و من كتاب له (علیه‌السلام) إلى معاويه:

«وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَكَ فِي جَحْفَلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ شَدِيدٍ زِحَامُهُمْ سَاطِعٍ قَتَامُهُمْ مُتَسَرْبِلِينَ سَرَابِيلَ الْمَوْتِ أَحَبُّ اللِّقَاءِ إِلَيْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ وَ قَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرِّيَّةٌ بَدْرِيَّةٌ وَ سُيُوفٌ هَاشِمِيَّةٌ قَدْ عَرَفْتَ مَوَاقِعَ نِصَالِهَا فِي أَخِيكَ وَ خَالِكَ وَ جَدِّكَ وَ أَهْلِكَ "وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيد"».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
و این نامه از نامه‌های خوب و پسندیده است:

«و من با سپاهی انبوه، از مهاجرين و انصار و تابعين[1] ايشان که به‌خوبی از آنان پيروی کرده‌اند شتابان به‌سوی تو خواهم آمد، سپاهی که انبوهی ايشان، بسيار و غبارشان بلند و پراکنده است (کنايه از بسياری سپاه) گروهی‌که جامه مرگ را بر تن کرده‌اند (از مرگ نمی‌هراسند) و دوست‌ترين ملاقات برای آنان ملاقات پروردگارشان است، همانا فرزندان مجاهدين بدر، و شمشيرهای بنی هاشم همراه ايشان هستند، که جای لبۀ تيز آن شمشيرها را در تن برادرت و دايی و جدت و افراد خانواده‌ات شناخته‌ای،[2] «وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيد»[3] (و آن کيفر يا عذاب، از ستمگران، دور نيست».

(نهج البلاغه، ترجمه‌ فقیهی، ص527)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
(نامه‌ای از حضرت (علیه‌السلام) در پاسخ معاویه و آن از بهترین نامه‌ها است:

«و من با لشکری انبوه از مهاجرین و انصار و کسانی که به‌نیکی پیرو آنانند به‌سویت خواهم شتافت، سپاهی که سخت می‌تازند وگرد و غبارشان به آسمان بلند است و جامگان مرگ (و شهادت) به‌تن دارند؛ بهترین دیدار برایشان دیدار پروردگارشان است و فرزندان جنگجویان بدر و شمشیرهای بنی‌هاشم به‌همراه آن‌ها است، که جای تیغ‌ها و سرنیزه‌های آنان را بر پیکر برادر و دایی و جد و خاندانت می‌شناسی (و چنین فرجامی از ستمکاران به‌دور نیست)».[4]

(نهج ‌البلاغه، ترجمه‌ حسین استاد ولی، ص389)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
(پاسخ به نامۀ معاویه که از بهترین نامه‌های امام (علیه‌السلام) است. این نامه را پس از جنگ جمل نوشته است:

(معاویه به ‌پیشنهاد عمروعاص نامه‌ای به مولا نوشت و با بیان فضایل یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و­آله) و تعریف و تمجید فراوان از خلفای سه گانه و متهم ساختن حضرت (علیه‌السلام) به حسادت در مورد ایشان، سعی در تحریک حضرت (علیه‌السلام) نمود تا جواب تند حضرت (علیه‌السلام) را ضمیمۀ پیراهن عثمان نماید؛ اما امام (علیه‌السلام) در جواب معاویه ادعای دروغین معاویه را افشا می‌کند که ساکت باش و از فضایل ما نگو که ما به فضایل خاندان خود آگاهتریم. در ادامه با شمردن فضایلی از خاندان خود دلیل برتری خاندان بنی‌هاشم بر بنی‌امیه را برشمرده و نقش معاویه در قتل عثمان را برای همگان روشن ساخته است و در نهایت به ‌تهدید معاویه در مورد جنگ اشاره می‌کند و می‌فرماید: تو با این سخن مرا به ‌خنده واداشتی چرا که فرزندان عبد‌المطلب هرگز پشت به ‌دشمن نمی‌کنند.)

پاسخ به‌تهدیدنظامی معاویه

«من با سپاهی بزرگ از مهاجر و انصار و تابعین به‌سرعت به‌سوی تو می‌آیم، لشکری که جمعشان به‌هم‌ فشرده است و غبار گام‌هایشان فضا را تیره‌و­تار می‌کند. کسانی‌که لباس شهادت پوشیده، عاشق ملاقات خدایشان هستند. آن‌ها را لشکری از فرزندان بدر و شمشیرهای بنی‌هاشم همراهی می‌کند که خوب می‌دانی که لبۀ تیز آن، بر پیکر برادر و دایی و جد و خاندانت چه کرد (وان عذاب از ستمگران چندان دور نیست)».

(نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص557)
- ترجمه نهج البلاغه (فيض الإسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) است در پاسخ نامه معاويه:‌

(كه در آن دعاوى نادرست و سخنان بيهوده او را گوشزد نموده و پیروان خود را به‌ حقایقى كه در مقام احتجاج، اهميتى به‌سزا دارد متوجه ساخته، از اين‌رو سيد رضى «عليه‌الرحمه» فرموده:) و آن از نيكو نامه‌ها است (با اينكه هر نامه و هر سخنى از آن بزرگوار در جاى خود، در منتهى درجه نيكویى است.)

«و من شتابنده‌ام به‌سوى تو در بين لشگر بسيار، از مهاجرين و انصار و پيروانى كه به‌نيكویى پيرونده‌اند كه بسيار است جمعيت ايشان، پراكنده است گرد و غبارشان، دربركرده‌اند پيراهن مرگ را، بهترين ديدارهاى ايشان ديدار پروردگارشان است و آنان را فرزندان كساني‌كه در جنگ بدر حاضر بودند و شمشيرهاى بنى‌هاشم همراه است كه تو خود مى‌شناسى تيزي‌هاى آن شمشيرها را كه به‌كار رفت در برادرت (حنظلة ابن ابى سفيان) و دایيت (وليد ابن عتبه) وجدت (عتبة ابن ربيعة پدر هند مادر معاويه كه هر سه در جنگ بدر كشته شدند) و خويشانت (در قرآن كريم، س11، ى 83 در بارۀ قوم لوط مى‌فرمايد: «وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ» يعنى) و آن عذاب و سختى‌

از ستمكاران دور نخواهد بود (شايسته است ستمكاران به‌چنين سختي‌ها گرفتار باشند)‌».

(ترجمه ‌و شرح‌ نهج‌ البلاغه، فيض ‌الاسلام، ج5، صص 903 و 904)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت‌الله شیرازی)
(سيد رضى مى‌فرمايد: اين نامه از زيباترين نامه‌هاى موجود است.)

ويژگى‌هاى ارتش امام على (عليه‌السلام)

«و من با لشكرى از مهاجران و انصار، يعنى اصحاب پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌و‏آله) و تابعانشان كه پيامبر را درك نكرده‌اند، ولى تابع مهاجران و انصارند به‌سوى تو شتابان خواهم آمد؛ لشكرى كه سخت و انبوه بر تو يورش خواهند آورد، غبار آن‌ها وقت حركت، نمايان و به هوا برخاسته است، تن‌پوش مرگ به تن كرده‌اند. كنايه از آن است كه آماده مرگ‌اند و روشن است كه افراد آماده مرگ، سخت مى‌جنگند. بهترين ديدارها در نظر آنان ديدار با پروردگارشان مى‌باشد؛ يعنى مرگ را دوست دارند؛ زيرا مى‌دانند كه مرگشان، آن‌ها را به پاداش بزرگ پروردگار مى‌رساند و فرزندان رزمندگان بدر، يعنى بزرگ‌زادگان و بزرگواران و شمشيرهاى هاشمى آنان

را همراهى مى‌كند، شمشيرهايى كه در هنگام رويارويى با دشمن سخت برّان است.

اى معاويه، تو زخم‌ها و ضربه‌هاى اين شمشيرهاى هاشمى را در برادرت (حنظله) و دايى‌ات (وليد) و پدربزرگ مادرى‌ات (عتبه) و خانواده‌ات، كه به‌وسيلۀ همان شمشيرها در جنگ با پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌و‏آله) كشته شدند ديده‌اى و برّندگى آن‌ها را مى‌دانى. روشن است كه آنان در غزوه‌هاى مختلف پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌و‏آله) به دست اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) كشته شدند. و بدان‌كه البته اين شمشيرها از ستمگران دور نيست، يعنى براى كشتن معاويه به او سخت نزديكند، چنان‌كه پيش‌تر خويشان او را كشتند».

