخوردار شدند، و در يقين بودند که فردا در آخرت خود در جوار رحمت الهی خواهند زيست، که هيچ درخواستی از طرف ايشان از درگاه خداوند رد نمی‌شود و از هر سهمی از لذت که استحقاق آن را دارند کاسته نمی‌گردد».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص384)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
یکی از سفارش‌های آن حضرت (علیه‌السلام) به محمدبن ابی بکر(رضی الله عنه) هنگامی که حکومت مصر را به او سپرد:

«آن‌گاه با توشه‌ی کافی و تجارت سودمند از دنیا رخت بربستند. در دنیای خود به لذت پارسایی دست یافتند، و به همسایگی خداوند در آخرتشان یقین پیدا نمودند. دعایشان ردخور ندارد، و بهره‌ای از لذتشان کاسته نمی‌گردد».

(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی‌‌، صص383و384)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
خطاب به محمد بن ابی‌بکر است وقتی او را به سال 37 هجری، به فرمانداری مصر منصوب کرد:

(وقتی محمد به دست عمروعاص به شهادت رسید و نامه به دست معاویه افتاد. او را به شگفتی واداشت و گفت باید بگوییم این نامه‌ها از ابوبکر است که پیش پسرش بود و نامی از علی (عليه‌السلام) نیاوریم. امام (عليه‌السلام) در این نامه دستوراتی در مورد برخورد بامردم و رعایت تواضع و مراعات عدالت، ویژگی متقیان و این‌که چگونه توانستند از مواهب الهی بهره ببرند بدون این‌که گرفتار دنیاپرستی شوند و نیز در مورد مرگ بیاناتی آورده است. همچنین در مورد اهمیت حکومت مصر و در نهایت در مورد پیشوایان حق و ضلالت و خطر منافقان بیانات ارزشمندی را ارائه می‌کنند.)

«سپس از این جهان با زاد و توشه کافی و تجارتی پرسود به آخرت منتقل شدند. آن‌ها لذت پارسائی را در ترک حرام دنیا چشیدند و یقین کردند که فردای قیامت در جوار خدا خواهند بود. جایگاهی که هرچه بخواهند داده می‌شود و هرگونه لذتی در اختیارشان قرار می‌گیرد».

(نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص548)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
از عهد و پيمان‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) است به‌محمد ابن ابی‌بكر (كه خدا از او خشنود بوده پاداشش را بدهد) هنگامي‌كه حكومت مصر را به‌او واگذار فرموده:

(و در اين عهدنامه او را به عدالت و برابرى بين مردم امر كرده پرهيزكارى و سختى مرگ و عذاب رستاخيز را يادآورى نموده، و در آخر او را به مخالفت هواى نفس و مواظبت نماز اندرز مى‌دهد)

« پس از دنيا (به‌آخرت) رفتند با توشه‌اى كه (آنان را به‌مقصد) مى‌رساند و با سوداگرى كه سود (نيك‌بختى) دارد: به خوشى پارسایى دنيا در دنياشان رسيدند، و يقين داشتند كه فردا در آخرت در جوار خداوند هستند (رحمت حقّ تعالى به‌آنان مى‌رسد، به‌طورى) كه خواستشان ناپذيرفته نمى‌گردد، و بهره‌شان از خوشى و آسايش كم نمى‌شود».

(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج‌5، ص889)

شروح

- ترجمۀ توضيح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
از عهدنامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) به محمد بن ابى‌بكر هنگام اعزام او به عنوان والى مصر:

(ويژگى‌هاى پرهيزکاران)

«با اين تفاوت كه پرهيزکاران با توشه‌اى از دنيا كه آن‌ها را به مقامات رفيع اخروى و به تجارتى سودمند برساند رخت بربسته‌اند، يعنى با عمل صالح به سوى آخرت رهسپار شدند، زيرا در دنيا عمل صالح انجام دادند و در آخرت پاداش دوچندان مى‌برند.

