نامه ها

نامه سی ام فراز دوم

و من كتاب له (علیه‌السلام) إلى معاوية:

«فَنَفْسَكَ نَفْسَكَ فَقَدْ بَيَّنَ اللَّهُ لَكَ سَبِيلَكَ وَ حَيْثُ تَنَاهَتْ بِكَ أُمُورُكَ فَقَدْ أَجْرَيْتَ إِلَى غَايَةِ خُسْرٍ وَ مَحَلَّةِ كُفْرٍ فَإِنَّ نَفْسَكَ قَدْ أَوْلَجَتْكَ‌  شَرّاً وَ أَقْحَمَتْكَ‌ غَيّاً وَ أَوْرَدَتْكَ الْمَهَالِكَ وَ أَوْعَرَتْ‌ عَلَيْكَ الْمَسَالِك‌».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
جمله نامه‌ای است از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام)، به معاويه:

«پس بر خود بترس، که همانا، خدا راه سعادت را برای تو بيان فرموده، همان جا که کارت به آن منتهی گرديده برايت کافی است، در همان جا درنگ بنما، پس به تحقيق، اسبت را در راهی که پايان آن زيان‌کاری است راندی و در مرکز کفر فرود آمدی، و به راستی نفس اماره تو، شر و بدی را در جان تو وارد کرده و تو را در گمراهی افکنده و در وادي‌های هلاکت انداخته و راه‌های نيک‌بختی را برای تو ناهموار و دشوار ساخته است».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص390)
- ترجمه نهج البلاغه (استادولی)
از یک نامة آن حضرت (علیه‌السلام) به معاویه:

«پس خود را بپای، خود را بپای! که خداوند راهت را برایت روشن ساخته است، و فرجام کارت را برایت آشکار نموده، زیرا به سوی هدفی زیان‌بار و جایگاهی کفرآمیز تاخته‌ای، چراکه نفست تو را در شری فرو برده، و به گمراهی در انداخته، و به وادی‌های مهلک در آورده، و راه‌ها را بر تو ناهموار ساخته است».

(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی‌‌، ص390)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
نامة دیگر امام (علیه‌السلام) به معاویه:

وقتی معاویه امام (علیه‌السلام) را به ایجاد آشوب و ظلم و ستم متهم کرد ایشان با نوشتن این نامه بیان داشت که من طبق دستور قرآن کریم مأمورم با ستمکاران و مخالفان و ملحدان جنگ نمایم سپس امام (علیه‌السلام) شروع به موعظة معاویه نمود و او را به ورود در راه حق و پرهیز از اطاعت از نفس سرکش توصیه فرمود.

(پند و هشداربه معاویه)

«ای معاویه! اینک به خودآی و به خود بپرداز! زیرا خداوند راه سعادت را روشن کرده است و تو همچنان به سوی زیان‌کاری و کفرورزی گام برمی‌داری. هوای نفست تو را به بدی‌ها کشانده و در پرت‌گاه ضلالت قرار داده و تو را در هلاکت انداخته و راه نجات را به رویت بسته است».

(نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص559)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (علیه‌السلام) است به معاويه كه در آن او را اندرز داده و از عذاب و بدبختى انجام كار ترسانيده:

«پس خود را بپا و بر نفس خويش بترس (طبق دستور و خواهش او رفتار مكن) كه خدا راه (سعادت و نيكبختى) را بر تو آشكار فرموده، و تا آنجا كه كارهايت به‌تو انجام يافته اسب سوارى خود را به منتهاى زيان‌كارى و جاى كفر و نافرمانى (دوزخ) راندى، و نفس تو (كه از خواهش او پيروى كردى) تو را بشر و بدى (مخالفت با امام زمان خود) وادار ساخت، و در گمراهى (بدبختى هميشگى) افكند، و در تباهكاري‌ها (معصيت خدا و رسول) وارد ساخت، و راه‌ها (ی هدايت و رستگارى) را بر تو دشوار نمود (زيرا انسانى كه پيرو نفس باشد نفس راه‌هاى سعادت و نيك‌بختى را دشوار مي‌نمايد كه شخص از راه‌هاى ضلالت و گمراهى پا بيرون ننهد)».

(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج‌5، ص906)

شروح

- ترجمه توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) كه به معاويه نوشته‌اند:

«بنابراين، اى معاويه، خود را درياب و درياب و از گناهان حفظ كن. بدان، اى معاويه، كه خدا راه خود را به تو نمايانده و فرجام كارت را به تو نشان داده است.

پس اگر راه خدا را بپيمايى به سعادت و رشد دست خواهى يافت. بنابراين بنگر به كدام سوى مى‌روى. و اگر مراقبت نكنى به ورطه گمراهى و شقاوت خواهى افتاد، و به سوى منتهاى زيان و جايگاه كفر و كافران پيش خواهى رفت؛ يعنى به سوىِ دوزخ و كيفر الهى.

