و من كتاب له(علیهالسلام) إلى بعض أمراء جيشه:
«فَإِنَّ الْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِهِ».
ترجمهها
« که آن کس که از جنگ کراهت دارد و درباره جهاد، بصيرتی ندارد، غايت بودن او از حضورش بهتر و خودداری وی از رفتن به ميدان جنگ از نهضت و شتاب او، سودمندتر است».
(نهجالبلاغه، ترجمه فقیهی، ص 498 )
(هنگامی که پیمان شکنان جمل وارد بصره شدند و به بسیج کردن مردم پرداختند، عثمان بن حنیف انصاری که از جانب علی(علیهالسلام) فرماندار آنجا بود نامه ای برای آن حضرت فرستاد و او را از احوال آنان باخبر ساخت. امام(علیهالسلام) در پاسخ نوشت):
«زیرا آن که از زیر بار جنگ شانه خالی کند، نبودش بهتر از حضور، و نشستنش مفیدتر از جنبش اوست».
(نهجالبلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص366 )
« زیرا آن کس که از جهاد با دشمن اسلام کراهت دارد نبودش در جهبه بهتر از بودنش و شرکت نکردنش از یاری اجباریاش بهتر است».
(نهجالبلاغه، ترجمه روان با شرح واژگان، ابو الفضل بهرام پور، ص521 )
(عثمان ابن حنيف انصارى كه از جانب امام(عليهالسلام) و حكمران بصره بوده، و شمّهاى از سرگذشت او در شرح خطبه يك صد و هفتاد و يكم گذشت، او را به جنگ با دشمن در صورت اطاعت نكردن از اوامر مىفرمايد).
« زيرا كسي كه به كارى مایل نباشد نبودنش بهتر از بودن و نشستنش سودمندتر از برخاستن است(چون شخص بىميل به كار كه از روى اجبار اقدام نمايد ممكن است راز خود را آشكار سازد و ديگران از او پيروى نموده از كار باز مانند)».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج5، ص 838 )
شروح
« زيرا نيامدن كسى كه از جنگ گريزان است از آمدنش بهتر، و گوشهنشينىاش از اقدامش سودمندتر است؛ چون در نبودنش يك نفر حضور ندارد، اما چنين كسى با حضور خود، در موارد نياز همرزمش را تنها مىگذارد و سبب از دست رفتن چندين تن مىشود. البته اين يك قاعده كلّى در مورد كسانى است كه در انجام كارى بىرغبت باشند».
(ترجمۀ توضيح نهجالبلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص507 )
(برخى گفتهاند امير لشكرى كه اين نامه را، حضرت خطاب به او نوشته است، عثمان بن حنيف نماينده او در بصره بوده است، هنگامى كه اصحاب جمل به سرزمين بصره رسيدند و تصميم به جنگ گرفتند، عثمان نامهاى به حضرت نوشت، و وى را از وضع آنان آگاه كرد، امام(علیهالسلام) در پاسخ او نامهاى مرقوم فرمود، كه اين بيانات از آن نامه مىباشد).
« و به اين دليل امير لشكر خود را امر كرده است كه در صورت اختلاف و مخالفتشان، با مخالفان بجنگد و از مطيعان بر عليه مخالفان يارى بجويد، نه از كراهت دارندگان و بهانه جويان و اين امر را دليل آورده است بر آن كه اهل كراهت، اگر در جنگ حضور نداشته باشند بهتر از آن است كه حاضر باشند و نشستن آنان سودمندتر از قيامشان مىباشد، زيرا هنگامى كه مردم شخص بهانهجو و سست عنصر را در ميان خود مشاهده كنند، آنان نيز سست شده و به او اقتدا مىكنند، پس نفعى كه ندارد هيچ، بلكه زيان هم دارد و چنين شخصى براى آن كه ناخشنودى خود را از جنگ توجيه كند مفاسدى براى آن بيان مىدارد كه، جنگ باعث هلاكت مسلمانان مىشود، و از اين قبيل مسائل، چنان كه به اين دليل بسيارى از صحابه و تابعين در جنگهاى جمل و صفين و نهروان از حق منحرف شدند و دست از جنگ كشيدند، پس علاوه بر آن كه وجود اين اشخاص در جنگ سودى ندارد مفسده بزرگى را هم با خود دارد كه انسانهايى مبارز، به واسطه او بيچاره مىشوند، بر خلاف وقتى كه اصلا چنين شخصى در جبهه جنگ حضور نداشته باشد، كه فقط سودى ندارد، اما ضررى هم از ناحيه او نصيب رزمندگان مسلمان نمىشود. به جاى عبارت خير من مشهده، در آخر نامه حضرت، روايت ديگر خير من شهوده آمده و هر دو كلمه مشهد و شهود مصدر و ثلاثى مجرد است. توفيق از خداوند است».
