و من كتاب له (علیهالسلام) إلى معاوية:
«وَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ [كَذَلِكَ] وَ مِنَّا النَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ الْأَحْلَافِ وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّار وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ فِي كَثِيرٍ مِمَّا لَنَا وَ عَلَيْكُم».
ترجمهها
(و این نامه از نامههای خوب و پسندیده است)
«كجا چنين چيزى ممكن است (كه شما با ما همسان باشيد) در صورتى كه پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) از ما و تكذيب كنندۀ مقام نبوّت[1] از شما است، اسد اللّه از ما و اسد الاحلاف[2] از شما است، دو سرور جوانان اهل بهشت از ما و كودكان آتش دوزخ از شما هستند[3] بهترين زنان جهان از ما و حمالة الحطب از شما است و بسيارى از چيزهاى ديگر كه به سود ما و زيان شما است برای ما فضيلت و براى شما، رذيلت است)».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص524)
«و شما را کجا شایستگی ما بود با آنکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از ما و تکذیب کننده (ابوجهل) از شماست، شیرخدا (حمزه) از ما شیر همسوگندان بر ضد حق (اسدبن عبدالعزی) از شماست و دو سرور جوانان بهشتی (حسن و حسین) از ما و کودکان دوزخی (اولاد مروان یا اولاد عشبه بن ابیه) از شماست و بهترین زن جهان (فاطمه)(سلاماللهعلیه) از ما و آن زن هیزمکش و آتش بیار معرکه (ام جمیل همسر ابولهب و عمۀ معاویه) از شماست و همچنین فضایل بیشمار دیگری که از آنِ ماست و رذایل بی حد دیگری که از آن شماست».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص387)
(معاویه به پیشنهاد عمروعاص نامهای به مولا نوشت و با بیان فضایل یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و تعریف و تمجید فراوان از خلفای سه گانه و متهم ساختن حضرت (علیهالسلام) به حسادت در مورد ایشان، سعی در تحریک حضرت (علیهالسلام) نمود تا جواب تند حضرت (علیهالسلام) را ضمیمۀ پیراهن عثمان نماید؛ اما امام (علیهالسلام) در جواب معاویه ادعای دروغین معاویه را افشا میکند که ساکت باش و از فضایل ما نگو که ما به فضایل خاندان خود آگاهتریم. در ادامه با شمردن فضایلی از خاندان خود دلیل برتری خاندان بنیهاشم بر بنیامیه را برشمرده و نقش معاویه در قتل عثمان را برای همگان روشن ساخته است و در نهایت به تهدید معاویه در مورد جنگ اشاره میکند و میفرماید: تو با این سخن مرا به خنده واداشتی چرا که فرزندان عبدالمطلب هرگز پشت به دشمن نمیکنند.)
رذایل بنی امیه
«ما را با شما چه شباهتی است که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) از ماست و آن تکذیبکنندۀ رسوا، ابوجهل از شماست. حمزه اسدالله از ماست و ابوسفیان اسدالاحلاف[4] (شیر سوگندها) از شماست. دو سرور جوانان اهل بهشت (حسن و حسین (علیهمالسلام)) از ماست و کودکان جهنمی (فرزندان مروان و عقبه) از شماست و بهترین زنان عالم (زهرا علیهاالسلام) از ماست و زن هیزمکش جهنم (حمالةالحطب زن ابوجهل و خواهر ابوسفیان) از شما بنیامیه است.(ازما این همه فضیلت و از شما آن همه پستیها و رسوائیهاست)».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرامپور، صص553 و 554)
(كه در آن دعاوى نادرست و سخنان بيهوده او را گوشزد نموده و پیروان خود را به حقایقى كه در مقام احتجاج، اهميتى بهسزا دارد متوجه ساخته، از اينرو سيد رضى «عليهالرحمه» فرموده:) و آن از نيكو نامهها است (با اينكه هر نامه و هر سخنى از آن بزرگوار در جاى خود، در منتهى درجه نيكویى است.)
