و من كتاب له (علیه‌السلام) إلى معاوية:

«وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِع وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِه‌».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
نامه‌ای است از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که آن را در پاسخ معاویه نوشته است:

و این نامه از نامه‌های خوب و پسندیده است:

«و گفته‌اى كه من را مانند شتر مهار زده،[1] كشيدند و بردند تا بيعت كنم، به خدا قسم هر آينه و به‌تحقيق، خواستى نكوهش كنى، ستايش كردى و آهنگ رسوا كردن داشتى، خود رسوا شدى. براى مسلمان، تا آن زمان كه در دينش شكّى و در يقينش، ترديدى نداشته باشد، مظلوم بودن، خوارى نيست و عيب به حساب نمى‌آيد».

(نهج البلاغه، ترجمه‌ فقیهی، صص525 و 526)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
از یک نامۀ آن حضرت (علیه‌السلام) در پاسخ معاویه و آن از بهترین نامه‌ها است:

«و نیز گفته‌ای که مرا مانند شتری که چوب یا ریسمانی‌ از بینی‌اش عبور داده به‌دنبال می‌بردند (به‌سوی مسجد می‌کشیدند) تا بیعت کنم.[2]

به آیین حضرت حق سوگند که خواستی (مرا) نکوهش کنی ولی ستایش کردی، و خواستی رسواکنی اما رسوا شدی! زیرا بر مسلمان از اینکه مورد ستم قرار گیرد هیچ خرده ای نتوان گرفت تا زمانی‌که در دین خود شک نداشته و در یقینش تردیدی ننموده باشد!».

(نهج ‌البلاغه، ترجمه‌ حسین استاد ولی، صص387 و 388)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
پاسخ به نامۀ معاویه که از بهترین نامه‌های امام (علیه‌السلام) است. این نامه را پس از جنگ جمل نوشته است:

(معاویه به ‌پیشنهاد عمروعاص نامه‌ای به مولا نوشت و با بیان فضایل یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و­آله) و تعریف و تمجید فراوان از خلفای سه گانه و متهم ساختن حضرت (علیه‌السلام) به حسادت در مورد ایشان، سعی در تحریک حضرت (علیه‌السلام) نمود تا جواب تند حضرت (علیه‌السلام) را ضمیمۀ پیراهن عثمان نماید؛ اما امام (علیه‌السلام) در جواب معاویه ادعای دروغین معاویه را افشا می‌کند که ساکت باش و از فضایل ما نگو که ما به فضایل خاندان خود آگاهتریم. در ادامه با شمردن فضایلی از خاندان خود دلیل برتری خاندان بنی‌هاشم بر بنی‌امیه را برشمرده و نقش معاویه در قتل عثمان را برای همگان روشن ساخته است و در نهایت به ‌تهدید معاویه در مورد جنگ اشاره می‌کند و می‌فرماید: تو با این سخن مرا به ‌خنده واداشتی چرا که فرزندان عبد‌المطلب هرگز پشت به ‌دشمن نمی‌کنند.)

مظلومیت امام (علیه‌السلام) و اتهامات معاویه

«(از قول من) گفته‌ای که مرا چونان شتر مهار کرده می‌کشاندند (تا با ابوبکر) بیعت کنم. سوگند به خدا که خواستی مرا نکوهش کنی اما ستودی. خواستی رسوا سازی ولی خودت رسوا شدی. برای مسلمان عیب نیست که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود شک نورزد و در یقینش تردید نکند».

(نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص555)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) است در پاسخ نامه معاويه:‌

(كه در آن دعاوى نادرست و سخنان بيهوده او را گوشزد نموده و پیروان خود را به‌ حقایقى كه در مقام احتجاج، اهميتى به‌سزا دارد متوجه ساخته، از اين‌رو سيد رضى «عليه‌الرحمه» فرموده:) و آن از نيكو نامه‌ها است (با اينكه هر نامه و هر سخنى از آن بزرگوار در جاى خود، در منتهى درجه نيكویى است.)

«و گفتى: مرا مانند شترى كه چوب در بينيش كرده مى‌كشند (براى بيعت با خلفاء) كشيدند تا بيعت نمايم، به خدا سوگند خواسته‌اى نكوهش نمائى ستايش نموده‌اى، و خواسته‌اى رسوا سازى رسوا شدى (زيرا از اين گفتار مظلوميت مرا هويدا ساختى، چون اقرار كردى كه من به ظلم و ستم و اكراه و اجبار بيعت نمودم و اجماعى كه از روى ظلم و ستم متحقّق شود درست نبوده، منكر آن حق خواهد بود، پس خلفاء را سرزنش نموده و خودت را رسوا ساختى) و بر مسلمان تا در دينش شك و در يقين و باورش ترديد نباشد، نقص و عيبى نيست كه مظلوم و ستم‌كش واقع شود».