پرهيزکاران لذت زهد خود را ـ كه هيچ لذتى با آن برابرى نمى‌كند و همان لذت عقل است ـ مى‌برند و يقين دارند كه فرداى قيامت همسايگان خدايند و در جوار لطفِ اويند. اين يك تشبيه معقول به محسوس است، زيرا آخرتْ سراى خشنودى و كرامت پروردگار است، پس گويى خداى سبحان در آن‌جاست و يقين پرهيزکاران به همسايگى خدا موجب بهتر شدنِ دنياى آن‌ها نسبت به سايرين مى‌شود.

هيچ يك از دعاهاى پرهيزکاران رد نمى‌شود، زيرا خداى سبحان دعاى هر انسان فرمانبردار را استجابت مى‌كند.

و از آن‌ها هيچ بهره‌اى كاسته نمى‌گردد، زيرا از تمام لذت‌هاى مباح دنيا، مانند: مسكن، پوشاك، خوردنى‌ها و آشاميدنى‌ها، ازدواج، مركب و... بهره مى‌برند [و در واقع از تمام مباحات، كام دل گرفته‌اند و بى‌ترديد در سراى ديگر نيز از نعمت‌هاى پايدار الهى برخوردار خواهند بود]».

(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص32)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
عهدنامه امام (عليه‌السلام) به محمد بن ابى‌بكر آن‌گاه كه وى را مامور ولايت مصر كرد:

«توشه‌اى كه پرهيزكاران را به ساحل عزت و پيشگاه عظمت و جلال مى‌رساند، و همان تقوايى است كه با خود داشته و به آن متصف بوده‌اند، چنان كه حق تعالى مى‌فرمايد: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‌»[1] و در بحث‌هاى گذشته بارها يادآورى شده است كه چگونه تقوا توشه راه است. امام (عليه‌السلام) در اين فصل از سخنان خود واژه «متجر» را براى تقوا و طاعت استعاره آورده، زيرا نهايت مقصود اين است كه در مقابل اين كارها ثواب الهى را كسب كنند كه حكم قيمت و بها دارد و به وسيله كلمه «مربح» كه به معناى سودآور است استعاره مذكور را ترشيح فرموده است، به اين دليل كه ثواب خدا در آخرت به مراتبى از اعمالى كه انسان انجام مى‌دهد و از خود مايه مى‌گذارد بالاتر و بيشتر است.

«اصابوا الذّة زهد الدنيا» اين عبارت اشاره به لذتى است كه اهل تقوا از زهد در دنيا احساس مى‌كنند كه بزرگترين لذت و سبب ايجاد شادمانى عظيمى است زيرا هنگامى كه اهل زهد و تقوا قلاده محبت دنيا را از گردن روح خود بيرون آورده و دور انداختند و به كمال‌هاى عاليه نفسانى و معنوى رسيدند آن چنان بهجت و سرورى براى آن‌ها حاصل مى‌شود كه بسيار پر ارزشتر و با عظمتتر از شادي‌ها و لذت‌هاى پيدا شده براى متكبران و جباران مى‌باشد، اين جاست كه سزاوار است‌ پرهيزكاران و زاهدان بر متكبران ستمگر تكبّر و فخر و مباهات كنند، زيرا كمالى كه اهل دنيا به آن مى‌نازند در مقايسه با مقامات معنوى و لذايذى كه اين‌ها احساس مى‌كنند بى‌ارزش و تو خالى است.

«و تيقّنوا أنّهم جيران اللَّه غدا» دليل ديگر بر فرحناكى و شادمانى پرهيزكاران در دنيا آن است كه يقين دارند فردا در جوار قرب خدا هستند. اين عبارت اشاره به لذت و خوشى ديگرى است كه اهل تقوا علاوه بر لذت‌هايى كه در دنيا بر اثر زهد بر ايشان دست مى‌دهد، لذت مى‌برند و شادمانند، زيرا يقين دارند كه بلافاصله پس از جدايى روحشان از بدن در جوار رحمت الهى حضور به هم مى‌رسانند و اين يقين آنان را در دنيا شادمان و مسرور مى‌كند.