«و از كجا چنين شايستگى داريد؟ در حالتى كه پيغمبر از ما است و تكذيب كننده (ابو جهل) از شما است (كه از همه مردم با رسول خدا (صلىاللّهعليهوآله) بيشتر دشمنى كرد و در جنگ بدر كافر كشته شد) و از ما است اسد اللّه (شير خدا، مقصود خود آن حضرت يا عموى بزرگوارش حمزه سيد الشهداء است) و از شما است اسد الأحلاف (شير سوگندها، كه منظور اسد ابن عبد العزّى است كه با بنى عبد مناف و بنى زهره و بنى اسد و تيم و بنى حارث ابن فهر بر جنگ بنى قصى هم سوگند شدند تا آنچه از رياست كعبه معظّمه در دست بنى عبد الدّار است باز گيرند و پيش از زد و خورد عهد شكسته و پراكنده شدند و گفتهاند: اسد الأحلاف عتبة ابن ربيعه جد مادرى معاويه است و گفتهاند اسد الأحلاف ابو سفيان است كه در غزوه خندق احزاب را گرد آورد و آنان را بر كشتن پيغمبر(صلىاللّهعليهوآله) سوگند داد) و از ما است دو سرور جوانان اهل بهشت (رسول خدا (صلىاللّهعليهوآله) فرمود: هما سيّدا شباب أهل الجنّة؛ يعنى حسن و حسين دو سرور اهل بهشت هستند) و از شما است كودكان اهل آتش (مراد فرزندان عقبة ابن ابى معيط هستند كه رسول خدا (صلىاللّهعليهوآله) در پاسخ من للصّبيّة او؛ يعنى كيست براى كودكان، فرمود: لك و لهم النّار؛ يعنى براى تو و ايشان آتش است يا مراد فرزندان مروان ابن حكم هستند كه بر اثر كفرشان اهل آتش شدند) و از ما است بهترين زنان جهانها (فاطمه سلاماللهعليها) و از شما است هيزم کش (ام جميل خواهر ابو سفيان كه بر اثر بسيارى دشمنى با پيغمبر اكرم (صلی اللهعليهوآله) شب خار و خاشاك به دوش گرفته در رهگذر آن حضرت مىريخت و خداوند در باره او و شوهرش ابى لهب در قرآن كريم میفرماید: «سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ * وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ؛ يعنى زود باشد كه ابو لهب در آتشى شعلهور در افتد و زن او كه هيزم كش است» [5] خلاصه اينها اندكى است (در بسيارى از نيكوئيها كه به سود ما است و بديها كه به زيان شما است)»
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج5، ص897)
شروح
(سيد رضى مىفرمايد: اين نامه از زيباترين نامههاى موجود است.)
مقایسه خاندان امام (علیهالسلام) با خاندان معاویه
«چگونه ما با شما همسنگ و همشأن باشيم در حالىكه ميان ما و شما تفاوتهاى فراوانى وجود دارد. پيامبر اكرم (صلىاللهعليهوآله) از ماست و تكذيب كنندهاى چون ابوجهل كه لقب او كذّاب است از شما؟ و شير خدا حضرت حمزه سيد الشهدا از ماست و ابوسفيان شير همپيمانها از شما؟ زيرا ابوسفيان قبايل را جمع كرد و براى جنگ با پيامبر (صلىاللهعليهوآله) آنها را با يكديگر همپيمان كرد.
و دو سرور جوانان اهل بهشت، يعنى امام حسن (عليهالسلام) و امام حسين (عليهالسلام) از ماست و فرزندان عقبه يا مروان از شمايند كه حضرت رسول (صلىاللهعليهوآله) در خردساليشان به آنها وعده آتش جهنم داد و بهترين زنان جهان، يعنى حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا (عليهاالسلام) از ما خاندان است و اُمّ جميل زن ابولهب و عمه معاويه از خاندانتان مىباشد كه خار را جمع مىكرد و بر سر راه پیامبر (صلىاللهعليهوآله) مىريخت تا آنگاه كه شبانه از منزل به مسجد تشريف مىبرد به پاى مباركش فرو رود و خدا از او با نام «حمّالة الحطب = هيزمكش» یاد كرده است.
