نامه ها

نامه سوم فراز هشتم

و من کتاب له (علیه السلام) لشريح بن الحارث قاضيه:

«اشْتَرَى هَذَا الْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ مِنْ هَذَا الْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ هَذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَةِ وَ الدُّخُولِ فِي ذُلِّ الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ». 

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقيهي)
نامه‌ای است از اميرالمومنين (علیه السلام) که آن را به قاضی خود، شريح بن حارث، نوشته است [شريح بن حارث كندى، از زمان عمر بن الخطّاب تا زمان فرمانروايى حجّاج بن يوسف مدّتى دراز نزديك به شصت سال در كوفه قاضى بود و در سال ٨٧ هجرى از جهان رفت]:
«سرايی با اين حدود را، فريب خورده آرزو از اين رانده شده به سوی مرگ، خريد در برابر و با قيمت بيرون رفتن از دایره عزت و شرف قناعت و وارد شدن در ذلّت و خواری درخواست از ديگران و پست کردن و حقير شماردن خود در برابر مردمان».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص497)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولي)
از یک نامه آن حضرت (علیه السلام) که برای شریح بن حارث، قاضی خود نوشت:
«این آدم فریفته آرزو و امل، این خانه را از این شخص نگران از مرگ و اجل، به بهای بیرون شدن از سایه عزت قناعت، و در آمدن در سایه¬ی ذلت طلب و دنائت خریداری کرد».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص365)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
امام علی (علیه السلام) مطلع شد که قاضی منصوب او «شریح قاضی» خانه‌ای به 80 دینار خریده است (که خلاف ساده زیستی و نیز مشکوک است) امام در این نامه، برای او سندی اخلاقی نگاشته و با یادآوری بی‌اعتباری دنیا گرفتار بودن مردم در دام غرور و فریب دنیا را گوشزد کرده است. نیز بیان داشته است که قاضی باید ساده زیستی را پیشه خود بگرداند:
«این خانه را فریب خورده آزمند، از کسی که خود از جهان رخت بر میبندد، و به قیمت خروج از عزت قناعت و ورود به خواری و دنیا پرستی خریده است».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابو الفضل بهرام پور، ص520)
- ترجمه نهج البلاغه (فيض الإسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه السَّلام) است كه آن را به شريح ابن حارث كه از جانب آن بزرگوار قاضى بوده نوشته‌‌اند:
«اين شخص فريفته به خواهش و آرزو چنين خانه را از اين شخص بيرون شده براى مرگ خريد به بهاى خارج شدن از ارجمندى قناعت و داخل شدن در پستى درخواست و خوارى (زيرا قناعت و بى‌نيازى را از دست دادن گرفتاريها و سختي‌هايى در بردارد كه موجب ذلّت و خوارى است، پس در واقع بهاى خانه‌اى كه محلّ احتياج و نياز نبوده خروج از عزّ قناعت و شرافت و آبرو و دخول در ذلّت خواهش و سختى و گرفتارى است)».
(ترجمه و شرح نهج البلاغة، فيض الإسلام، ج‌5، ص837)

شروح

- ترجمۀ توضيح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) خطاب به شريح بن حارث قاضى:
حدود چهارگانه
«اين فريب خورده آرزوها كه دنيا او را فريب داده و گمان مى‌كند كه براى هميشه در دنيا خواهد ماند از اين فروشنده نگران از مرگ اين منزل را خريده است، زيرا از عزت قناعت بى‌خانه بودن، خارج و به ذلت خواستن داخل شده است، چون در واقع خواستار يك چيز اسير آن است و براى رسيدن به آن تن به خوارى مى‌دهد».
(توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص504)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
نامه امام (علیه‌السلام) كه به شريح بن حارث، قاضى خود نوشته است:
«نكته پنجم در نسخه سند خانه آن است كه امام (علیه السلام) خريدار منزل را مغرور به آرزو دانست، به اين دليل كه توجه به آرزوى دنيويش او را از آخرت و آنچه كه به خاطر آن آفريده شده غافل كرده است و همين غفلت، انگيزه خريد آن خانه شده، و بهاى آن را خروج از عزّت قناعت و دخول در ذلت درخواست و التماس دانسته است زيرا خريد چنين خانه و پرداخت بهاى آن، اين امور را در پى دارد، و دليل اين پى‌آمد آن است كه اصل آن خانه با توجه به حال شريح، از نياز او بيشتر بود، و هر شخصى كه براى به دست آوردن ما زاد بر نياز خود اقدام كند، از حد قناعت خارج مى‌شود، به دليل اين كه قناعت عبارت است از راضى بودن و اكتفا كردن بر مقدار ضرورت از مال و آنچه مورد نياز باشد و نيز پيش از اين دانسته شد كه لازمه قناعت كم احتياجى به مردم و بى‌نيازى از آنها مى‌باشد و عزت قناعت، به خاطر همين امر، براى انسان حاصل مى‌شود. پس هر كس از قناعت خارج باشد از عزت آن هم بيرون و در ذلت درخواست و التماس پيش مردم داخل است زيرا به اعتبار اين كه از قناعت خارج است نياز زيادى به مردم دارد، و بدين علت در خوارى و التماس از مردم داخل خواهد بود.
هدف از اين تعبير آن است كه انسان را از افزون طلبى و به دست آوردن ما زاد بر نياز دور دارد از آن رو، كه لازمه آن، خوارى و ذلت نياز به مردم است».
(ترجمه‌ی ‌شرح ‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج 4، صص587 و 588)