(ترجمه ‌و شرح‌ نهج‌ البلاغه، فيض ‌الاسلام، ج5، ص900)

شروح

- ترجمه توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
(سيد رضى مى‌فرمايد: اين نامه از زيباترين نامه‌هاى موجود است.)

پاسخ امام (عليه‌السلام) به تهمت معاويه

«در نامه‌ات نوشته‌اى: روزى كه قصد گرفتن بيعت براى ابوبكر داشتند مرا مانند شترى كه مهار در بينى‌اش كرده‌اند و هرجا كه مى‌خواهند مى‌كشند، به‌سوى ابوبكر بردند تا از من بيعت بگيرند و گمان كرده‌اى كه اين سخن مايه سرزنش و مذمت من است، درحالى‌كه ـ به خدا سوگند ـ اين ستايشِ من است و تو خواستى مرا مفتض كنى، اما خود مفتضح شده‌اى و خويش را عيبناك كرده‌اى. تو خواستى مرا سرزنش كنى كه به زور از من بيعت گرفتند، ولى تا وقتى كه مرد مسلمان در دين خود ترديد نكند و در يقين او به اصول دين شكى راه نيابد، حتى اگر مظلوم واقع شود او را سرزنشى نيست. اين دليل آن است كه آن‌ها حق مرا گرفته و با زور از من بيعت گرفتند، و من مظلوم هستم».

(ترجمۀ توضيح نهج ‌البلاغه، آیت‌الله سید محمد شیرازی، ج4، ص50)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
(اين نامه گزيده‌اى است از نامه‌اى كه مرحوم سيد رضى در گذشته قسمتی از آن را ذکر کرد و ما در شرح آن، نامه معاویه را که حضرت (علیه‌السلام) این نامه را در پاسخش نوشته، ذکر کردیم.

امام (علیه‌السلام) در اين نامه به‌ هر قسمتى از نامه معاويه، يك فصل پاسخ داده است و اين نامه فصيح‌ترين نامه‌اى است كه مرحوم سيد، از ميان نامه‌هاى حضرت (علیه‌السلام) انتخاب كرده و نكته‌هايى چند در آن وجود دارد كه در ذيل به آن‌ها اشاره مى‌كنيم:)

«مطلب بعد سخن امام (علیه‌السلام) در پاسخ معاويه است كه دربارۀ وى به‌منظور سرزنش و توبيخ و پايين آوردن مقام آن حضرت (علیه‌السلام)، ادعا كرده بود كه تو را مانند شتر مهار شده با خوارى و زور مى‌كشاندند تا با خليفه‌هاى زمان بيعت كنى امام(علیه‌السلام) در پاسخ بر خلاف انتظار معاويه ادعاى توبيخ‌آميز وى را بر ضرر معاويه‌ دگرگون كرد و بيان فرموده است كه اين امر نه مذمتى براى من است و نه رسوايى و فضيحت، بلكه ستايش و مدح است و تويى كه با اين ادعا مفتضح و رسوا شدى، دليل براين‌معنا آن است كه وقتى به‌طور يقين بر خودش ثابت شد كه راهش درست و شك و شبهه‌اى در دينش ندارد اين‌كه او را به‌زور و جبر به بيعت وادار كنند كمال و فضيلت است نه نقصان و مذمت و اما اين كه مخالفان او را مجبور مى‌كردند كه با آن‌ها بيعت كند و او در دين خود ثابت قدم بود از شرافت و ارزش او نمى‌كاهد؛ زيرا رسوايى آن‌گاه به‌وجود مى‌آيد كه عيب كسى ظاهر شود و اما آنچه كه عيب نباشد رسوايى هم ندارد و دليل اين‌كه اين ادعا براى معاويه فضاحت و رسوايى دارد آن است كه معلوم مى‌شود او ميان مدح و ذم و ستايش و بدگويى هيچ فرقى نمى‌فهمد».

(ترجمۀ شرح نهج‌ البلاغه، ابن‌ میثم، ج4، صص763 و 764)

واژه شناسی

- أُقَادُ
همانا من کشانده می‌شوم.[3]
- كَمَا يُقَادُ الْجَمَل
همانطور که شتر را می‌کشند.[4]
- مَخْشُوش
از خشاش گرفته شده، به‌معنی چوبی‌که در استخوان بینی شتر فرو می‌کنند.[5]
- أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ
اراده کردی که مرا توبیخ کنی.[6]
- أَنْ تَفْضَحَ
اینکه رسوا کنی.[7]
- غَضَاضَه
عیب و سرزنش.[8]
- رْتَاب
صاحب ریب، یعنی آغاز شک و تردید.[9]