و هواى نفست تو را به وادى شرور و گمراهى برده و به مهلكه‌هاى سخت در آورده است كه از اين روى، ديگر، پيمودن راه‌هاى هدايت برايت بسيار سخت است، زيرا نفس تو گمراهى را براى تو آراسته و جلوه بخشيده است».

(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص60)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
از نامه‌هاى امام (عليه‌السلام) به معاويه:

«آن‌گاه امام (عليه‌السلام) پس از آن كه قدرى معاويه را پند و اندرز داد و راه‌هاى درست را برايش روشن كرد و به او گوش‌زد فرمود كه اگر از اين راه‌ها انحراف يابد سزايش تغيير يافتن نغمت الهى و تبديل آن به نعمت و عذاب مى‌باشد به او چنين دستور مى‌دهد كه با پيش گرفتن اين راههاى هموار و نجات بخش، نفس خود را از هر چه موجب عدول از اين راه و مخالف اين امور است حفظ و نگهدارى نمايد. اين بيان اخير امام (عليه‌السلام) در حكم نخستين مقدمه از يك قياس مضمرى است كه حضرت به ترتيب شكل اول، استدلال فرموده است كه رفتن از اين راه امرى لازم و ضرورى است، و مقدمه دومش اين است: هر كسى را كه خداوند راه سلوكش را معين كرده باشد بر او، واجب است كه پاى در آن مسير بگذارد.

(و حيث تناهت بك امورك)

بس است اين همه جنايت كه تو را به اين مرحله رساند امام (عليه‌السلام) در اين مرحله معاويه را امر به توقف مى‌كند و شرح مى‌دهد كه اكنون تو به آخرين منزل‌گاه خسران كه يكى از منازل كفر و شرك است رسيده‌اى ديگر بس است توقف كن.

(فقد اجريت الى غاية خسر)

كلمه اجراء، در اصل به معناى دوانيدن اسب براى مسابقه است يعنى با سرعت تا اين حدّ از زيان‌كارى تاختى، واژه (خسر) كنايه از فقدان رضايت و نبودن كمالاتى است كه آدمى را به خدا نزديك مى‌كند، و اين كه امام (عليه‌السلام) اين مرحله را منزل‌گاه كفر دانست به اين دليل است كه اساسا سرانجام كارهاى زشت كه انسان از رو آوردن به آن‌ها منع شده، از مواضع و منزلگاه‌هاى كفر و شرك مى‌باشد و هر كس با قصد و اختيار از آن راه برود به آن منزلگاه‌ها ملحق شده است.

(و انّ نفسك قد اولجتك شرّا)

نفست تو را در شرور و بدي‌هاى دنيا و آخرت افكنده است، منظور نفس اماره است كه به سبب جلوه دادن نافرمانى از دستورات خداوند و خوب نشان دادن مخالفت با امام بر حق، انسان را وادار به اين كارهاى ناپسند مى‌كند، جمله بالا به روايت ديگر بدون نقطه قد اوحلتك خوانده شده، يعنى نفست تو را به گل فرو برده كه استعاره از گناهان و آلودگى به جهل و نادانى است كه مانند توده‌اى از گل او را در خود فرو برده است.

(و اقحمتك غيّا)

و در ورطه گمراهى و هلاكتت انداخته است، و در جايگاه‌هاى هلاكت كه امور شبهه‌ناك و گناهان است واردت كرده است.

(و اوعرت عليك المسالك)

راه‌هاى هدايت و روش‌هاى خير و خوبى را بر تو ناهموار و سخت و صعب العبور كرد، زيرا نفس اماره هنگامى كه با نشان‌ دادن اهداف باطل و وسوسه‌هاى فريبكارانه‌اش رفتن به راه‌هاى تاريك گمراهى و گناه را براى آدمى هموار كرد و او را در آن مسير به راه انداخت، خود به خود از راه سعادت و مسير خير و اطاعت دور مى‌شود و ديگر افتادن در آن جاده و گام نهادن در آن برايش مشكل و سخت مى‌نمايد».

(ترجمة شرح ‌نهج ‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج4، صص777و778و779)

واژه شناسی

- أَجْرَيْتَ إِلَى غَايَةِ خُسْرٍ
به سوی نهایت خسران حرکت کردی.[1]
- أَوْلَجَتْكَ‌
تو را داخل نمود.[2]
- أَقْحَمَتْك
تو را فرو انداخت.[3]
- أَوْرَدَتْكَ الْمَهَالِكَ
تو را در مهلکه‌ها غوطه‌ور کرد.[4]
- أَوْعَرَتْ‌
ناهموار شد.[5]
- مَسَالِك
راه‌ها.[6]

واژه کاوی

- أَقْحَمَتْ (قحم)
«قحم» در اصل بر وارد شدن چیزی همراه با خواری و سختی، و مجبور نمودن نفس به عملی ناخوشایند دلالت دارد.[7]

«اقْتِحَام»‌ به معنی فروافتادن و واقع شدن در ميان ورطه‌اى هولناك است.[8]

«قَحَمَ فی الأمر قُحُوماً» یعنی شخص بدون آمادگی،[9] و فکر و اندیشه خود را در امری پرتاب کند.[10]