و بدان كه بسيارى از اين تفاخرهاى نيك از آنِ ماست و بدِ آن بر ضد شماست».
(ترجمۀ توضيح نهج البلاغه، آیتالله سید محمد شیرازی، ج4، ص46)
امام (علیهالسلام) در اين نامه به هر قسمتى از نامه معاويه، يك فصل پاسخ داده است و اين نامه فصيحترين نامهاى است كه مرحوم سيد، از ميان نامههاى حضرت (علیهالسلام) انتخاب كرده و نكتههايى چند در آن وجود دارد كه در ذيل به آنها اشاره مىكنيم:)
«و امام (علیهالسلام) با بيان مقايسه ميان حالات بنى هاشم و بنى اميه كه در برابر هر پستى و رذيلت براى عدهاى از بنى اميه، فضيلت و شرافتى براى افرادى از بنى هاشم ذكر كرده، ادعاى خود را كه لياقت نداشتن بنى اميه براى آميزش با بنى هاشم بوده اثبات كرده است؛ زيرا هنگامى كه از دو طرف، اشخاص با فضيلت، و افراد ناشايست و بىلياقت، مشخص شدند نسبت دادن هر كدام از دو خانواده به شرافت و يا پستى آشكار و معلوم مىشود كه كدام يك سزاوار كدام نسبت مىباشد؛ بدين علت نخست پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) را از بنى هاشم ذكر كرده و در مقابلش، تكذيب كننده او را از بنى اميه يادآور شد كه ابو جهل بن هشام مىباشد كه قرآن نيز به او اشاره مىفرمايد: «وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ» گفته شده است كه اين آيه در باره كفّار قريش در روز بدر نازل شده كه ده نفر بودهاند از اين قرار: ابو جهل، عتبه و شيبه پسران ربيعة بن عبد شمس، نبيه و منبّه پسران حجّاج، ابو البخترى بن هشام، نضر بن حرث، و حرث بن عامر، ابّى بن خلف و زمعة بن اسود. آن گاه امام (علیهالسلام) پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله) را با فضيلت پيامبرى نام برده و ابو جهل را با توجه به صفت ناپسندش كه تكذيب رسول خداست ذكر فرموده و بعد از حمزة بن عبد المطّلب به اسد اللَّه و شير خدا تعبير كرده و خاطر نشان كرده است كه پيغمبر اكرم (صلیاللهعلیهوآله) بهعلت دليرى و دفاع وى از دين خداوند او را شير خدا ناميده است و در مقابل او، اسد الأحلاف را آورده است كه اسد، پسر عبد العزّى است و مراد از احلاف (همسوگندها) عبد مناف، زهرة، اسد، تيم و حرث بن فهر مىباشند و همسوگند، ناميده شدند؛ زيرا وقتى كه بنى قصى مىخواستند بعضى از ستمها كه در دست بنى عبد الدار بود بگيرند از قبيل پرچمدارى و اجتماعات سالانه و پرده دارى و پذيرايى حاجيان كه تمام اينها را قصىّ براى قريش مقرر كرده بود تا در هر سال حاجيان را اطعام كنند؛ اما براى آنان جز سمت آب دادن حاجيان باقى نمانده بود در اين هنگام آنان همقسم شدند كه با بنى قصّى بجنگند، آماده جنگ شدند؛ اما پس از آن كه آنچه از مناصب در دست داشتند تثبيت كردند از جنگ منصرف شدند.
