نامه ها

مقدمه نامه سوم

و من کتاب له (علیه السلام) لشريح بن الحارث قاضيه:

«وَ رُوِيَ‏ أَنَّ شُرَيْحَ بْنَ الْحَارِثِ قَاضِيَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقيهي)
نامه‌ای است از اميرالمومنين (علیه السلام) که آن را به قاضی خود، شريح بن حارث، نوشته است [شريح بن حارث كندى، از زمان عمر بن الخطّاب تا زمان فرمانروايى حجّاج بن يوسف مدّتى دراز نزديك به شصت سال در كوفه قاضى بود و در سال ٨٧ هجرى از جهان رفت]:
«روايت شده است که شريح بن حارث، قاضی اميرالمومنين (علیه السلام)، در زمان خلافت آن حضرت، سرايی به هشتاد دينار خريد، اين خبر به آگاهی اميرمومنان (علیه¬ا¬لسلام) رسيد، شريح را نزد خود خواند».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص496)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولي)
از یک نامه آن حضرت که برای شریح بن حارث، قاضی خود نوشت:
«روایت است که شریح بن حارث، قاضی امیرمؤمنان (علیه السلام)، در زمان خلافت آن حضرت خانه‌ای به بهای هشتاد دینار خرید. چون این خبر به امام رسید او را نزد خود فراخواند و به او فرمود:... .»
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص364)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
امام علی (علیه السلام) مطلع شد که قاضی منصوب او «شُریح قاضی» خانه‌ای به 80 دینار خریده است (که خلاف ساده زیستی و نیز مشکوک است) امام در این نامه، برای او سندی اخلاقی نگاشته و با یادآوری بی‌اعتباری دنیا گرفتار بودن مردم در دام غرور و فریب دنیا را گوشزد کرده است. نیز بیان داشته است که قاضی باید ساده زیستی را پیشه خود بگرداند:
«امام علی (علیه السلام) مطلع شد که قاضی منصوب او «شُریح قاضی» خانه‌ای به 80 دینار خریده است (که خلاف ساده زیستی و نیز مشکوک است) امام در این نامه، برای او سندی اخلاقی نگاشته و با یادآوری بی‌اعتباری دنیا گرفتار بودن مردم در دام غرور و فریب دنیا را گوشزد کرده است. نیز بیان داشته است که قاضی باید ساده زیستی را پیشه خود بگرداند».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابو الفضل بهرام پور، صص518 و 519)
- ترجمه نهج البلاغه (فيض الإسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه السلام) است كه آن را به شريح ابن حارث كه از جانب آن بزرگوار قاضى بوده نوشته‌‌اند:
«روايت شده كه شريح بن حارث كه از جانب اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) قاضى بود در زمان خلافت آن حضرت خانه‌اى را به هشتاد دينار خريد، اين خبر كه به امام (علیه‌السلام) رسيد او را طلبيد».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج‌5، ص 836)

شروح

- ترجمۀ توضيح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) خطاب به شريح بن حارثِ قاضى:
نكوهش شريح به جهت خريد خانه‌اى گرانقيمت [وى از زمان عمر تا زمان يزيد به مدت 75 سال قاضى بود و به قتل حضرت حسين بن على (عليه‌السلام) فتوا داد. او تا زمان حجّاج زنده بود و در فتنه عبداللّه‌ بن زبير به مدّت دو سال از قضاوت بر كنار بود.]
«علت نوشتن اين نامه آن بود كه شريح، قاضىِ منصوب از طرف اميرمؤمنان على (عليه‌السلام) خانه‌اى به هشتاد دينار خريد و چون اين مطلب به گوش حضرت رسيد، او را طلبيد».
(توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص501)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
نامه امام (علیه‌السلام) كه به شريح بن حارث، قاضى خود نوشته است:
«منظور امام (علیه‌السلام) از اين سخنان آن است كه مخاطبش را از متاع‌هاى دنيا و اعتماد به افزونيهاى آن باز دارد، و پيش از آن كه شريح را توبيخ و سرزنش كند از او نسبت به كارى كه انجام داده اعتراف مى‌گيرد چنان كه مى‌فرمايد: بلغنى تا شهودا، و فعل كان در قول شريح: قد كان، تامّه است و با يادآورى مرگ و وعده آمدن آن كه مى‌آيد و او را از اين سرا و بقيه تعلقات دنيا به بيرون كوچ مى‌دهد و تنها و برهنه به قبرش مى‌سپارد، او را از دوستى دنيا و طلب كردن بر حذر داشته است و سپس او را از ناخالص بودن بهايى كه در برابر خانه پرداخته است بيم مى‌دهد كه مبادا از راه حرام و رشوه‌گيرى در مقابل احكام، به دست آورده باشد، زيرا با فرا رسيدن قاصد مرگ دنيا از دستش مى‌رود، و به سبب گناهانى كه از حرام‌خوارى گريبانگيرش مى‌شود مبتلا به زيان اخروى و محروم شدن از نعمتهاى بى‌پايان آن مى‌شود، ابتعته و اشتريته به يك معناست، آن را خريدارى كردى، و كلمه أما بدون تشديد هم روايت شده است».
(ترجمه‌‌ی ‌شرح‌ نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج 4، ص584)
- شرح نهج البلاغه (ابن‌ابی‌الحدید)
از نامه آن حضرت (علیه‌السلام) به شريح بن حارث قاضى خود:
«روايت شده است كه شريح بن حارث، قاضى اميرالمؤمنين [علیه السلام] به روزگار خلافت او خانه‌اى به هشتاد دينار خريد. اين خبر به حضرت على [علیه السلام] رسيد، شريح را خواست».
(جلوه‌ تاريخ ‌در شرح‌ نهج‌البلاغه‌، ابن‌ابى‌الحديد، ج 6، ص20)