(ترجمۀ توضيح نهج ‌البلاغه، آیت‌الله سید محمد شیرازی، ج4، ص55)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
(اين نامه گزيده‌اى است از نامه‌اى كه مرحوم سيد رضى در گذشته قسمتی از آن را ذکر کرد و ما در شرح آن، نامه معاویه را که حضرت (علیه‌السلام) این نامه را در پاسخش نوشته، ذکر کردیم.

امام (علیه‌السلام) در اين نامه به‌ هر قسمتى از نامه معاويه، يك فصل پاسخ داده است و اين نامه فصيح‌ترين نامه‌اى است كه مرحوم سيد، از ميان نامه‌هاى حضرت (علیه‌السلام) انتخاب كرده و نكته‌هايى چند در آن وجود دارد كه در ذيل به آن‌ها اشاره مى‌كنيم:)

«لشكرى كه با حمله شديد خود و بر افروختن گرد و غبار اركان دشمن را به‌لرزه درمى‌آورد، درحالى‌كه پيراهن مرگ را به تن كرده‌اند، دو كلمه شديدا و متسربلين حال هستند و سربال مفعول به، براى متسربلين مى‌باشد، و جامه مرگ ممكن است كنايه از زره جنگى باشد، يا از آن گروه كه به ملاقات مرگ مى‌روند و در گرداب‌هايش شنا مى‌كنند و يا لباس‌ها و كفش‌ها، و اوضاع و احوالى كه خود را آماده قتل با آن كرده‌اند و از جمله صفات اين لشكر آن است كه محبوب‌ترين ديدار براى آنان ديدار پروردگارشان است چون به حقانيت دين خود يقين كامل، و به وعده راستين الهى اطمينان تامّ دارند.

منظور از ذريه بدريه‌اى كه همراه لشكريان آن حضرت (علیه‌السلام) مى‌باشند فرزندان آن گروه از مسلمانان هستند كه در جنگ بدر با پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌و‏آله) بوده‌اند و در قبل يادآور شده‌ايم كه مقصود از برادر و دايى معاويه كه در جنگ بدر كشته شدند به ترتيب: حنظلة بن ابى سفيان و وليد بن عتبه مى‌باشند، و جدّ او هم كه كشته شد عتبه بن ربيعه است كه پدر هند، مادر معاويه مى‌باشد يعنى عتبه جد مادرى معاويه مى‌باشد و در آخر نامه به آيه شريفه قرآن استشهاد مى‌فرمايد: «مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ» و ظالمين در اين آيه را كنايه از معاويه و يارانش آورده است.

تمام اوصافى كه حضرت (علیه‌السلام) براى لشكر خود و آنچه همراه آن است بيان فرموده از قبيل فرزندان اهل بدر و شمشيرهاى منسوب به بنى‌هاشم و يادآورى اشخاصى كه از خويشان معاويه با اين شمشيرها كشته شدند و اين‌كه هرچه بر سر آنان آمده بر سر معاويه نيز خواهد آمد اين‌ها از بليغ‌ترين و رساترين امورى است كه يك گوينده ماهر، به‌منظور ايجاد هراس و وحشت در طرف مقابل مى‌تواند استفاده كند».

(ترجمۀ شرح نهج‌ البلاغه، ابن‌ میثم، ج4، صص768 و 769)
- شرح سلونی
«وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَكَ فِي جَحْفَلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ شَدِيدٍ زِحَامُهُمْ سَاطِعٍ قَتَامُهُمْ مُتَسَرْبِلِينَ سَرَابِيلَ الْمَوْتِ أَحَبُّ اللِّقَاءِ إِلَيْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ وَ قَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرِّيَّةٌ بَدْرِيَّةٌ وَ سُيُوفٌ هَاشِمِيَّةٌ قَدْ عَرَفْتَ مَوَاقِعَ نِصَالِهَا فِي أَخِيكَ وَ خَالِكَ وَ جَدِّكَ وَ أَهْلِكَ "وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيد"؛ و من به‌سرعت با سپاهی از مهاجرین و انصار و پیروان آن‌ها، به‌سمتت می‌آیم؛ گروهی‌که به‌علت تعداد زیادشان در وقت جنگ، گردوغبارشان به‌هوا بلند است، لباسِ مرگ بر‌تن کردند و مطلوب‌ترین چیز در نزد آن‌ها، دیدار پروردگارشان است. افرادی از نسل جنگ بدر آن‌ها را همراهی می‌کنند که شمشیرهای هاشمی دارند و تو تیزی این شمشیرها را در برادرت و دایی‌ات و جدّت و خانواده‌ات شناخته‌ای و آن شمشیرها از ستمکاران، به‌دور نیست.