بعد از آن به ياد مىآورد دو سرور جوانان اهل بهشت را كه امام حسن و امام حسين (علیهمالسلام) مىباشند و در مقابل از كودكان (اهل) آتش ياد كرده كه بعضى گويند مقصود فرزندان عقبة بن ابى معيط است كه پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) به او فرمود سرانجام براى تو و آنان آتش است و برخى گويند فرزندان مروان بن حكم هستند كه هنگام بلوغشان جهنمى شدند اگر چه هنگامى كه حضرت اين سخن را در بارهشان فرمود كودك بودند، سپس به بهترين زنان جهانيان افتخار كرده كه منظور فاطمه (علیهاالسلام) میباشد و در مقابل وى از بنى اميه حمّالة الحطب را ذكر كرده و او ام الجميل، دختر حرب، عمه معاويه است كه پشتههاى خار حمل مىكرد و شبانه بر سر راه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مىريخت تا به پاى آن حضرت فرو رود و او را ناراحت كند و از قتاده نقل شده است كه ام جميل ميان مردم با سخن چينى، دشمنى ايجاد مىكرد و آتش كينه و جنگ مىافروخت چنان كه به سبب هيزم آتش روشن كنند؛ بنابراين هيزم استعاره از همان سخن چينى مىباشد؛ چنان كه اگر شخصى ديگرى را به شرارت وادار كند مىگويند فلان يحطب على فلان.
فِي كَثِيرٍ... وَ عَلَيْكُم ، اينها كه در فضايل خاندان خودم و پستيهاى فاميل تو گفتم اندكى از بسيار است و عبارت: عليكم به اين اعتبار است كه اين صفات ناپسند در هر كس باشد بر ضرر اوست».
(ترجمۀ شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج4، صص 759 و 761)
«على [علیهالسلام] سپس خطاب به معاويه نوشته است، چگونه شرف شما مىتواند چون شرف ما باشد؛ درحالىكه پيامبر [صلیاللهعلیهوآله] از ماست و تكذيب كننده، يعنى ابو سفيان بن حرب، از شماست كه دشمن رسول خدا [صلیاللهعلیهوآله] و تكذيب كننده آن حضرت و جمع كننده لشكر براى جنگ با او بوده است. اين سه تن كه در قبال يكديگر بودهاند؛ يعنى پيامبر [صلیاللهعلیهوآله] در قبال ابو سفيان و على [علیهالسلام] در قبال معاويه و حسين [علیهالسلام] در قبال يزيد، ميانشان دشمنى هميشگى و پايدار بوده است و اينكه على [علیهالسلام] فرموده است: «اسد الله از ماست» يعنى حمزه و «اسد الاحلاف از شماست»، يعنى عتبة بن ربيعه و شرح اين موضوع ضمن جنگ بدر داده شد.
قطب راوندى گفته است: منظور از مكذب يعنى هر كس از قريش كه با پيامبر [صلیاللهعلیهوآله] ستيز و او را تكذيب كند و مقصود از «اسد الاحلاف» يعنى اسد بن عبد العزى و افزوده است اين بدان سبب است كه خاندان اسد بن عبد العزى يكى از خاندانهايى بودند كه در حلف المطيبين شركت داشتند و آن خاندانها، خاندان اسد بن عبد العزى و خاندان عبد مناف و خاندان تميم و خاندان زهره و خاندان حارث بن فهر بودند
منظور از اين سخن على [علیهالسلام] كه فرموده است: «و دو سرور جوانان بهشت از ما هستند» يعنى حسن و حسين [علیهماالسلام] و اينكه فرموده است: «و كودكان آتش از شمایند» مقصود همان سخن پيامبر [صلیاللهعلیهوآله] هنگام اعدام كردن عقبة بن ابى معيط در جنگ بدر است. عقبة بن ابى معيط براى جلب عطوفت پيامبر [صلیاللهعلیهوآله] گفت: اى محمد چه كسى براى كودكان من خواهد بود و پيامبر [صلیاللهعلیهوآله] فرمود: آتش. عقبة از خاندان عبد شمس است يعنى فرزندان كوچك مروان بن حكم كه به هنگام بلوغ كافر و دوزخى شدند و هنگامى كه پيامبر [صلیاللهعلیهوآله] اين سخن را فرمود آنان كوچك بودند و سپس بزرگ شدند و كفر را برگزيدند و اينكه على [علیهالسلام] فرموده است «بهترین زنان جهانيان از ماست» یعنی فاطمه [عليهاالسلام] كه پيامبر [صلیاللهعلیهوآله] در اين مورد نص صريح فرموده است و هيچ خلافى در آن نيست و اينكه فرموده است: «حمالة الحطب از شماست» يعنى ام جميل دختر حرب بن اميه همسر ابو لهب كه در مورد او نص قرآنى وارد شده است.