«لا تردّلهم دعوة» يكى از فضيلت‌هاى اهل تقوا كه ويژه ايشان است استجابت دعا است، كه چون پيوسته در عبادت و اطاعت خدا هستند، روحشان كمال يافته و در پيشگاه حق تعالى كرامت و شرافت كسب كرده‌اند به مقامى دست يافته‌اند كه دعايشان رد نمى‌شود، البته اين خصوصيت علاوه بر آن است كه در لذت‌هاى دنيا با غير خود شريك و در خوشي‌هاى كامل‌تر آخرت از ديگران ممتازند».

(ترجمة شرح ‌نهج ‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج4، صص731و732)

واژه شناسی

- انْقَلَبُوا عَنْهَا
از آن گذشتند.[2]
- زَّادِ الْمُبَلِّغِ
توشه کافی.[3]
- الْمَتْجَرِ الرَّابِحِ
تجارت سودآور.[4]
- أَصَابُوا
چشیدند.[5]
- تَيَقَّنُوا
یقین کردند.[6]
- لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ
دعایی از آن‌ها رد نمی‌شود.[7]
- لَايَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ
نقصی به بهره‌وری آن‌ها از لذایذ حقیقی وارد نمی‌شود.[8]

واژه کاوی

- انْقَلَبُوا (قلب)
«قلب» در اصل دو معنا دلالت دارد؛ خالص و گزینش شده یک شئ؛ و دیگری برگرداندن چيزی از سويى به سوي ديگر.[9]

به‌قسمتی از گوشت دل انسان که معلق است «قلب» گفته ‌می‌شود.[10]

«قلب الإنسان» یعنی برگرداندن انسان، از راه، روش و انديشه‌اش به راه و انديشه‌اى ديگر.[11]

«انْقِلَاب» به‌معنی بازگشتن است.[12]

«قلب» انسان به‌سبب تغيير و دگرگونى احوالش «قلب» ناميده شده است.[13]

تفاوت «انقلاب» و «رجوع»:

«انقلاب» به‌وجود آوردن نقیض موقعیتی است که قبلا وجود داشته است؛ اما «رجوع» به‌معني برگشتن به موقعیتی است که قبلاً در آن بوده است. مثلا، برای تبدیل گِل به سفال از مصدر«انقلاب» استفاده می‌شود؛ زیرا به حالتی تبدیل شده است که قبلا این‌گونه نبوده است.[14]

در زبان فارسی، بهتحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تود‌ه‌های ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره می‌شود «انقلاب» گفته می‌شود.
- تَيَقَّنُوا (یقن)
«یقن» در اصل بر علم و از بین رفتن شک دلالت دارد.[15]

«يَقِين» ضد شک،[16] و به‌معنی برطرف ساختن شك و باور کردن مطلبی است كه از راه بينش و يا استدلال بدست آيد.[17]

«يَقِين» از نتايج و صفات علم و دانش است؛ و از معرفت، درايت و ديگر مفاهیم مشابه این دو برتر و بالاتر است.

«يَقِين» همان آرامش يافتن فكر و فهم پس از اثبات حكم است.[18]

«تَيَقَّنَ الأمرَ و بهِ» یعنی بر آن كار آگاهى يافت و آن را دانست.[19]

تفاوت «يَقِين» و «علم»:

«علم» به‌معنی اعتقـاد به چیزي از روشی قابـل اطمینـان است؛ اما «يَقِين» به‌معنی آرامش نفس و اطمینان خاطر درونی به‌واسـطه علمی است که به دست آمده.

ازجمله تفاوت‌های «علم» و «يَقِين»، این است که اگر نسـبت به امري «علم» وجود داشـته باشـد، دیگر اضافه شدن «علم» نسـبت به آن امر معلوم، معنایی ندارد ولی در مقابل هرگاه انسان نسـبت به امري «يَقِين» داشـته باشد، هرقدر که شکش از بین برود، بر یقینش افزوده می‌شود.