ترجمه واژه‌ها

- مُغْتَرُّ (غرر)
فریفته.1
- أَمَل (أمل)
آرزو.2

واکاوی واژه‌ها

- مُغْتَرُّ (غرر)
یکی از معانی «غرر» کاستی است.3
«غرر» یعنی شخصی چيزهاي باطلی راكه نفس بر آنها حريص است برای دیگری زیبا جلوه دهد و او را فریب دهد4 و به طمع بیندازد.5
اصل معنای این ماده غفلت در مورد چیزی به سبب تأثیر چیز دیگری در آن است.6
جهل، نیرنگ، کاستی و... از لوازم و آثار آن معنای اصلی است. برخی از این معانی در «مغرور» نمایان است؛ مثل نادانی و برخی از این معانی از آثار «اغفال» است؛ مثل نیرنگ، غرور و تعصّب.7
«غفلت» دو قید دارد: یکی اینکه اغفال کننده‌ای باشد و دیگری اینکه اثر اغفال در چیزی محقق شود. این دو قید در تمام مواردی که ماده «غرر» استعمال شده، لحاظ شده است اگر این دو قید نباشد مقصود از لفظ، معنای مجازی است.8
«غَرُور» یعنی آن چیزی که ظاهر دوست داشتنی دارد اما باطن آن، ناپسند و ناشناخته است9 و انسان را فريب می‌دهد از مال، جاه، شهوت و شيطان گاهى آن را شيطان تفسير كرده‌اند.10
«اغترار» به معنی فریفته شدن است.11
«اغترار» یعنی جایی که امکان دارد انسان با اطمینان و دور اندیشی وارد آن شود، دور اندیشی را رها کند که در این صورت هیچ عذری در فریب خوردن ندارد.12
«اغْتَرَّه الأمْرُ» یعنی آن امر در حال غفلت و بى خبرى در بيدارى به سوی شخصی آمد.13
«الْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ» یعنی فریب خورده آرزوها.14
تفاوت «غرر» و «غفلت»:
«غرر» به معنای این است که شخصی نسبت به چیزی به سبب امر دیگری بی‌توجه شود؛ اما «غفلت» به معنای مطلق بی‌توجهی و ناآگاهی است.15
تفاوت «غرور» و «خدعة»:
«غرور» وهمی است که انسان را وادار می‌کند کاری را که به او ضرر می‌رساند انجام دهد؛ مثل کسی که توهّم می‌کند سراب، آب است و آن مقدار آبی را که همراه خود دارد از بین می‌برد و تشنگی به او آسیب می‌زند؛ البته هر چیزی که انسان آن را توهّم می‌کند «غرور» نیست؛ برای اینکه گاهی شخصی سبب می‌شود دیگری چیز ترسناکی را توهّم کند دیگر در اینجا فریب معنایی ندارد «غرور» یعنی شخصی در حالی که شاد بود چیزی را توهّم کرد؛ ولی «خدع» به معنی این است که شخصی دیگری را فریب دهد و به او زیان برساند؛ مثلاً گفته می‌شود «خَدَعَهُ فِي الشِّراءِ أو البَيع؛ شخصی، دیگری را در معامله فریب داد.» یعنی چیزی را بیان کرد که در حقیقت وجود نداشته است و به او ضرر مالی وارد کرد.
معنای این دو لفظ در یکدیگر گسترش پیدا کرده است؛ از این رو گاهی «غرور»، «خدع» نامیده می‌شود همچنین «خدع» «غرور» نامیده می‌شود.16
- أَمَل (أمل)
«أمل» بر دو معنا دلالت می‌کند، به نظر می‌رسد در این نامه «أمل» بر معنای «استقرار و انتظار» دلالت دارد.17
«أمل» به معنی آرزو18 و امید و ضد ناامیدی است.19
تفاوت «أمل» و «رَجاء»:
«ابن جنی»، لغت شناس معروف، «أمل» و «رجاء» را به یک معنا می‌داند؛ اما دیگر لغت شناسان میان این دو واژه تفاوت قائل‌اند:
1. «مَنَاوِي» گفته است: «أَمَل» این است که شخصی انتظار داشته باشد چیزی را به دست آورد و غالباً این واژه در مواردی استفاده می‌شود که انسان دستیابی به مراد خویش را بعید بشمارد؛ بنابراین کسی که قصد سفر به منطقه دوری می‌کند نمی‌گوید: «أَملْتُ؛ آرزو کردم‌».
2. «حَرَّانی» گفته است: «رَجاء» به این معنا است که انسان به سبب دلیلی که از قبل، پیش آمده انتظار داشته باشد از چیزی سود ببرد.
3. «راغب» گفته است: «رَجاء» گمانی است که می‌طلبد انسان به آن چیزی که در آن شادمانی است دست یابد.
4. لغت شناس دیگری گفته است: شخص امیدوار گاهی می‌ترسد به آرزوی خویش نرسد، به آن امیدی که او از رسیدن به خیر در قلبش دارد «أمل» گفته می‌شود.20
تفاوت «أَمَل» و «طَمَع»:
«طَمَع» تنها در موارد نزدیک به کار می‌رود.21
- مُزعَج (زعج)
«زعج» در اصل بر بی‌قرار نمودن و کمی ثبات دلالت دارد.22
«مزعَج» به معنی رانده شده، از جا کنده شده و رخت بر بسته است.23
از این واژه چهار بار در نهج البلاغه آمده است.24
- الضَّرَاعَة (ضرع)
«ضراعة» در اصل به معنی فروتنی کردن همراه با درخواست نیاز است.25 از این ماده هشت بار در نهج البلاغه آمده است.26