واژه کاوی

- يُقَادُ الْجَمَل (قود)
وقتی ساربان جلوتر راه ‌رود و چهارپا را با ریسمان[10] پشت سر خود، بکشد تا رام شود[11] «قَوْد» گویند که مخالف آن «سَوْق» است و در جایی به‌کار می‌رود که شخص پشت شیء، قرار بگیرد و آن را به‌سمت جلو براند.[12]

ضمن روایتی آمده است: «الْمُجْتَهِدُونَ قُوَّادُ أَهْلِ الْجَنَّة؛ علماء هستند که از مردم سبقت می‌گیرند و آن‌ها را به‌دنبال خود می‌کشند و جلوداران اهل بهشت هستند».[13]
- مَخْشُوش (خشش)
وقتی چیزی در چیز دیگر فرو رود «خَشَّ» ‌گویند.[14] «مَخْشُوش» از «خِشاش» گرفته شده[15] به‌معنی چوبی که در استخوان بینی شتر می‌کنند تا او سریعتر مهار شود.[16] مجازا در مورد شخصی به کار می‌رود که او را به‌زور وادار به انجام کاری کنند.[17]

این کلمه فقط یک‌بار در نهج البلاغه به‌کار رفته است.[18]

نکته‌ها و پیام‌ها

1. تمثیل به کار رفته، به تلاش آنان برای خوار کردن امام اشاره دارد. (كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ)

2. شاید بتوان از واژۀ مخشوش، به کار گرفتن جبر و زور را برداشت کرد.

3. سخن حق گاهی بر زبان دشمنان ظاهر می‌شود. (لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ)

4. تاریخ اسلام آکنده از افرادی است که برای نگهداری دین، مظلوم واقع شدند. (مَظْلُوماً)

5. بعد اجتماعی: مظلوم و ناشناخته بودن عالم، بیانگر عیبی برای وی نیست، بلکه نشان از ناآگاهی و جهل جامعه‌ای دارد که در آن زندگی می‌کند. (مَظْلُوماً)

6. بعد تربیت فردی: انسان تا زمانی که در مسیر حق است، نباید از مظلوم قرار گرفتن بهراسد. (مَظْلُوماً)

7. بعد تربیتی: یکی از وظایف والدین، آموزش مهارت کنترل خشم است؛ به گونه‌ای که خشم خود را فقط در مسیر حق به‌کار گیرند. خشم دینی یعنی فرد با کنترل‌گری عقل، هیجان‌های خود را فقط برای حفاظت از دین و آیین خود، استفاده کند. (مَظْلُوماً)

8. یکی از آسیب زنننده‌ترین‌ها در حوزه دین‌مداری، شک است. (شَاكّاً فِي دِينِهِ)

[1]- كلمۀ مخشوش در جملۀ: اقاد كما يقادا لجمل المخشوش كه به شتر مهار زده معنى شده، در اصل به‌معنى شترى است كه چوبى را كه به‌منزلۀ مهار است داخل بينى آن مى‌نمايند و به‌وسيلۀ آن چوب، او را به‌هرسوى بخواهند، مى‌كشند.

[2]- اشاره‌ای است به حوادث ننگین حمله به خانۀ فاطمه (سلام‌الله‌علیها)و گرفتن گریبان علی (علیه‌السلام) (و به‌قولی افکندن ریسمان به‌گردن مبارک آن حضرت (علیه‌السلام) و کشاندن ایشان به مسجد برای بیعت با ابوبکر. و این نامۀ معاویه بهترین سند برای وقوع این امر است، علاوه آنکه بسیاری از محدثان و مورخان شیعه و اهل سنت این مطلب را نقل کرده‌اند.  

[3]- نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص555.

[4]- برداشتی از نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص555.

[5]- ترجمۀ توضیح نهج‌البلاغه (آیت الله سید‌محمد شیرازی)، ج4، ص49.

[6]- نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص555.

[7]- نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص555.

[8]- ترجمۀ توضیح نهج‌البلاغه (آیت الله سید‌محمد شیرازی)، ج4، ص49.

[9]- ترجمۀ توضیح نهج‌البلاغه (آیت الله سید‌محمد شیرازی)، ج4، ص49.

[10]- برداشتی از الإفصاح، ج‌1، ص695.

[11]- برداشتی از الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغه العرب المعول، ج‌6، ص202.   

[12]- برداشتی از كتاب العين، ج‌5، ص196.    

[13]- مجمع البحرين، ج‌3، صص132 و 133.    

[14]- معجم مقاییس اللغه، ج2، ص151. 

[15]- ترجمۀ توضیح نهج‌البلاغه، آیت الله سید‌محمد شیرازی، ج4، ص49.

[16]- مجمع البحرین، ج4، ص136.

[17]- اساس البلاغه، ص163.

[18]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص321.


اضف تعليق