اگر سپاهی فاقد تجربۀ کافی باشد، فرماندۀ آنان از نتیجۀ کارشان، آگاه نیست؛ اما اگر سپاهی باتجربه باشد، فرماندۀ می‌داند که آنان پیروز نبردند. یاران حضرت یا از مهاجر و انصارند که همواره در جنگ‌ها همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند یا از پیروان آن‌ها هستند. در هر دو حالت حضرت (علیه‌السلام) از پیروزی یاران خود در میدان جنگ، آگاه است.

«شَدِيدٍ زِحَامُهُمْ» به معنای گروهی است ‌که تعدادشان زیاد است. «زِحام» از ریشۀ «زَحَم» است و به معنای فشار آوردن به دیگران، برای پیوستن به آنان است. «زحام» مصدر باب مفاعله و به ‌معنای ایجاد مزاحمت است. این بخش از سخن، به ویژگی دیگری از یاران راستین امام (علیه‌السلام) اشاره دارد. آنان افرادی هستند که در شهادت، بر یکدیگر سبقت می‌گیرند. از مرگ هراسی ندارند و از ضربه خوردن نمی‌گریزند. تعداد آنان به قدری زیاد است که اگر کسی بخواهد به‌آن‌ها بپیوندد، باید به سختی، در بین آن‌ها قرار گیرد.

از این عبارت نکتۀ دیگر هم می‌تواند برداشت کرد که یاران، نه تنها در راحتی با امام خویش همراهند؛ بلکه در تنگناها هم امام خود را فراموش نکرده و به ایشان می‌پیوندند.

«سَاطِعٍ قَتَامُهُمْ» به معنای گروهی‌ است که به‌علت تعداد زیادشان در زمان جنگ، گرد وغبار آن‌ها به‌هوا بلند است. «قَـتام» از ریشۀ «قتم» به‌­معنای گردوغبارِ جنگ است. شایان ذکر است که یاران حضرت (علیه‌السلام)، با ایمان محکم و راسخ، گام بر زمین می‌کوبند و چنان در میدان نبرد، گردوغبار بپا می‌کنند که ترس و وحشت را به دل دشمنان می‌افکنند.

مُتَسَرْبِلِينَ سَرَابِيلَ الْمَوْتِ أَحَبُّ اللِّقَاءِ إِلَيْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ؛ ، لباسِ مرگ بر‌تن کردند و مطلوب‌ترین چیز در نزد آن‌ها، دیدار پروردگارشان است. «مُتَسَرْبِل» از ریشۀ «سَرْبِل»؛ به‌معنای لباس است و «تسرُبل‌» به‌معنای پوشیدن لباس. «مُتَسَرْبِل» اسم فاعل و به ‌معنای شخصی است که لباسی را به‌تن می‌کند. ممکن است علت تشبیه لباسِ یاران به لباسِ مرگ این باشد که:

· وقتی کسی لباسِ شهادت به‌تن می‌کند از دوستان خود دِل می‌کَند و آماده است که تا حدّ شهادت، بجنگد.

· وقتی کسی لباس مرگ بپوشد، حاضر است سراسرِ وجود خود را فدا کند و از خوردن تیرهای پیاپی بر سَر و صورت خود هراسی ندارد‌.

حضرت (علیه‌السلام) در این قسمت نامه، با بیان اوصاف و ویژگی‌های یاران خود، از فنون جنگی استفاده کرده و بدین ترتیب در دل معاویه ترس و وحشت می‌افکند‌.

«وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيد»؛ و آن شمشیرها از ستمکاران، به‌دور نیست. «ظالمین» اسم فاعل از ریشۀ «ظلم» به‌معنای کسی است که ظلم می‌کند. عبارت حضرت (علیه‌السلام) به‌این‌معناست که شمشیرهای هاشمی به زورگویانی همچون معاویه نزدیک است.

