و من عهد له (علیهالسلام) إلى محمد بن أبيبكر (رضياللهعنه) حين قلده مصر:
«وَ أَنْتُمْ طُرَدَاءُ الْمَوْتِ إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَكُمْ وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ وَ هُوَ أَلْزَمُ لَكُمْ مِنْ ظِلِّكُمْ الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيكُمْ وَ الدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِكُمْ».
ترجمهها
«بنابراين از آتشی که ژرفای آن زياد و حرارت آن شديد و عذاب آن تازهبهتازه است، حذر کنيد (دوزخ) سرايی است که رحمت و مهری در آن يافته نمیشود و درخواستی در آن پذيرفته نمیگردد، از غم و اندوه، در آن، گشايشی نيست».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص384)
«پس حذر کنید از آتشی که عمقش ژرف، گرمایش سخت، و عذابش تازه است. سرایی است که نه رحمتی در آن است، و نه دعایی در آن شنیده میشود، و نه اندوهی از دل کسی برداشته میگردد».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص384)
(وقتی محمد به دست عمروعاص به شهادت رسید و نامه به دست معاویه افتاد. او را به شگفتی واداشت و گفت باید بگوییم این نامهها از ابوبکر است که پیش پسرش بود و نامی از علی (عليهالسلام) نیاوریم. امام (عليهالسلام) در این نامه دستوراتی در مورد برخورد بامردم و رعایت تواضع و مراعات عدالت، ویژگی متقیان و اینکه چگونه توانستند از مواهب الهی بهره ببرند بدون اینکه گرفتار دنیاپرستی شوند و نیز در مورد مرگ بیاناتی آورده است. همچنین در مورد اهمیت حکومت مصر و در نهایت در مورد پیشوایان حق و ضلالت و خطر منافقان بیانات ارزشمندی را ارائه میکنند.)
«پس از آتشی که عمقش زیاد و حرارتش شدید و عذابش نوبهنوتجدید میشود بترسید. سرایی که نشانی از رحمت در آن نیست و فریادی شنیده نمیشود و غم و اندوهش پایان ندارد».
(نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549)
(و در اين عهدنامه او را به عدالت و برابرى بين مردم امر كرده پرهيزكارى و سختى مرگ و عذاب رستاخيز را يادآورى نموده، و در آخر او را به مخالفت هواى نفس و مواظبت نماز اندرز مىدهد)
«پس (اين همه بهكار آخرت بىاعتناء نبوده) بترسيد از آتشى كه گودى و گرمى آن بىاندازه، و عذاب و گرفتارى آن تازه است. (چنانكه قرآن كريم مىفرمايد: «إنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ، إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً؛ يعنى آنانكه به نشانههاى ما «پيامبراكرم (صلیاللهعلیهوآله) و قرآن كريم» نگرويدند بهزودى آنان را در آتشى اندازيم كه چون پوستهاشان سوخته شود آنها را تبديل به پوستهاى ديگری نماييم تا آنكه عذاب و بدبختى را بچشند، بهتحقيق خداوند «بهعذاب ايشان» توانا و دانا است»[1]).
سرایى است (دوزخ) كه در آن رحمت و مهربانى نيست، و درخواست پذيرفته نمىگردد، و غم و اندوه برطرف نمىشود (چنانكه قرآن كريم مىفرمايد: «إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ، قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ؛ يعنى گناهكاران در عذاب و گرفتارى دوزخ جاويدند، عذاب از ايشان سست و كم نگردد و آنها در آن عذاب و سختى (از رحمت خدا) نوميدند، و ما «با عذاب» بهآنها ستم نكرديم و لكن آنان بهخود ستم كردند (كه در دنيا بر خلاف دستور خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآله) كه موجب نيكبختى آخرت بود رفتار نمودند) و زمامدار و نگهبان دوزخ را بخوانند كه از پروردگار خود بخواه تا بر ما حكم فرمايد (ما را بميراند تا از اين عذاب برهيم) مىگويد شما (در اينجا) خواهيد ماند نه (مىميريد و نه رهایى خواهيد يافت»[2])».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج5، ص890)
شروح
(ویژگیهای آتش دوزخ)
«اى مردم از آتش جهنمى بترسيد كه عمق و ژرفاى آن زياد و سوزندگى گرماى آن بسيار سخت و عذاب آن نوبهنو است، زيرا هرگز خاموش نمىشود و همواره در حال تجديد است؛ پس با گناه، خود را گرفتار آن نسازيد.