«قَحَمَ‌ الفرسُ فارسه» یعنی اسب، سوار خود را به محلی که از آن می‌ترسید، فروانداخت.[11]

به چیزی‌ که بر خلاف ميل انسان باشد و بر او تحميل شود، «القُحَم‌ فِى الْخُصُومات» گفته می‌شود؛[12] همچنین سختي‌هاى راه را، «قُحَمُ‌ الطّريق» بیان کرده‌اند.[13]
- غَيّا (غوی)
«غوی» در اصل بر دو معنا دلالت دارد، که یکی از آنان ضد «هدایت» و گمراهی، و دیگری فساد در امر است.[14]

«الغَي»، مصدر «غوی»،[15] و به معنی جهل از چیزی و فرورفتن در باطل،[16] و جهالت است.[17]

«الغَي»، را نادانى و جهالتى كه از اعتقاد فاسد حاصل مى‌شود، نیز بیان کرده‌اند.

جهل و نادانى دو گونه است:

1. وقتى انسان هيچ‌گونه اعتقادی، چه سالم و چه فاسد نداشته باشد.

2. وقتى اعتقاد انسان فاسد باشد؛ که این اعتقاد فاسد را «الغى» نامیده‌اند.[18]

تفاوت «غی» و «فساد»:

هر «غیّ»، قبیح است؛ اما ممکن است «فساد» قبیح نباشد.

به عنوان مثال: فاسد شدن سیب به دلیل تغییر حالت از وضعیت طبیعی‌اش فساد

خوانده می‌شود؛ ولی قبیح به شمار نمی‌رود؛ از این رو اگر گفته شود: «کسی فاسد است»، بر فاجر بودن شخص دلالت دارد.

و هنگامی که بگویند: «اِنَّه غاو»، منظور فساد در مذهب و اعتقاد فرد است.[19]
- أَوْعَرَتْ (وعر)
«وعر» بر سختی و خشونت دلالت دارد؛[20] همچنین به زمين سخت و ناهموار «وعر» گفته می‌شود.[21]

شش مورد از ماده «وعر» در نهج البلاغه آمده است.[22]

نکته‌ها و پیام‌ها

1. محاسبه نفس، امری واجب و ضروری است (فَنَفْسَكَ نَفْسَكَ).

2. خدای تعالی، راه سعادت و شقاوت، همچنین فرجام انتخاب هردو راه را، به واسطه کتب آسمانی، پیامبران و معصومین (علیهم‌السلام) آشکار فرموده است (فَقَدْ بَيَّنَ اللَّهُ لَكَ سَبِيلَكَ وَ حَيْثُ تَنَاهَتْ بِكَ أُمُورُكَ).

3. گرچه معاویه، از جایگاه امام (علیه‌السلام)، آگاهی کامل داشت، اما با تمام توان با حضرت (علیه‌السلام) مقابله کرد؛ و در نهایت خسران و کفر از دنیا رفت (فَقَدْ أَجْرَيْتَ إِلَى غَايَةِ خُسْرٍ وَ مَحَلَّةِ كُفْرٍ).

4. خدای تعالی، انسان را مختار آفریده، و هرکس با اختیار خود راه خود را برمی‌گزیند ‌(فَإِنَّ نَفْسَكَ قَدْ أَوْلَجَتْكَ‌ شَرّاً).

5. پیروی از هوای نفس، ابتدا انسان را، در وادی شر وارد کرده، و اعتقاداتش را، فاسد می‌کند؛ سپس او را، به ورطه نابودی و هلاکت فرو می‌اندازد؛ به طوری‌که توبه و بازگشت به راه صحیح برایش سخت و دشوار می‌شود (‌فَإِنَّ نَفْسَكَ قَدْ أَوْلَجَتْكَ‌ شَرّاً وَ أَقْحَمَتْكَ‌ غَيّاً وَ أَوْرَدَتْكَ الْمَهَالِكَ وَ أَوْعَرَتْ‌ عَلَيْكَ الْمَسَالِك).

[1]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص595.

[2]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص595.

[3]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص595.

[4]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص595.

[5]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص595.

[6]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص595.

[7]- معجم المقاييس اللغه، ج5، ص61.

[8]- مفردات ألفاظ القرآن، ص656.

[9]- معجم المقاييس اللغه، ج5، ص61.

[10]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج5، ص2495.

[11]- مفردات ألفاظ القرآن، ص656.

[12]- فرهنگ ابجدى، ص684.

[13]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج5، ص2495.

[14]- معجم المقاييس اللغه، ج‌4، ص399.   

[15]- كتاب العين، ج‌4، ص456.   

[16]- معجم المقاييس اللغه، ج‌4، ص399.   

[17] مجمع البحرين، ج‌1، ص322.

[18]- مفردات ألفاظ القرآن، ص620 .

[19]- الفروق في اللغه، ص208.

[20]- معجم المقاييس اللغه، ج‌6، ص125.

[21]- لسان العرب، ج‌5، ص285.

[22]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص551.

اضف تعليق