و سپس مىفرمايد: «به ضميمه موارد بسيار ديگر كه به سود ما و زيان شماست» يعنى اگر بخواهم مىتوانم بسيارى از اين موارد را بگويم ولى به همين مقدار كه گفتم بسنده مىكنم».
(جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج6، صص 361 و 362)
واژه شناسی
واژه کاوی
1- از «نبو» مشتق شده باشد.[13] «نبو» بهمعنای برتری یافتن و اوج گرفتن چیزی بر سایر افراد است.[14] به زمین مرتفع، به دلیل بالا بودن از سطح زمین، «نَبْوَه» گفته میشود.[15] «نبی»، بنا بر این معنا، به معنای شخصی است که به دلیل عظمت جایگاه خود،[16] بر دیگران شرافت[17] و برتری یافته است. به راه حقیقی که افراد به وسیله آن هدایت شده[18] و راه را مییابند نیز گفته میشود. [19]
2- از «نبأ» مشتق شده باشد.[20] «نبأ» بهمعنای خبری است[21] که پرفایده و پراهمیت باشد.[22] بنا بر این ریشه، علت تسمیۀ «نبی» آن است که بدون واسطه بشری، از سوی خدا[23] از غیب و از آینده خبر میدهد.[24]
تفاوت «نَبیّ» و «رسول»:
1- «نَبیّ» به کسی گفته می شود که از سوی خدا فرستاده شده و دارای معجزه باشد، اما «رسول» به هرفرستاده ای گفته می شود، چه از سوی خدا باشد چه غیر خدا.
2- مقتضی «ارسال»، همراه داشتن نامه یا پیام است؛ اما در «انباء» چنین نیست و ممکن است نامه یا پیامی همراه شخص نباشد.
3- در «نبوت» از آنجا که فاعل آن خود نبی است، اضافه نبوت به نبی صحیح است و میتوان گفت نبوت نبی؛ اما در «رسالت» از آنجا که فاعل خداست، رسالت به خدا اضافه می شود؛ بنابراین رسالت خدا صحیح است نه رسالت نبی.
4- وظیفه تبلیغ فقط در «رسالت» است، بنابراین ابلاغ رسالت معنا دارد نه ابلاغ نبوت.[25]
«سَیِّد» بهمعنای بزرگ[28] قوم[29] است که گروه زیادی[30] از او پیروی میکنند. [31] بنابر نقلی دیگر، «سَیِّد» بهکسی گفته میشود که بهدلیل بهره گرفتن از مال و عقلش و انجام کار خیر و بازداری از امور ناپسند، بر دیگران برتری می یابد[32] و «سادات» یعنی افرادیکه در بزرگواری بر دیگران چیره شدهاند.[33]
هیجده مورد از ماده «سَوِد» در نهج البلاغه بهکار رفته است.[34]
تفاوت «سید» و «مالک»:
در صورتی که مملوک عاقل باشد، به مالک او «سید» گفته میشود؛ اما «مالک» هم در مملوک عاقل کاربرد دارد و هم در«مالک» غیرعاقل.[35]
تفاوت «سید القوم» و «کبیرهم»:
«سید القوم» بهمعناي کسی است که تدبیر امورگروه را در دست دارد؛ اما «کبیرهم» بهمعناي کسی است که ازجهت علم، سن یا شرف بر آنها برتری دارد؛ مثل: «فَعَلَهُ كَبيرُهُم؛ بزرگشان اين كار را انجام داده است».[36]
«سید القوم» کبیر قوم هم هست؛ اما «کبیرهم» سید گروه نیست؛ مگر اینکه سرپرستی آنها را به عهده بگیرد.[37]
• اسم: [40] خلاف شرّ[41] و بهمعنای چیزی است که همه به آن مشتاقند؛ مثل عقل و عدل. [42]قرآن کریم میفرمایند: «لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُم...؛ آن را براى خود بدی مپنداريد، بلكه آن براى شما خوبی است»[43].[44]
• صفت:[45] مخفف اخیر[46] و به معنای برترِ هر چیزی است[47] قرآن کریم میفرماید: «و لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ...؛ و لباس تقوی که انسان را از آلودگىهاى ظاهر و باطن بازمىدارد] بهتر است»[48].[49]
تفاوت بین «خیر» و «برّ»:
«برّ» بهمعنای کار خیری است که با قصد انجام گیرد و بهدیگران سود برساند؛ اما «خیر» مطلق کار خیر است، چه از روی قصد انجام گیرد و چه سهوا. [50]
