و من کتاب له (علیه السلام) لشريح بن الحارث قاضيه:
«وَ النُّسْخَةُ هَذِهِ: هَذَا مَا اشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِيلٌ مِنْ مَيِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِيلِ اشْتَرَى مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ الْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ الْفَانِينَ وَ خِطَّةِ الْهَالِكِين».
ترجمهها
«نسخه چنين است: اين چيزی است که بندهای ذليل از بندهای که برای کوچ از دنيا رانده شده، خريده است سرايی از دارالغرور (سرای فريب دهنده يعنی دنيا) در ناحيه فناشوندگان و محدوده هلاک شوندگان».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، صص496 و 497)
«و آن نسخه این است: این خانهای است که بندهای ذلیل و خوار، از بندهای رو به مرگ که برای کوچ کردن از این سرا حرکتش دادهاند خریده. از او خانهای از این سرای فریب خرید که در محلهی اهل فنا و منطقه به هلاکت روندگان قرار دارد».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص365)
«آن سند را چنین می¬نوشتم: این خانه¬ای است که بنده¬ای ذلیل آن را از کسی که در آستانه¬ی مرگ است خریده، خانه¬ای از سرای فریب که در کوی نابود شوندگان و کوچه هلاک شوندگان قرار دارد».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص519)
«و قباله این است، اين خانهاى است كه خريده بنده خوار و پست از مردهاى كه (كسي كه حتما خواهد مرد، و از خانهاش) بيرون شده براى كوچ (به خانه آخرت) از او خانهاى را در سراى فريب (دنيا) كه جاى نيست شوندگان و نشانه تباه گشتگان است، خريده».
(ترجمه و شرح نهج البلاغة، فيض الإسلام، ج5، ص836)
شروح
سند خريد خانه از نگاه امام (عليهالسلام)
«اينك متن نوشتار امام (عليهالسلام): بندهاى ذليل (شريح قاضى) از آزرده خاطرى (فروشنده) كه از مرگ دلتنگ و ناراحت است يكى از خانههاى نيرنگ و فريب (دنيا) را از جماعت فناپذير و گرفتاران سراىِ هلاكتْ خريدارى نمود».
(توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص502)
«نسخه سند اين است: بسم اللَّه الرحمن الرحيم اين است آنچه كه بندهاى ذليل از كسى كه در حال كوچ است خريدارى كرده است، خانهاى از سراى غرور، در محله فانى شوندگان، و در كوچه هالكان خريدارى كرد.
در نسخهاى كه امام به عنوان سند خانه نوشته است چند نكته وجود دارد:
1- نخست اين كه خريدار را به صفت عبوديت و ذلت اختصاص داده است تا فخر و مباهاتى را كه ممكن است به خاطر خريدن اين منزل براى او پيدا شود بشكند.
فروشنده را كه بزودى خواهد مرد بطور مجاز مرده خوانده از باب اطلاق آنچه بالفعل است بر آنچه كه بالقوه مىباشد و از باب اين كه مقتضى را نازل منزله واقع فرض كرده است تا وى را از مرگ بيم دهد و براى كوچ كردن به سراى آخرت آمادهاش كند، و اين معناى اخير يا ترشيح استعاره است و يا اشاره به بيدارى او و توجهش به واردات و بيماريها و تمام امورى كه باعث عبرت است مىباشد.
سراى غرور كنايه از دنياست از آن رو كه مردم به آن مغرور مىشوند و با داشتن زخارف دنيوى از آنچه بعد از آن وجود دارد غفلت مىكنند، عبارت «من جانب الفانين» اخص از «دار الغرور» است و همچنين «خطة الهالكين» اخص از «جانب الفانين» مىباشد چنان كه در كتابهاى بيع و تجارت عادت بر اين است كه كه نخست به ذكر اعمّ آغاز مىكنند و سپس به امورى مىپردازند كه خاص هستند و مبيع را مشخص و معين مىكنند، اگر چه در اين جا، غرض تخصيص بعد از تعميم نيست بلكه مراد يادآورى حال آنهاست كه رفتنى هستند و از طرفى در اين خانهاى كه ساكنند آن را براى خود علامتگذارى كردهاند.
نكته پنجم در نسخه سند خانه آن است كه امام (علیه السلام) خريدار منزل را مغرور به آرزو دانست، به اين دليل كه توجه به آرزوى دنيويش او را از آخرت و آنچه كه به خاطر آن آفريده شده غافل كرده است و همين غفلت، انگيزه خريد آن خانه شده، و بهاى آن را خروج از عزّت قناعت و دخول در ذلت درخواست و التماس دانسته است زيرا خريد چنين خانه و پرداخت بهاى آن، اين امور را در پى دارد، و دليل اين پىآمد آن است كه اصل آن خانه با توجه به حال شريح، از نياز او بيشتر بود، و هر شخصى كه براى به دست آوردن ما زاد بر نياز خود اقدام كند، از حد قناعت خارج مىشود، به دليل اين كه قناعت عبارت است از راضى بودن و اكتفا كردن بر مقدار ضرورت از مال و آنچه مورد نياز باشد و نيز پيش از اين دانسته شد كه لازمه قناعت كم احتياجى به مردم و بىنيازى از آنها مىباشد و عزت قناعت، به خاطر همين امر، براى انسان حاصل مىشود. پس هر كس از قناعت خارج باشد از عزت آن هم بيرون و در ذلت درخواست و التماس پيش مردم داخل است زيرا به اعتبار اين كه از قناعت خارج است نياز زيادى به مردم دارد، و بدين علت در خوارى و التماس از مردم داخل خواهد بود.
هدف از اين تعبير آن است كه انسان را از افزون طلبى و به دست آوردن ما زاد بر نياز دور دارد از آن رو، كه لازمه آن، خوارى و ذلت نياز به مردم است.
