و من كتاب له(علیهالسلام) إلى أشعث بن قيس عامل أذربيجان:
«وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِيقَةٍ».
ترجمهها
«و تو از طرف کسی که فوق تو می باشد سرپرستی مردمی را که بر آنان فرمان میرانی، به عهده داری، چنين حقی برای تو نيست که با رعيت و کسانی که امور ايشان به تو سپرده شده، با استبداد و خودکامگی رفتار نمايی».
(نهجالبلاغه، ترجمه فقیهی، ص498 )
«و تو امانتدار مقام مافوق خود هستی. تو حق نداری که در میان رعیت، شیوه استبداد پیش بگیری و جز با دستوری محکم بیگدار به آب بزنی».
(نهجالبلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص366 )
(در این نامه بیان میکند که حکومت وسیله آب و نان افراد نیست، بلکه امانتی است در دست حکمرانان؛ار این رو باید از استبداد با مردم پرهیز کنند و در مصرف بیت المال، راه احتیاط و اعتدال در پیش گیرند).
«تو باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی . تو حق نداری به رعیت استبداد ورزی و بدون دستوربه کار مهمی اقدام نمائی».
(نهجالبلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابو الفضل بهرام پور، ص522 )
(كه شمّهاى از حال او در شرح خطبه نوزدهم گذشت) و او (از جانب عثمان) حكمران آذربيجان بود (و آذربيجان ايالتى است در شمال غربى ايران داراى شهرها و دههاى بسيار كه مهمّترين شهر و مركز آن تبريز است، خلاصه چون امير المؤمنين (عليه السلام) بعد از عثمان زمام امور را بدست گرفت اشعث بجهت كارهاى ناشايسته خود مىدانست كه امام (عليه السلام) او را عزل خواهد نمود ترسناك بود، حضرت براى آگاهى او بحفظ اموال آذربيجان بعد از خاتمه جنگ جمل نامهاى به اوست).
«و خواستهاند كه تو نگهبان باشى براى كسي كه از تو بالاتر است(تو زير دست اميرى هستى كه تو را حافظ و نگهبان قرار داده و ولايتى بتو سپرده كه آن را از جانب او مواظبت نمائى، پس) تو را نمىرسد كه در كار رعيّت بميل خود رفتار نمائى(پيش از آنكه بتو دستور دهند كارى انجام دهى) و نمىرسد كه متوجّه كار بزرگى شوى مگر به اعتماد امر و فرمانى كه بتو رسيده باشد».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج5، صص839 و 840 )
شروح
وظيفه حاكمان و فرمانداران
«و تو زيرنظر مافوق و مسئولِ خود هستى، زيرا خليفه كه مافوق توست، تمام كارهايت را زيرنظر دارد».
(ترجمۀ توضيح نهجالبلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص508 )
(از شعبى نقل شده است كه وقتى اميرالمومنين(علیهالسلام) به كوفه منتقل شد كه اشعث بن قيس از زمان عثمان حكمران سرزمين آذربايجان بود، اميرالمومنين(علیهالسلام) كه زمام امور را به دست گرفت، نامهاى براى آگاهى به او نوشت و اموال آذربايجان را از وى مطالبه كرد و نامه را با زياد بن مرحب همدانى فرستاد)
««اِنَّ عَمَلَكَ... بِوَثِيقَةٍ.»
اين جمله اشاره به قياس مضمر از شكل اول است كه در اين استدلال، حضرت بيان فرموده است كه اشعث حق ندارد رعيت خود را با زور به كارى وادار سازد، بر خلاف كسى كه او را مسئول قرار داده است و نمىتواند به كار خطيرى از امور مالى و غير آن اقدام كند مگر با دليل از طرف كسى كه وى را بر بندگان، رئيس و بر سرزمينها امين قرار داده است، و جمله و انّ عملك تا من فوقك مقدمه اول و صغراى قياس را تشكيل مىدهد و تقدير كبراى آن از اين قرار است، هر كس چنين ويژگيهايى داشته باشد حق ندارد بر خلاف ما فوق خود در امرى استبداد به خرج دهد و جز با اطمينان كامل از طرف وى دست به امر با اهميت و خطرناكى بزند و سپس برخى از امورى را كه استبداد و مخاطره در آن روا نيست كه عبارت از ثروت و اموال بلاد اسلام است، شرح داده و بر وجوب حفظ آن به دو امر استدلال فرموده است يكى اين كه مال خداست كه به بندگان با ايمانش عطا فرموده است و دوم آن كه او از طرف امام خزانهدار است تا وقتى كه اموال را پيش او ببرد، و كار خزانهدار هم حفظ و نگهدارى مال است، و اين كه در آن تصرفى نكند مگر با اجازه و دليل مورد اطمينان، كه در پيشگاه خدا به آن استدلال كند».
(ترجمهیشرح نهجالبلاغه، ابنميثم، ج4، صص595 و 596 )
واژه شناسی
واژه کاوی
«اِفْتِوات» یعنی بدون مشورت شخصی در رابطه با امور او کاری انجام داده شود و فرصت اظهار نظر از او گرفته شود.6
«خَطَرُ» آن چیز مقدمی و پیش افتادهای که گروهی بر سر آن با يكديگر گرو میبندند.8
«خَاطَرَ بِنَفسِهِ» یعنی شخصی کاری انجام داد که ترس در آن غالب و چیره بود9 و به خطر نزدیک شد و در معرض نابودی قرار گرفت.10
«خَاطَرَ بِنَفسِهِ» همچنین به معنی خطر رسیدن به پادشاهی است.11
«وَثِيقَة» به معنی محکم کاری در امری است.13
«وَثِيقَة» یعنی شخصی یا چیزی به خاطر دین مورد وثوق قرار گرفت.14
«ميثاق» عهد محکم است.15
نکتهها و پیامها
1- حاکم هیچ گاه نباید به منصبش غرّه شود چراکه همیشه زیر نظر خدا و امام زمانش است.
2- حاکم حق ندارد مستبد باشد بلکه باید در تصمیم گیریها از مردمی که بر آنها حکومت میکند نظر خواهی کند.
3- حاکم نباید بیدلیل کاری انجام دهد که جان، مال و ناموس مردم را به خطر بیندازد.
4- هر انسانی اختیار و آزادیهایی دارد که حتی حاکم نمیتواند آنها را از وی سلب کند.
[1]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان ، ابوالفضل بهرام پور، ص522.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان ، ابوالفضل بهرام پور، ص522.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان ، ابوالفضل بهرام پور، ص522.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص522.
[5]- فرهنگ ابجدی، متن، ص104.
[6]- لسان العرب، ج2، ص69.
[7]- المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص173.
[8]- المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص173.
[9]- المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص173.
[10]- كتاب العين، ج4، ص214.
[11]- كتاب العين، ج4، ص214.
[12]- قاموس قرآن، ج7، ص180.
[13]- لسان العرب، ج10، ص371.
[14]- مجمع البحرين، ج5، ص245.
[15]- معجم المقاييس اللغة، ج6، ص85.
اضف تعليق