1. «حِمْل»: به بارهای سنگین[53] ظاهری[54] که از شخص جدا است[55] و بر پشت یا بر سر، حمل میشود[56] اطلاق میگردد قرآن کریم میفرماید: «نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ؛ جام شاه را گم كردهايم و براى هركس كه آن را بياورد يك بار شتر خواهد بود»[57] در جای دیگر خدا در مورد گناهان «حِمْل» را بهکار برده و میفرماید: «خالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلا؛ در آن [وزر و وبال] جاودانهاند و چه بد بارى روز قيامت براى آنان خواهد بود»[58]. [59]
2. «حَمْل»: به باری که پنهان[60] و متصل است،[61] گفته میشود؛ مانند جنین در شکم یا میوۀ در درخت.[62] قرآن کریم میفرماید: «حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا؛ پس چون [آدم] با او [حوّا] درآميخت باردار شد، بارى سبك»[63]
به کسیکه باری حمل میکند «حَمَّال» گویند[64] قرآن کریم میفرماید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب؛ و [نيز] همسرش كه هيزمكش است»[65] در این عبارت هیزم کشی کنایه از سخن چینی است.[66] همسر ابولهب با سخنچینی، آتش دشمنی را بین مردم می افروخت.[67]
نکتهها و پیامها
1. امام علی (علیهالسلام) در ضمن صحبتشان در بیان عدم همسانی بنیهاشم از دیگران، به وجود 4 رکن اشاره میکنند: - وجود پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) -وجود حمزه عمو پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) -وجود امام حسن و امام حسین(علیهمالسلام) -وجود حضرت فاطمه الزهرا (سلاماللهعلیها)
(وَ مِنَّا النَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ الْأَحْلَافِ وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّار وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ)
2. بلاغت کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از قرار گرفتن کلمات متضاد در برابر هم، به وضوح دیده میشود: (نبی و مکذب-اسدالله و اسدالاحلاف- سیدا شباب اهل الجنه و صبیه النار- خیر نساءالعالمین و حماله الحطب).
3. لقب اسدالله بین امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و جناب حمزه مشترک است. (مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ)
4. به دلیل شجاعتی که جناب حمزه در جنگها داشتند به این لقب معروف شدند. (مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ)
5. در زیارتنامه مخصوص به ایشان اینگونه خطاب میکنیم: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَسَدَ اللِّه وَأَسَدَ رَسُولِهِ؛ سلام بر شما شیر خدا و شیر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله). (مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ)
6. این کلام شاید بهاین معنا باشد که حسنین (علیهمالسلام) الگو برای همه افراد در زندگی دنیوی هستند. (سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة)
با توجه به این روایت افضلیت اهل بیت (علیهمالسلام) نسبت به خلفاء غاصب ثابت میگردد که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَفْضَلُ خَلْقِ اَللَّهِ غَيْرِي وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا وَ إِنَّ فَاطِمَةَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ وَ إِنَّ عَلِيّاً خَتَنِي وَ لَوْ وَجَدْتُ لِفَاطِمَةَ خَيْراً مِنْ عَلِيٍّ لَمْ أُزَوِّجْهَا مِنْهُ؛ عليبنابىطالب (علیهالسلام) بهترين خلق خدا است غير از من، و حسن و حسين (علیهمالسلام) سرور جوانان اهل بهشتند و پدرشان بهتر از آنها است فاطمه (سلاماللهعلیها) بهترين زنان جهان است و علي (علیهالسلام) داماد من است اگر بهتر از علي (علیهالسلام) دامادى مىيافتم، فاطمه(سلاماللهعلیها) را به ازدواج او در نمىآوردم».[68] (وَ مِنَّا النَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ الْأَحْلَافِ وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّار وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ)