واژه شناسی

- مُرْقِل
شتابان.[5]
- جَحْفَل
لشکر عظیم.[6]
- زِحَام
ازدحام، انبوهی جمعیت.[7]
- سَاطِع
پراکنده.[8]
- قَتَام
گرد‌و­غبار.[9]
- مُتَسَرْبِل
لباس پوشیده.[10](مُتَسَرْبِلِينَ سَرَابِيلَ الْمَوْت: پوشندگان لباسِ مرگ) [11]
- صَحِبَتْهُمْ
آن‌ها را همراهی کرد.[12]
- ذُرِّيَّةٌ بَدْرِيَّة
جنگجویان بدری.[13]
- مَوَاقِعَ نِصَالِهَا
جای زخم آن شمشیرها.[14]

واژه کاوی

- زِحَام (زحم)
«زَحَم» به‌این معناست که شخص بخواهد با فشار بر اطرافیان[15]در جایِ شلوغ، [16]به آن‌ها بپیوندد.[17]«زحام» مصدر باب مفاعله، به‌معنای ایجاد مزاحمت است.[18]

سه مورد از ماده «زحم» در نهج البلاغه به‌کار رفته است.[19]

نکته‌ها و پیام‌ها

1. لازمۀ شتافتن در راه یاران امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) برخورداری از دو ویژگی است: بصیرتی ژرف و استواری درهدف.

2. آنچه ضامن سعادت فرد است، پیروی از اهل بیت (علیهم‌السلام) است؛ صِرف دیدار، شرط سعادت نیست. (التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ)

3. احسان مفهومی فراتر از عدالت است؛ به‌این معناست که شخص بیشتر از آنچه به‌عهده اوست، نیکی کند. در این‌جا پیروانِ مهاجر و انصار، متصف به‌این صفت شدند. (التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَان)

4. نقش هدایتگیری امام زمان در عصر غیبت، هنوز باقی است و با پیروی از ایشان می‌توانیم از بهترین یارانشان قرار گیریم. (التَّابِعِينَ)

5. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بنابر روایتی، برادران خویش را افرادی معرفی می‌کنند که اگرچه از فیض دیدار ایشان محرومند، اما از امام خود تبعیت می‌کنند. (التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَان)

6. یاران حضرت (علیه‌السلام) حتی در شرایط سخت، باز هم بر راه حق استوار بودند. (زِحَامُهُمْ)

7. سزاوار است مؤمن خود را به‌گونه‌ای بپرورد که در هیچ شرایطی در یاری امام زمانش کوتاهی نکند. (سَرَابِيلَ الْمَوْتِ)

8. در صورتی شهادت، دوست داشتنی است که شخص خود را از تعلقات و وابستگی های دنیا رهانده باشد. (أَحَبُّ اللِّقَاءِ إِلَيْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ)

9. ستمکار در دنیا و آخرت نتیجۀ عمل خود را می‌بیند. (وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيد)

[1]- مهاجرین کسانی از مردم مکه و از مسلمانان صدر اسلام بودند که به‌دستور پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و­آله) از مکه به مدینه هجرت کردند انصار، کسانی از اهل یثرب (مدینه بعدی) بودند که اسلام آورده و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برای رفتن، به شهرشان دعوت کرده و به یاری آن حضرت برخواسته بودند، تابعین کسانی بودند که خود به‌خدمت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و­آله) نرسیدند، اما سخن وی را از صحابه (مهاجر و انصار) شنیدند و به‌خوبی از آن پیروی نمودند.

[2]- حنظله پسر ابوسفیان برادر معاویه، ولید پسر عتبه دایی معاویه، عتبه پسر ربیعه، جد مادری معاویه، در جنگ بدر کشته شدند.

[3]- قسمتی از آیۀ سورۀ هود.

[4]- هود، آیۀ 83.

[5]- ترجمۀ توضیح نهج‌البلاغه، آیت الله سید‌محمد شیرازی، ج4، ص55.

[6]- نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص557.

[7]- ترجمۀ توضیح نهج‌البلاغه،آیت الله سید‌محمد شیرازی، ج4، ص55.

[8]- نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص557.

[9]- ترجمۀ توضیح نهج‌البلاغه، آیت الله سید‌محمد شیرازی، ج4، ص55.

[10]- ترجمۀ توضیح نهج‌البلاغه، آیت الله سید‌محمد شیرازی، ج4، ص55.

[11]- نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص557.

[12]- نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص557.

[13]- نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص557.

[14]- نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص557.

[15]- برداشتی از مفردات نهج البلاغه، ج1، ص463.

[16]- برداشتی از مجمع البحرين، ج‌6، ص78.    

[17]- معجم المقاييس اللغه، ج‌3، ص49.    

[18]- فرهنگ ابجدی، ص450.

[19]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص463.

اضف تعليق