جهنم سرايى است كه در آن رحمت و مهربانى وجود ندارد و خداى سبحان هرگز بر دوزخيان ترحّم نمىكند و فرياد و خواسته كسى پذيرفته نمىشود. يعنى اگر كسى خدا را بخواند پاسخى نمیشنود، و هيچ اندوهى در جهنم برطرف نمیگردد و دوزخيان در اندوه و عذاب دائمى و جاودانه هستند».
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص35)
«اكنون، انسان را به ياد پیامد مرگ كه آتش و عذاب است مىاندازد و با توصيف كردنش به عميق بودن و گودى قعر آن، آدمى را بههوش مىدارد كه هر چه بيشتر از آن حساب ببرد.
از مواردى كه اين معنا را براى انسان متصور مىكند و به ذهن مىآورد، روايتى است كه يك وقت پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله) صداى مهيب و وحشتناكى را شنيد، به يارانش كه حاضر بودند رو كرد و فرمود: «اين صداى افتادن سنگى بود كه در هفتاد سال پيش از لبه جهنم سرازير شده و هم اكنون به قعر آن رسيد و صدايش شنيده شد».
و اين داستان در بارة شخص منافقى بود كه در اين هنگام مرد و عمرش هفتاد سال بود، و در گذشته نيز به آن اشاره كردهايم كه در مورد شدت حرارت آتش جهنم در قرآن چنين آمده است: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ؛ تخلّفجویان (از جنگ تبوک،) از مخالفت با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) خوشحال شدند؛»[3] و دربارة سوزش عذابش مىفرمايد: «كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ؛ بهزودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوستهای تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوستهای دیگری به جای آن قرار میدهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند.»[4]
و راجع به اين كه دوزخ جاى رحمت نيست و هيچ درخواستى شنيده نمىشود، قرآن چنين حكايت مىكند: «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها... وَ لا تُكَلِّمُونِ».[5]
و اين كه در دوزخ گشايشى براى هيچ اندوهى حاصل نمیشود میفرماید«إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ»[6] و نيز آيه بعد: «وَ نادَوْا يا مالِكُ... ماكِثُونَ»[7]».
(ترجمة شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج4، صص734و735)
واژه شناسی
واژه کاوی
«حذر» بهمعنى ترس نيست،[13]بلكه بهمعنی توانایی دوری از چیزی است که ضرر دارد.[14]
تفاوت «حذر» و «خوف»:
«حذر» ضرر را از انسان دور میکند؛ اما «خوف» باعث دفع ضرر نمیشود.[15]
تفاوت «حذر» و «احتراز»:
«احتراز» بهمعني حفظ نمودن چیزي است که در حال حاضر وجود دارد؛ اما «حذر» یعنی حفظ نمودن چیزي که فعلا وجود ندارد ولی علم و یا گمان میرود که به وجود آید.[16]
بهبرطرف شدن غم و اندوه «فَرَج» گفته میشود.[18]
«فرج» به معنی زایل کردن و شکاف نیز بیان شده است.[19]
«أَفْرَجَ عن مَسْجُون» یعنی بازداشتى يا زندانى را آزاد كرد.[20]
تقاوت «کَرْب» و «حُزن»:
«کَرْب»، معنی شدت غم همراه با تنگی سینه را میرساند؛ اما «حُزن» بهمعني غم سختی است که مدت آن طولانی شود، بهطوري که انسان از شدت غم اصطلاحاً آب شود.[23]
شش مورد از ماده «کَرْب» در نهج البلاغه آمده است.[24]
نکتهها و پیامها
1. یکی از راههای اجتناب از گناهان یادآوری عذابهای سخت آخرت است (فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ)
2. عذابی سخت و غم و غصهای گران که برجان آدمی چیره میشود در انتظار اهل دوزخ است (دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ وَ لَا تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ وَ لَا تُفَرَّجُ فِيهَا كُرْبَةٌ).
3. انسان مؤمن، باید پیوسته دو وزنه امید و ترس را باهم و بهیک اندازه دارا باشد.
4. پاداش و عذاب مقتضای عدالت الهی است.
5. دو اهرم تشویق و تهدید ابزارهایی برای هدایت انسانها به مسیر صحیح است.
[1]- الرحمن، آیۀ41.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549.
[5]- نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص549.
[6]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص455.
[7]- مفردات نهجالبلاغه، ج3، ص106.
[8]- مفردات ألفاظ القرآن، ص517.
[9]- مفردات نهجالبلاغه، ج3، ص106.
[10]- مجمع البحرين، ج3، ص103.
[11]- الصحاح - تاج اللغۀ و صحاح العربیۀ، ج2، ص846.
[12]- کلیدگشایش نهج البلاغه، ص565.
[13]- مجمع البحرين، ج3، ص103.
[14]- نهج البلاغه، حکمت29.
[15]- حلیة الاولیاء.
اضف تعليق