و من عهد له (علیهالسلام) إلى محمد بن أبيبكر (رضياللهعنه) حين قلده مصر:
«وَ أَنْتُمْ طُرَدَاءُ الْمَوْتِ إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَكُمْ وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ وَ هُوَ أَلْزَمُ لَكُمْ مِنْ ظِلِّكُمْ الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيكُمْ وَ الدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِكُمْ».
ترجمهها
«و (بدانيد که) شما راندهشدگان مرگيد (مرگ شما را از وطنتان دور میسازد) اگر در برابر آن بايستيد شما را میگيرد و اگر از مقابل آن، بگريزيد، به شما میرسد مرگ بيشتر از سايه شما، همراهتان است. مرگ به موهای بالای پيشانی شما بسته شده و از شما جدا نمیگردد، دنيا پس از شما به هم پيچيده میشود (آنچه در دنيا بر شما گذشته پيچيده و کنار گذاشته میشود)».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص384)
«شما راندهشدگان مرگید، اگر در برابرش بایستید گریبانتان را میگیرد، و اگر از آن بگریزید شما را به چنگ میآورد، و از سایهی شما به شما نزدیکتر است. مرگ با زلف شما گره خورده است و دنیا از پشت سرتان در حال پیچیده شدن و جمع گردیدن است».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص384)
(وقتی محمد به دست عمروعاص به شهادت رسید و نامه به دست معاویه افتاد. او را به شگفتی واداشت و گفت باید بگوییم این نامهها از ابوبکر است که پیش پسرش بود و نامی از علی (عليهالسلام) نیاوریم. امام (عليهالسلام) در این نامه دستوراتی در مورد برخورد بامردم و رعایت تواضع و مراعات عدالت، ویژگی متقیان و اینکه چگونه توانستند از مواهب الهی بهره ببرند بدون اینکه گرفتار دنیاپرستی شوند و نیز در مورد مرگ بیاناتی آورده است. همچنین در مورد اهمیت حکومت مصر و در نهایت در مورد پیشوایان حق و ضلالت و خطر منافقان بیانات ارزشمندی را ارائه میکنند.)
«شما همگی تحت تعقیب مرگید، اگر بایستید شما را میگیرد و اگر بگریزید به شما میرسد. و بدانید مرگ از سایهتان به شما نزدیکتر و همراهتر است. مهر مرگ بر پیشانیتان زده شده است و طومار دنیا پشت سرتان برچیده میشود».
(نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549)
(و در اين عهدنامه او را به عدالت و برابرى بين مردم امر كرده پرهيزكارى و سختى مرگ و عذاب رستاخيز را يادآورى نموده، و در آخر او را به مخالفت هواى نفس و مواظبت نماز اندرز مىدهد)
«و شما راندههاى مرگ هستيد، اگر بايستيد شما را مىگيرد، و اگر از آن بگريزيد شما را مىيابد (چنانكه در قرآن كريم مىفرمايد: «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ؛ يعنى هر جا بوده مرگ شما را دريابد اگر چه در قلعهها و حصارهاى بلند استوار باشيد») و مرگ از سايه شما بهشما همراهتر است (آنى از شما جدا نشود) مرگ به موهاى پيشانى شما بسته شده (از آن رهائى نمىيابيد) و دنيا از پى شما پيچيده ميشود (مانند بساطى است كه پس از گذشتن شخص آن را مىپيچند».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج5، صص889 و890)
شروح
«و شما مردم دنبال شده مرگ هستيد، يعنى همان طورى كه صياد صيد خود را تعقيب مىكند تا او را بگيرد، مرگ نيز همواره در تعقيب شما است. اگر در سرزمين خود بمانيد، مرگ شما را مىگيرد و اگر به سرزمينى ديگر بگريزيد و به عنوان سياحت به بلاد و كشورهاى ديگر برويد يا به استحكام بناها و تهيه سلاح و امثال آنها بپردازيد تا خود را از كشته شدن و مرگ ناگهانى حفظ كنيد، بىترديد باز هم مرگ به سراغتان خواهد آمد و فرار سودى نخواهد داشت.
مرگ از سايه با شما همراهتر و همگامتر است تا آنگاه كه وقت آن فرا رسد و شما را دربر بگيرد. اين جمله كنايه از نهايت نزديكى مرگ به انسان است.
مرگ به موهاى جلو سر شما بسته شده است، يعنى همانطور كه اگر چيزى به موى جلو سر كسى بسته شده باشد ملازم و همراه با اوست، مرگ نيز اين چنين همراه شماست.
و دنيا از پشت سر شما درهم پيچيده مىشود، يعنى گويى انسان در طومار درازى قرار گرفته كه هرچه از عمر او مىگذرد اين طومار نيز از پشت سر او پيچيده مىشود و انسان هرچه به جلو مىرود به آخر آن طومار نزديك مىگردد و اين روند همچنان ادامه دارد تا به پايان خود برسد».
(توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص33و34)
«و بعد به منظور اينكه آمادگى براى مرگ را بيشتر تاكيد كند مىفرمايد: «مرگ امرى حتمى است و گريزى از ملاقات آن نيست».
و براى انسانها كه مرگ به سرعت در تعقيبشان است كلمه «طرداء» را استعاره آورده تا نشان دهد كه آنها چون شكار، و مرگ مانند سواركارى كوشا در جستجوى آنان است.