نکته‌ها و پیام‌ها

1. در هر معامله‌ای شخص چیزی را از دست می‌دهد و چیز دیگری به دست می‌آورد. انسان با دنیا پرستی عزت قناعت را از دست می‌دهد.
2. خرید و فروش املاک در این دنیا عجیب است، فروشنده کسی است که مرگش نزدیک شده و خریداری کسی است که فریب آرزوهایش را خورده است. چه خریدار و فروشنده‌ای!

راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
چه خوب است انسان در مسائل روزمره‌اش کلی نگر باشد نه جزئی نگر، موضوعات را از زوایای مختلف بنگرد، هر کاری که انجام می‌دهد مرگ را در نظر خود داشته باشد این نگاه در عملکرد او تأثیر فوق العاده دارد.

[1]- لسان العرب، ج5، ص16.

[2]- لسان العرب، ج‏11، ص27.   

[3]- معجم المقاييس اللغة، ج‏4، ص380.  

[4]- مجمع البحرين، ج‏3، ص421.

[5]- مجمع البحرين، ج‏3، ص422.

[6]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص207.

[7]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص207.

[8]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص207.

[9]- این نظر ابن سکیت است. (مجمع البحرين، ج‏3، ص421) 

[10]- مفردات ألفاظ القرآن، ص604.

[11]- مفردات نهج البلاغه، ج2،ص210.

[12]- الفروق في اللغة، صص253 و 254.

[13]- المحيط في اللغة، ج‏4، ص511.   

[14]- فرهنگ برابرهای فارسی نهج البلاغه، ص954.

[15]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص207.

[16]- الفروق في اللغة، صص253 و 254.

[17]- معجم المقاييس اللغة ، ج‏1، ص140.   

[18]- قاموس قرآن، ج‏1، ص113.   

[19]- مجمع البحرين، ج5، ص310.  

[20]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏14، ص30.

[21]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏14، ص30.

[22]- معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص12.   

[23]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص354.

[24]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص465.

[25]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص28.   

[26]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص93.

اضف تعليق