(ترجمهیشرح نهجالبلاغه، ابنميثم، ج 4، صص592 و 593 )
واژه شناسی
واژه کاوی
تفاوت «کَره» و «کُره»:
1- «کَره» عمل شخص ناچار و «کُره» عمل شخص مختار است يعني مختار ميتواند چیزی را كه ناپسند ميداند ترك كند.11
2- «کُره» به معنای سختیاست که انسان عهدهدار (انجام دادن) آن نگردد ولی «کَره» سختیاست که شخص، عهدهدار انجام دادن آن شود و آن را با اکراه تحمل کند و رنج بکشد.12
3- كَرْه سختى و مشقتى است كه از خارج به انسان میرسد و با اكراه بر او تحميل میشود ولى كُرْه آن سختى و رنجى است كه از ذات انسان به او میرسد که آن را زشت و مکروه میداند و بر دو گونه است:
1. آنچه را كه طبیعت انسان ناپسند ميداند.
. آنچه را كه عقل يا شرع مكروه ميداند.13
«کَره» در این نامه به معنای سختیاست که از خارج به انسان میرسد و انسان عهدهدار انجام دادن آن ميشود..
تفاوت«اباء» و«اکراه»:
«اباء» یعنی سرباز زدن و انجام ندادن عمل ولی «اکراه» ویژه کسی است که نمیتواند از انجام دادن کاری سر باز زند.14
«مُتِکارِه» اسم فاعل از باب تفاعل است.
غنی در اصل به دو معنا است: یکی به معنای کفایت و بینیازی و دیگری به معنی صوت است.23 غنی توانگری24 و ضد فقر است25 که موارد زیادی از آن در نهج البلاغه آمده است.26
الغِنَى اقسام متفاوتی دارد:
1- بىنيازى مطلق که این مورد تنها براى خداى متعال است.
2- کم نیازی و دستاوردهی مالی اقشارمختلف جامعه.27
«اَغنی» اسم تفضیل از «غنی» است.
نُهُوض (نهض):
نهض واژه ای است که بر حرکت نمودن در بلندی دلالت دارد28 و به معنی ترک کردن جایگاهی و برخاستن از آن است.29 نهوض به سوی دشمن شتافتن و قیام نمودن علیه او است.30
نکتهها و پیامها
1- کسی که از انجام دادن کاری کراهت دارد باید تلاش کند ابتدا بیمیلیاش برطرف شود بعد وارد عمل شود چون انجام دادن کار از روی کراهت سود چندانی ندارد.
2- کسی که از روی بیمیلی وارد سازمانی شود ممکن است به راحتی تبدیل به جاسوس شود و اسرار آن سازمان را به دشمنان بگوید.
3- کسی که نمیخواهد در انجام دادن کاری کمک کند کنار کشیدنش از انجام دادن فعالیت مثبت برای خودش و دیگران سودمندتر است.
4- انگیزه بخشی یکی از عوامل مؤثر در سوق افراد به کارهای نیک است.
راهکار هایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1- یکی از مشکلات عصر حاضر، بيرغبتي جوانان نسبت به مسائل دینی است که باید ریشه یابی و حل شود.
2- دين بايد در عين حفظ اصالت در قالبهاي جديد و جذاب عرضه شود تا مردم جذب آن شوند.
3- كساني را كه كمي از دين فاصله گرفتهاند به شيوههاي صحيح ميتوان به دين برگرداند و مهمترين كار در اين راستا خوش اخلاقي است؛ همانطور كه پیامبراكرم(صلیالله علیه وآله) با اخلاق خود مردم را به دين اسلام دعوت كردند.
4- باید پیامدها و مزاياي دينداري به جوامع عرضه شود.
5- برخوردهاي خشونت آميز و عملكرد ضد ديني برخي ديندار نماها سبب شده مردم دين گریز شوند.
6- اگر روح انسان به انجام دادن کار مستحبی تمایل نداشت ابتدا باید ریشه یابی کند و دلیل بیرغبتي خود را نسبت به عمل مستحب از بين ببرد تا بتواند مستحب را با انگیزه انجام دهد.
ضرب المثل:
1- «چاه باید از خودش آب داشته باشد». یعنی انسان باید ذاتاً خودش خمیره و وجود کاری را داشته باشد.
2- «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان».
[1]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص521.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص521.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص521.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص521.
[5]- ترجمه و شرح نهج البلاغة (فيض الإسلام)، ج5، ص838.
[6]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص521.
[7]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص678.
[8]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص52.
[9]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص51.
[10]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص679.
[11]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج19، ص86.
[12]- المحيط في اللغة، ج3، ص355.
[13]- ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص15.
[14]- الفروق في اللغة، ص122.
[15]- معجم المقاييس اللغة،ج3، ص221.
[16]- مفردات ألفاظ القرآن، ص465.
[17]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص49.
[18]- قاموس قرآن، ج6، ص22.
[19]- لسان العرب، ج3، ص357 .
[20]- لسان العرب، ج3، ص357.
[21]- مفردات ألفاظ القرآن، ص679.
[22]- أساس البلاغة ، ص515.
[23]- معجم المقاييس اللغة، ج4، ص397.
[24]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص599.
[25]- كتاب الماء، ج3، ص967.
[26]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص222.
[27]- مفردات ألفاظ القرآن، ص615.
[28]- معجم المقاييس اللغة، ج5، ص363.
[29]- لسان العرب، ج7، ص245.
[30]- المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص628.
اضف تعليق