مرگ به انسان از سايه به صاحبش همراهتر و نزديكتر است زيرا سايه گاهى كه آفتاب و روشنايى نباشد از صاحب سايه جدا مىشود اما مرگ هرگز از آدمى دست بردار نيست.
«الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيكُمْ»
مرگ به موهاى اطراف پيشانى شما وابسته و گره خورده است، اين عبارت نيز كنايه از ملازمت و پيوسته همراه بودن انسان است و اشاره به آن است كه مرگ براى هر موجود زندهاى امرى حتمى و حكم و قضاى الهى است، و اين كه خصوص ناصيه را مورد ذكر قرار داده به اين دليل است كه به سبب موقعيت، عزيزترين و شريفترين عضو انسان است و هر كس بر آن تسلط يابد بهتر مىتواند انسان را در تصرف خود درآورد و بر او قدرت پيدا كند و خداوند در قرآن نيز به اين مطلب اشاره فرموده: «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ»[1] و كلمه «طىّ» در نورديدن را براى دنيا و لحظههاى آن استعاره آورده است كه پيوسته آن را مىگذارند و از آن عبور مىكنند و آن را تشبيه به فرش و غير آن، كرده است كه پس از گذشتن از روى آن درهم پيچيده و جمع مىشود و اين كه فرموده است از پشت سر شما در نورديده مىشود منظور امرى ذهنى و تصورى است نسبت به آنچه در آينده و پس از مرگ به وسيله اعمالشان با آن روبهرو مىشوند، نه امرى حسى و مادى.
پس از آن كه بهطور مكرر از مرگ و حتميت وقوعش ياد كرد، با ذكر درهم پيچيده شدن دنيا، مطلب را مؤكد كرد».
(ترجمة شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج4، صص733و734)
حکایت
حضرت سلیمان (علینبیناوآلهوعلیهالسلام)، در جمعی نشسته بودند.
ناگهان ملک الموت وارد شد، به شخصی سخت نگاه کرد، و رفت!
پس از رفتن فرشتۀ مرگ، آن شخص از حضرت سلیمان (علینبیناوآلهوعلیهالسلام)، پرسید: « این چهکسی بود که اینگونه به من نگاه کرد»؟
حضرت سلیمان (علینبیناوآلهوعلیهالسلام) فرمودند: « ملک الموت بود».
آن شخص ترسید ملک الموت جانش را بستناد؛ به همین جهت از حضرت سلیمان (علینبیناوآلهوعلیهالسلام) درخواست کرد که بهباد فرمان دهد او را به هندوستان ببرد، و سلیمان (علینبیناوآلهوعلیهالسلام) چنین کرد.
زمانیکه ملک الموت بازآمد سلیمان (علینبیناوآلهوعلیهالسلام) پرسید: «چرا چنان تیز بهآن مرد نگریستی و او را ترساندی»!؟
ملک الموت پاسخ داد: «خدا مرا فرمان داده بود، تا یک ساعت دیگر جان او را درهندوستان بستانم، در شگفت شدم، که وقتی وی اینجاست چگونه جانش را در هندوستان بستانم!
من هرچه خدا فرمان بدهد را انجام میدهم به هندوستان رفتم و او را آنجا دیدم و جانش را گرفتم».[15]
واژه کاوی
9 مورد از ماده «طرد» در نهج البلاغه آمده است.[9]
«مَعْقُودٌ» یعنی بسته شده و محکم گردیده.[12]
تفاوت «عقد» و «عهد»:
«عقد»، بهمعنى اعتماد و اطمینان سخت و استوار است، و حتماً ميان دو نفر، بسته میشود؛ اما «عهد»، ممكن است مربوط به يك نفر باشد.[13]
نکتهها و پیامها
1. مرگ، امرى حتمى است و راه گريزى از آن وجود ندارد (وَ أَنْتُمْ طُرَدَاءُ الْمَوْتِ إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَكُمْ وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ).
2. مرگ نسبت به انسان، بسیار نزدیک و همراه اوست (وَ هُوَ أَلْزَمُ لَكُمْ مِنْ ظِلِّكُمْ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيكُمْ).
3. هرچقدر از عمر انسان میگذرد، به پایان زندگی و زمان مرگش نزدیکتر میشود (وَ الدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِكُمْ).
4. امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) میفرمایند: «إِذَا كُنْتَ فِي إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِي إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى؛ هرچه مسیر زندگی را پشت سر میگذاری، مرگ به تو نزدیک میشود، پس دیدار با مرگ چه شتابان خواهد بود».[14]
راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی
· سزاوار است، انسان مؤمن، ازمرگ نهراسد؛ همچنین با انجام اعمال پسندیده و دوری از محرمات، همواره برای رفتن به سرای باقی آماده باشد.
[1]- الرحمن/41.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549.
[5]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549.
[6]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص455.
[7]- مفردات نهجالبلاغه، ج3، ص106.
[8]- مفردات ألفاظ القرآن، ص517.
[9]- مفردات نهجالبلاغه، ج3، ص106.
[10]- مجمع البحرين، ج3، ص103.
[11]- الصحاح - تاج اللغۀ و صحاح العربیۀ، ج2، ص846.
[12]- کلیدگشایش نهج البلاغه، ص565.
[13]- مجمع البحرين، ج3، ص103.
[14]- نهج البلاغه، حکمت29.
[15]- حلیة الاولیاء.
اضف تعليق