و من وصية له (علیهالسلام) وصى بها معقل بن قيس الرياحي حين أنفذه إلى الشام في ثلاثة آلاف مقدمة له:
«وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِإِلَيْهِم».
ترجمهها
«و نيز بدان دشمنی و کينه تو نسبت به ايشان تو را وادار نسازد قبل از اين که آنها را به راه حق يا امام برحق دعوت کنی و پيش از اينکه عذر خود را در جنگ با آنها ارائه نمايی، به نبرد با ايشان بپردازی».
(نهجالبلاغه، ترجمه فقیهی، ص506 )
جلودار خود به شام فرستاد:
«مبادا خشم و کینهی شما به دشمن، شما را به شروع جنگ وادارد، پیش از آنکه آنان را به حق فراخوانید و حجت را بر آنان تمام نمایید».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استادولی، ص372)
حضرت (علیهالسلام) ضمن رعایت نهایت درجه از اخلاق اسلامی حتی در برابر دشمن تیزبینی لشکر اسلام را نیز خواهان است.
لزوم احتیاطهای نظامی
«کینۀ دشمنی سبب این نشود که پیش از پیشنهاد صلح و اتمام حجت، شروع کنندۀ جنگ باشی».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص531)
از ياران و شيعيان آن بزرگوار بوده است. او را از مدائن با سه هزار تن به سوى لشکر شام فرستاد كه جلودار
سپاهيان آن حضرت (علیهالسلام) باشد، در آن روش جنگ با دشمن را به او مىآموزد:
«و بايد پيش از خواندن آنان را براه حق و حجت تمام كردن كينه و دشمنى شما را بجنگ با ايشان وادار نسازد؛
زيرا جنگ از روى كينه و دشمنى براى هوا و هوس است نه اطاعت و فرمانبرى از خداوند، پس در اين صورت اگر كسى كشته شود يا ديگرى را بكشد گناهكار و معذب است».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج 5، ص 857)
شروح
سوى شام فرستاد:
«و مبادا بيزارىات از دشمن موجب شود كه قبل از دعوت آنها به صلح و تبيين و توجيه جنگ، حمله را آغاز كنيد. پس اول بايد آنها را به دست كشيدن از جنگ دعوت كنيد، و پس از اتمام حجت و روشن كردن انگيزهتان از جنگيدن با ايشان، و پس از آنكه نصايح شما سودى نبخشيد، آنگاه بجنگيد».
(ترجمۀ توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج 3، ص530)
سوى شام فرستاد:
«بغض و عداوت آنان او را بر آن ندارد كه پيش از اتمام حجت و دعوتشان به سوى امام بر حق، با آنها آغاز به
جنگ كند، چرا كه در اين صورت جنگ براى خدا نخواهد بود، بلكه به منظور هوا و هوس و عداوت و دشمنى
خواهد بود، و از طاعت و عبادت خدا خارج خواهد شد. توفيق از خداست».
(ترجمۀ شرح نهجالبلاغه، ابن ميثم، ج 4، ص 651)
واژه شناسی
واژه کاوی
وقتی شخص از فرد دیگری کینه به دل میگیرد از این واژه استفاده میشود.[5]
تفاوت « شَنَآن» و « عداوت»:
«عداوت» یعنی بدخواهی انسان نسبت به کسی که با او دشمنی میکند. اما «شنآن» کینه انسان در برابر رفتار
دیگری است به دلیل سابقه دشمنی که بین آن دو وجود داشته است.
«شنآن» از« عداوت» سرچشمه میگیرد.[6]
هشت مورد از این ماده در نهج البلاغه آمده است.[7]
راغب میگوید «عذر» چیزی است كه انسان میخواهد با آن، گناهان خويش را محو كند که بر سه قسم است:
1. میگوید من اين كار را نكردم.
2. بدين جهت كردم و با ذكر علت خويش را تبرئه میکند.
3. من كردم ولى ديگر نميكنم.