واژه‌ شناسی

- ثَمَانِينَ
هشتاد.1
- بَلَغَهُ
به او خبر رسید.
- اسْتَدْعَى
احضار كرد.2

واژه‌ کاوی

- بَلَغَ (بلغ)
«بَلغ» در اصل به معنی رسیدن به چیزی است.3
«بَلَغَ» از مصدر «بُلُوغ‌» و «بَلَاغ» است که در اینجا از مصدر بُلوغ به معنای رسیدن است.4
عرب به خبری که به یک نفر رسیده باشد ولی در مورد آن تحقیق نشده است «بلغ» می‌گویند5 و خبری است که باعث شگفت زده شدن شنونده نمی‌شود.6
- اِشْتَرَى (شری)
«اِشْتَرَى» از مصدر «اشتراء» است که به معنای خریدن و فروختن می‌آید البته عرب اغلب اشتری را به معنی اِبتاعَ (شخصی چیزی را خرید) و شَرَی را به معنای باع (شخصی چیزی را فروخت) می‌دانند.7
اما اِشتَرَی وقتی به معنى فروختن به کار می‌رود که کلمه متصل به باء، مَبيع باشد؛ مانند این‌که خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید:‌ «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا؛ آیات خدا را به‌قیمت کم نفروشید»8 و زمانی به معنى خريدن استفاده می‌شود که کلمه متصل به باء، به معنى قيمت و ثمن باشد؛ همانطور که خدای متعال می‌فرماید: «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‌؛ ضلالت را به‌جای هدایت خریدند».9
در این فراز کلمه متصل به باء ثمانین است که بهای خانه خریداری شده را بیان می‌کند.
«اشتراء» خریدنی است که از روی آگاهی و اختیار و پذیرش ارادی باشد.10
اصل معنا در ماده «شری» به دست اوردن و گرفتن هر چیزی است.11

تفاوت «شراء» و «بیع»:
«بَيْع»‌ به معنای دادن چيزى با ارزش و گرفتن قيمت آن است که همان داد و ستد است.
«شِرَاء» پرداختن قيمت و گرفتن جسم قيمت شده است.12
لفظ «بیع» و «شراء» از این رو به جای دیگری به کار می‌رود که خريد و فروش، كالا به كالا باشد که در این صورت انسان می‌تواند هر كدام از دو طرف داد و ستد را هم خريدار و هم فروشنده تصوّر كند.13
هشت مورد از ماده «شری» در نهج البلاغه آمده است.14
- استدعی (دعو)
دعا به معنى خواندن15 حاجت و كمك خواستن و رغبت كردن به سوي چيزي استفاده می‌شود.16 اگر دعا و درخواست در مورد غیر خدا به کار برده شود ممکن است به همراه خضوع نباشد.17
مصدر آن «اسْتِدْعَاء» از باب استفعال است که به معنی تقاضا، درخواست، دادخواست و عريضه می‌آید.18

نکته‌ها و پیام‌ها

1. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نسبت به تخلفات اقتصادی فرمانداران و قاضیانشان بسیار توجه داشتند.
2. حاکم باید به گونه‌ای باشد که اگر از مأمورانش خبر تخلف نمودن رسید برای کشف حقیقت پیگری کند.
3. وقتی یک مسئول به تجملات روی می‌آورد مردم نیازمند بیشتر فشار اقتصادی را احساس می‌کنند و به دلیل اختلاف طبقاتی از دستگاه حکومتی فاصله می‌گیرند.

راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
حاکم باید خبرآورانی داشته باشد که احوال و رفتارهای کارگزارانش را به او گزارش کنند و نمی‌تواند عذر بیاورد که من نمی دانستم آن‌ها چه می‌کنند چراکه مسئولیت رفتارهای مأموران حکومتی برعهده حاکم نیز است.

[1]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص519.

[2]- فرهنگ ابجدى، متن، ص56.

[3]- معجم المقاييس اللغة، ج‏1، ص301.

[4]- مجمع البحرين، ج‏5، ص7.

[5]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏12، ص7.

[6]- كتاب العين، ج‏4، ص421.   

[7]- مفردات ألفاظ القرآن، ص453.

[8]- بقره، آیۀ41.

[9]- قاموس قرآن، ج‏،4، ص31؛ بقره، آیه16.

[10]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏6، ص54.   

[11]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏6، ص52.  

[12]- مفردات ألفاظ القرآن، ص155.   

[13]- برداشتی از مفردات ألفاظ القرآن، ص155.

[14]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص27.

[15]- قاموس قرآن، ج‏2، ص344.

[16]- مفردات ألفاظ القرآن، ص315.

[17]- الفروق في اللغة، ص29.

[18]- فرهنگ ابجدى، متن، ص56.

اضف تعليق