7. کسیکه به سخنچینی اهتمام میورزد از قدرت اجتماعی کمی برخوردار است و محبوبیت کمتری نیز دارد. در مطالعهای انجام شده توسط ترنر و همکاران در سال ۲۰۰۳، نشان داده میشود که آشنایی قبلی هم بر محبوبیت شخص سخنچین نمیافزاید. در مطالعهای، دو شخص به آزمایشگاه پژوهشی آورده شدند تا در مطالعه شرکت جویند. در دو دسته یک بار هر دو دوست و در دستۀ دیگر هر دو غریبه، مورد بررسی قرار گرفتند. یکی از افراد از همدستان اجرای مطالعه بود و پس از آنکه همکار پژوهش اتاق را ترک میکرد، آن دو نفر مشغول سخنچینی میشدند. سخنچینی رد و بدل شده هم مثبت و هم منفی بودهاست. بدون در نظر گرفتن نوع سخنچینی (مثبت علیه منفی) یا نوع رابطه (دوست علیه غریبه) افراد سخنچین، غیرقابل اعتماد تلقی میشدند.(وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ)
8. از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده است که فرمود: «.. وَ إنَّ أبغَضَکُم إلَى اللّه المَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ بَینَ الاَحِبَّةِ المُفَرِّقُونَ بَینَ الاَحزَابِ المُلتَمِسُونَ لِلبُرَاءِ العَثَراتِ؛ دشمنترین شما نزد خدا کسانى هستند که براى سخن چینى بین دوستان کوشش میکنند و جمعیتهاى متشکّل را پراکنده میسازند و کارشان تفرقه افکنى میان انجمنها و عیبجویى از پاکان و نیکان است». (وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ)
9. بیان میکنند که علت خبرچینی کودک و نوجوان دو حالت دارد:
1. آموختن. در این زمینه الگو گرفتن از خانواده میتواند نقش پررنگی در آموزش این ویژگی داشته باشد.
2. مورد تشویق قرار گرفتن. گاهی فرزند هنگام خبررسانی از جایی به جای دیگر، مورد تشویق قرار میگیرد و این تشویق به پررنگ شدن این خصیصه در فرزند میانجامد. در کودکان پیش از دبستان و در حدود سن 6- 5 سالگی بازگو کردن مسائل خانه طبیعی است. به عنوان مثال کودک ممکن است از غذایی که دیشب خورده اطلاع دهد؛ از دید کودکان، این گفتگو راهی برای برقراری ارتباط با دیگران است و خبرچینی محسوب نمیشود. برای حل این مسئله خانواده باید اول، خود الگوی رفتاری مناسب برای فرزند باشند و در مرحله بعد باید کودک را هنگام خبرکشی تشویق نکنند و سپس لازم است با او صحبت کنند تا به اشتباه خود پی ببرد. دعوا، سرزنش، تنبیه و تهدید و... نمیتواند راه مناسب باشد، بلکه این کار فرزند را در کار خود، قاطعتر میکند. (وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ)
[1]- مقصود ابوسفيان پدر معاويه است كه از شديدترين معاندان و تكذيب كنندگان مقام نبوت بود.
[2]- مقصود از اسد اللّه، حمزه عموى پيغمبر (صلیاللهعلیهوآله) و عموى اميرالمؤمنين (علیهالسلام) و مقصود از اسدالاحلاف ابوسفيان پدر معاويه است كه قبائل عرب را براى نبرد با پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) گرد آورد و با آنها پيمان بست و جنگ احزاب يا خندق را بر پا كرد.