شک ضد «يَقِين» است؛ چراکه شک و «يَقِين» می‌گویند؛ اما شک و «علم» کم گفته می‌شود، پس «يَقِين» چیزی است که شک را برطرف می‌کند. [20]

نکته‌ها و پیام‌ها

1. به‌نظر می‌رسد منظور حضرت (علیه‌السلام) از توشه کافی و تجارت سودآور رضایت خدا و همچنین اعمال صالح است (ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ وَ الْمَتْجَرِ الرَّابِحِ).

2. یکی از بزرگترین و والاترین لذتها در دنیا برای متقین زهد از آن است (أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْيَا).

3. اهل تقوا از آرامش درونی برخوردار هستند، زيرا يقين دارند كه بلافاصله پس از جدايى روحشان از بدن در جوار رحمت الهى خواهند بود و اين يقين آنان را در دنيا شادمان و مسرور مى‌كند (وَ تَيَقَّنُوا أَنَّهُمْ‌جِيرَانُ اللَّهِ غَداً فِي آخِرَتِهِمْ).

4. خداى متعال دعاى هر انسان فرمانبرداری را دیر یا زود، در دنیا و یا در آخرت مستجاب مى‌كند (لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ)

5. در واقع متقین از مباحات دنیایی، استفاده کرده و بى‌ترديد در آخرت نيز از نعمت‌هاى بی‌پایان الهى برخوردار خواهند بود (وَ لَا يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ).

6. شخصی‌که قلبش درگیر نعمت‌های دنیا نشده، قطعاً گرفتار چشم و هم‌چشمی‌های دنیایی نمی‌شود، از همین رو هم در دنیا و هم در آخرت شاد است (وَ لَا يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ).

7. برای مؤمن زیستن در نعمت و یا زندگی در مصیبت، تفاوتی ندارد؛ زیرا هر دو را خواستِ محبوبش می‌داند و یقین دارد که هر چه از دوست رسد، نیکوست.

8. پیامبر اکرم (صلی‌ الله علیه‌وآله) می‌فرماید: «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَاتُ؛ هرکس نسبت به دنیا، بی‌رغبت باشد، پیشامدها بر او آسان می‌آید».[21]

9. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا الرَّاحَةُ الْعُظْمَى؛ زهد به دنیا، بزرگ‌ترین راحتی است».[22]

10. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: « حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا؛ بر دل‌های شما، حرام است که شیرینی ایمان را بچشد، مگر آن که نسبت به دنیا، بی‌رغبت گردد».[23]



راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:

1. شایسته است انسان همواره به‌دنبال کسب رضایت پروردگار بوده و نسبت به دنیا زاهد باشد.

2. انسان باید، فرزندان خود را نیز به گونه‌ای تربیت کند که رضایت الهی را اولویت زندگیشان قرار دهند.

3. سزاوار است، شخص در دو راهی بین دنیای زودگذر و آخرت جاودان، آن‌چه سبب سعادت، اخروی است را انتخاب کند.

[1]- بقره، آیۀ197.

[2]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص548.

[3]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص548.

[4]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص548.

[5]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص548.

[6]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص548.

[7]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص548.

[8]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص548.

[9]- معجم المقاييس اللغة، ج‌5، ص17.   

[10]- كتاب العين، ج‌5، ص170.

[11]- مفردات ألفاظ القرآن، ص681.

[12]- مجمع البحرين، ج‌2، ص147.   

[13]- مفردات ألفاظ القرآن، ص681.

[14]- الفروق في اللغة، ص300.

[15]- الصحاح - تاج اللغۀ و صحاح العربیۀ، ج6، ص2715.

[16]- الفروق في اللغة، ص73.

[17]- فرهنگ ابجدى، ص1003.

[18]- مفردات ألفاظ القرآن، ص892.

[19]- فرهنگ ابجدى، ص1003.

[20]- الفروق في اللغة، ص73.

[21]- بحارالانوار، ج7۴، ص94.

[22]- غررالحکم، ح13۶۳.

[23]- بحارالانوار، ج7۰، ص49.

اضف تعليق