امام (علیه السلام) در نوشتن اين نسخه از سند خانه، زيان غبن و غرامتى را كه لازمه اين معامله است و بايد به مشترى پرداخت شود، بر ذمه ملك الموت قرار داده است تا ديگر مشترى به فكر دريافت آن نباشد و با توجه به اين كه همه آرزوها با مرگ به نهايت مىرسد آرزويش را هم از دل بيرون برد، و تنها از كالاى دنيا به اندازه نياز اكتفا كند و از ملك الموت بطور كنايه به اين عناوين ياد كرده است: تباه كننده كالبدهاى پادشاهان، و گيرنده جانهاى ستمكاران، و از بين برنده پادشاهى فرعونها، با گرفتن جانهايشان، و اين كه عدهاى را به عنوان نمونه نام برده است كه مرگ به سراغ آنها رفته، به علت اين است كه شريح را متوجه كند، تا از چنين آرزوها كه با فرا رسيدن مرگ به پايان مىرسد قطع اميد كند زيرا هنگامى كه آرزوهاى چنين اشخاص دنيادار و پر قدرت با مرگ از بين رفت و غرامتى نگرفتند، پس تو، اى قاضى شرع به اين امر سزاوارتر خواهى بود».
(ترجمهی شرح نهجالبلاغه، ابنميثم، ج 4، صص583 - 589)
ترجمه واژهها
واکاوی واژهها
زَعَجَ» یعنی شخص، چیزی را طرد کرد و فریاد زد.18
از این واژه چهار بار در نهج البلاغه آمده است.19
تفاوت «الغرور» و «الخدعه»:
«غرور» این است که شخصی با تدبر و تفکر کسی را از راه صحیح دور کند، مثل کار شیطان که برای فریب حضرت آدم (علی¬نبیناوآله¬وعلیه¬السلام) انجام داد و سبب شد ایشان از آن درخت بخورند؛ اما «خدع» این است که بدون هیچ تفکر و تدبری، کسی را در راه ناپسند قرار دهد.
الْفَانِينَ (فنی):
نفاد به معنی نابودی تدریجی شیء است؛ از این رو در مورد چیزهایی که یکباره نابود میشوند واژه «نفاد» کاربرد ندارد و از «فناء» استفاده میشود؛ برای مثال گفته میشود «فناء العالم» زیرا این جهان به یکباره نابود میشود اما در مورد فساد مواد خوراکی از لغت «نفاد» استفاده میگردد.21
مرگ و هلاکت چند وجه دارد:
1. به معنای مرگ است.
2. چیزی که نزد کسی است و نزد دیگری نیست.
3. چیزی که با دگرگونی و فساد از بین میرود.
4. هلاكت یعنى نابود شدن چيزى از جهان كه فنا ناميده شده است. 24
تفاوت «إهلاک» و «اعدام»:
«اهلاک» اعم از «اعدام» است چرا که ممکن است اهلاک به گونههای مختلف تحقق یابد، تخریب هر آن چه ساخته شده یا هر آن چه که حواس را از بین ببرد یا از بین بردن آن چه را که لذت و منفعت برساند؛ ولی اعدام نقیض ایجاد است و اخص از اهلاک است پس اهلاک و اعدام عموم و خصوص مطلق است. هر اعدامی اهلاک است؛ اما هر اهلاکی اعدام نیست.25
نکتهها و پیامها
1. مرگ فقط جسمانی نیست؛ بلکه مرگ شامل روحانیت و معنویت هم میشود؛ شاید کسی از لحاظ جسمی زنده باشد؛ اما از لحاظ روح، مرده به حساب آید.
2. هرچه دلبستگی به امور مادی کمتر باشد؛ ناراحتی ما در لحظه مرگ کمتر میشود.
3. کسی که میخواهد کوچ کند همیشه آماده سفر است. اینجا امیرالمومنین (علیه السلام) از کلمه کوچ استفاده کردهاند؛ پس ما باید طوری آماده سفر آخرت باشیم که گویی هر لحظه میخواهیم برویم.
4. شاید بتوان گفت که منظور از هلاکت، انواع هلاکتهای دنیوی است چراکه اگر منظور امام (علیه السلام) هلاکت در برابر فنا بود، باید از کلمه «عادمین» استفاده میکردند؛ اما از واژه «هالکین» استفاده کردهاند.
5. حرص و طمع در مادیات، انسان را خوار و ذلیل میکند.
[1]- لسان العرب، ج3، ص270.
[2]- فرهنگ ابجدى، متن، ص410.
[3]- فرهنگ ابجدى، متن، ص769.
[4]- لسان العرب، ج2، ص288.
[5]- ترجمه روان نهج البلاغه با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص519.
[6]- لسان العرب، ج5، ص11.
[7]- فرهنگ ابجدى، متن، ص653.
[8]- مفردات ألفاظ القرآن، ص286.
[9]- ترجمه روان نهج البلاغه با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص519.
[10]- مفردات ألفاظ القرآن، ص843.
[11]- لسان العرب، ج1، ص256.
[12]- لسان العرب، ج11، ص257.
[13]- مجمع البحرين، ج5، ص376.
[14]- لسان العرب، ج11، صص276 و 277.
[15]- لسان العرب، ج11، ص277.
[16]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص12.
[17]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج3، ص391.
[18]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج3، ص391.
[19]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص465.
[20]- لسان العرب، ج5، ص12.
[21]- الفروق في اللغة، ص98.
[22]- معجم المقاييس اللغة، ج6، ص62.
[23]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص271.
[24]- مفردات ألفاظ القرآن صص843 و 844.
[25]- الفروق في اللغة، ص98.
اضف تعليق