[3]- حديث نبوى است كه حسن و حسين (علیهمالسلام) سيد و سرور جوانان بهشتند و اما صبيه النار (كودكان آتش) ابن ابى الحديد گويد: اين كلمهاى است كه پيغمبر (صلیاللهعلیهوآله) به عقبة بن ابى معيط در آن وقت كه وى در جنگ بدر مجروح گشته و مشرف به مرگ بود، در جواب اين سوال او كه كودكان من تحت نظر چه كسى خواهند بود؟ پيغمبر (صلیاللهعلیهوآله) پاسخ داد، سرپرست آنها آتش است. قطب راوندى گفته است كه مقصود فرزندان مروان حكم است كه در هنگام ايراد اين سخن كودك بودند و اين بايد صحيح باشد.
[4]- ابوسفیان قبایل را سوگند داد که با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بجنگند؛ لذا او را به مسخره، شیر سوگندها نامیده شد.
[5]- مسد، آیات3 و 4.
[6]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص733.
[7]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص553.
[8]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص553.
[9]- برداشتی از فرهنگ ابجدی، ص507.
[10]- برداشتی از فرهنگ ابجدی، ص507.
[11]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص254.
[12]- کاشانی، ج2، ص347 بهنقل از فرهنگ برابرهای نهجالبلاغه، ص452.
[13]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج6، ص2997.
[14]- برداشتی از معجم المقاييس اللغه، ج5، صص384 و 385.
[15]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج6، ص2997.
[16]- معجم المقاييس اللغه، ج5، ص385.
[17]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج6، ص2997.
[18]- معجم المقاييس اللغه، ج5، ص385.
[19]- لسان العرب، ج15، ص302.
[20]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج1، ص348.
[21]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج1، ص348.
[22]- برداشتی از مفردات نهج البلاغه، ص421.
[23]- مجمع البحرين، ج1، ص405.
[24]- فرهنگ ابجدی، ص898.
[25]- برداشتی از فروق فی اللغه، ص284.
[26]- معجم المقاييس اللغه، ج3، ص114.
[27]- تاج العروس فی جواهر القاموس، ج5، ص33.
[28]- مفردات ألفاظ القرآن، ص432.
[29]- مجمع البحرين، ج3، ص71.
[30]- مفردات ألفاظ القرآن، ص432.
[31]- مجمع البحرين، ج3، ص71.
[32]- برداشتی از ابن شُمَيل بهنقل از تاج العروس من جواهر القاموس، ج5، ص32.
[33]- برداشتی از فرهنگ ابجدى، ص467.
[34]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص526.
[35]- فروق فی اللغه، ص182.
[36]- انبیاء، آیه63.
[37]- فروق فی اللغه، ص176.
[38]- معجم المقاييس اللغه، ج2، ص232.
[39]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص159.
[40]- مفردات الفاظ القرآن، ص301.
[41]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج2، ص1006.
[42]- مفردات الفاظ القرآن، ص300.
[43]- نور، آیه11.
[44]- تحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، ص159.
[45]- مفردات الفاظ القرآن، ص301.
[46]- فرهنگ ابجدی، ص378.
[47]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج2، ص1006.
[48]- اعراف، آیه26.
[49]- تحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، ص160.
[50]- فروق فی اللغه، ص164.
[51]- معجم المقاييس اللغه، ج2، ص106.
[52]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، صص285 و 286.
[53]- ابن سکیت بهنقل ازتاج اللغه و صحاح العربیه، ج4، ص1137.
[54]- كتاب العين، ج3، ص241.
[55]- لسان العرب، ج11، ص177.
[56]- ابن سکیت بهنقل ازتاج اللغه و صحاح العربیه، ج4، ص1137.
[57]- یوسف، آیه72.
[58]- طه، آیه101.
[59]- مجمع البحرین، ج5، ص356.
[60]- كتاب العين، ج3، ص241.
[61]- لسان العرب، ج11، ص177.
[62]- ابن سکیت بهنقل ازتاج اللغه و صحاح العربیه، ج4، ص1137.
[63]- اعراف، آیه189.
[64]- برداشتی از فرهنگ ابجدی، ص342.
[65]- مسد، آیه4.
[66]- مفردات الفاظ القرآن، ص258.
[67]- مجمع البحرين، ج5، ص355.
[68]-بحارالانوا ر، ج25، ص360.
اضف تعليق