سومى توبه است؛ هر توبه «عذر» است ولى هر «عذری» توبه نيست.[11]
«إِعذار» به این معنا است که شخص برای عذرخواهی در امری، مبالغه کند.[12]
گاهی در نهج البلاغه واژه «اعذار» به معنی قطع و سلب عذر میآید.[13]
نکتهها و پیامها
1- اگر مومني عذرخواهی کرد، عذر او را بپذیرید. (اعذار)
2- توجیه کردن در ابعاد مختلف زندگی:
الف) توجيه عقيدتی
درجامعه امروزی وقتی گفته ميشود چرا به گرد گناه ميگرديد؟ در پاسخ ميگويند: شانس من اين بوده و يا قضا و قدر من چنين بوده است. من تقصيري ندارم، پدر و مادرم اينگونه رفتار ميكردند ما هم پيروي كرديم، عاقبت گرگزاده گرگ ميشود. در واقع اینگونه افراد میخواهند شانه از بار مسئولیت خالی کنند بدين ترتيب گناه خود را به جبر نسبت ميدهند مانند مشركان كه ميگفتند: «و قالوا لَو شاء الرحمن ما عَبَدناهم؛ اگر خدا ميخواست ما بت ها را پرستش نميكرديم».[14]
ب) توجيه اجتماعی
افراد با گفتارهای اشتباهی چون «خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو» و يا «انسان نميتواند تافتۀ جدا بافته از جامعه باشد» و... گناه خود را تقصير جامعه میاندازند، مانند قوم گنهكار حضرت شعيب (عليه السلام) كه با توجيه پيروي از سنت نياكان خود، به انجام گناهان ادامه ميدادند.
نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) هرگز سنتهاي غلط جامعۀ خود را تأييد نمیكردند و در سختترين شرايط با جامعۀ فاسد مبارزه میكردند؛ بنابراين براي دوري از گناه نباید تحت تأثیر رسوم، سنتها و فشار جامعه قرار گرفت، بلكه باید با آنها مبارزه كرد.
ج) توجيه روانی
گاهي حالات روحي و رواني (يأس و نااميدي) وسيلۀ توجيه گناه قرار ميگيرند با جملاتي مانند: ما كه در گناه غرق شدهايم؛ آب كه از سر گذشت چه يك وجب ، چه صد وجب.
د) توجيه فرهنگی
یک مورد از توجيه فرهنگي افتخار به نژاد است.
بهطور مثال: دو نفر با هم دعوا میکنند وقتي يكي از آنها به صلح و آشتي دعوت ميشود، ميگويد: من، با اين موقعيت خانوادگي آشتی کنم؛ به اين ترتيب گناه بزرگ «تحقير مؤمن» را انجام ميدهد مانند عملي كه شيطان انجام داد و مطرود درگاه الهي شد.
توجیه دیگر كجفهمي است.
براي توجيه بيحجابي يا چشمچراني، اختلاط زن و مرد در عروسي و مهماني ميگويند: بايد قلب پاك باشد يا اينكه جوان است بگذار هر كاري انجام بدهد، با اين بهانه به عمل خود توجه ندارند و ميخواهند حرام خدا را حلال كنند.
ذ) توجيه اقتصادی
چه بسيار افراد كه با عذرآوردن فشار مشكلات زندگي، به اسم خريد و فروش ربا ميخورند، با عنوان هديه رشوه ميگيرند ، به نام دروغ مصلحتآميز، دروغ حرام ميگويند و با اینگونه توجیهات، گناه خود را میپوشانند مانند اصحاب سبت که خدا آنها را از صید ماهی در روز شنبه نهی کرده بود.
[1]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص531 .
[2]- مفردات راغب، مجمع البحرین؛ به نقل از کلید گشایش نهج البلاغه، ص458.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص531 .
[4]- معجم المقاييس اللغه، ج3، ص 217.
[5]- معجم المقاييس اللغه، ج3، ص 217.
[6]- الفروق في اللغه، ص124.
[7]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص48.
[8]- فرهنگ ابجدى، ص603.
[9]- اقرب الموارد به نقل از قاموس قرآن، ج4، صص310 و311.
[10]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص69.
[11]- اقرب الموارد به نقل از قاموس قرآن، ج4، صص310 و311.
[12]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج7، ص196.
[13]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص543 .
[14]- زخرف، آیه20.
اضف تعليق