نامه ها

نامه سی و دوم فراز سوم

و من كتاب له (علیه‌السلام) إلى معاوية:

«فَاتَّقِ اللَّهَ يَا مُعَاوِيَةُ فِي نَفْسِكَ وَ جَاذِبِ‌ الشَّيْطَانَ قِيَادَكَ‌ فَإِنَّ الدُّنْيَا مُنْقَطِعَةٌ عَنْكَ وَ الْآخِرَةَ قَرِيبَةٌ مِنْكَ وَ السَّلَام‌».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
بخشی از نامه‌ای است از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) به معاويه:

«پس ای معاويه از خشم خدا بترس و مهارت را از دست شيطان بکش، که به راستی، دنيا از تو، جداست (به زودی از تو جدا خواهد شد) و آخرت به تو نزديک است و سلام به کسانی که شايستگی آن را دارند».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص406)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
از یک نامة آن حضرت (علیه‌السلام) به معاویه:

«پس ای معاویه، دربارة خود از خدا پرواکن، و مهار خویش را ازدست شیطان بکش، زیرا دنیا از تو بریده و آخرت به تو نزدیک شده، والسلام».

(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی‌‌، ص406)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
به معاویه:

(حضرت (علیه‌السلام) در این نامه ابتدا معاویه را اندرز می‌دهد که از گمراه کردن مردم بپرهیزد و در عاقبت کار خود بیندیشد، سپس او را به تقوای الهی و پرهیز از پیروی از شیطان دعوت می‌کند و او را متوجه نزدیک بودن پایان عمر خویش می‌نماید)

(انحرافات معاویه)

«ای معاویه! درکارهای خود از خدا بترس و افسار خود را از کف شیطان درآور که دنیا از تو بریده و آخرت به تو روی آورده است. والسلام».

(نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص583)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه السلام) است به معاويه:

(كه در آن از اين‌كه مردم را گمراه كرده ياد فرموده، و به تقوى و ترس از خدا پندش داده)

«پس اى معاويه در (عذاب و كيفر) خود از خدا بترس، و مهارت را از دست شيطان بكش (با او به هم بزن و نفست را از پيروى او باز دار) زيرا دنيا از تو جدا خواهد گشت، و آخرت به تو نزديك است، و درود بر شايسته آن».

(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج‌5، صص941و492)

شروح

- ترجمه توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
از سخنان آن حضرت (عليه‌السلام) به معاويه:

(نصيحت به معاويه)

«پس، اى معاويه، در باطن خود پرواى خدا داشته باش و مبادا ترس تو ظاهرى و براى فريب مردم باشد. يا اينكه مراد امام اين بود كه بر خويش بترس و زمام و مهار خودت را از دست شيطان كه تو را به آتش و عذاب مى‌كشاند خارج ساز؛ زيرا دنياى تو رو به زوال مى‌گذارد، و آخرت به تو بسيار نزديك است و به زودى به جهان ديگر كوچ خواهى كرد، پس بايد بيش از هر چيز به آخرت خود بينديشى، و السلام».

(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص123)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
از نامه‌هاى امام (عليه‌السلام) به معاويه:

«آن‌‌گاه دوباره او را به تقواى الهى امر مى‌كند و اين كه مبادا شيطان زمام اختيار او را بربايد. كلمه مجاذبه را استعاره آورده است براى خوددارى عقلانى و همچنين لفظ قِيَادَ (مهار) را براى عقايد نادرست و آرمان‌هاى دروغين كه شيطان به وسيله آن‌ها معاويه را رهبرى مى‌كند، و جلوگيرى شيطان از زمامدارى از طريق دست رد زدن بر نفس اماره كه او را به وسيله آن آرمان‌ها وسوسه مى‌كند.

عبارت: فَإِنَّ الدُّنْيَا... هشدارى است بر اين كه چون دنيا ناپايدار است پس آرزوهاى دنيوى نيز پايدار نيست، و اين عبارت به منزله صغراى دو قياس مضمرى است كه كبراى قياس اول در حقيقت چنين است: و هر چه ناپايدار و فانى باشد، پس به خاطر ناپايدارى آن و جذب شيطان [انسان را] بدان وسيله به سمت خود، بايد از آن نااميد شد. و كبراى قياس دوم نيز چنين مى‌شود. و هرچه كه نزديك باشد، شايسته است كه با كار و كوشش جهت رسيدن به آن آماده شد.

فراهم آوردن وسيله به دست خداست».

(ترجمة شرح ‌نهج ‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، ص111)

واژه شناسی

- جَاذِب
بگیر.[1]
- قياد
زمام و مهار و افسار.[2]

واژه کاوی

- اتَّقِ (وقی)
اجمالی:

«وقی» به معنی دور کردن چیزی از چیز دیگری به واسطة غیرش،[3] حمایت، حفظ، مصونیت و پوشاندن آن از آزار[4] و بدی است.[5]

«وقی» در اصل بر چیزی‌که انسان را از گناه و نافرمانی حفظ کند دلالت دارد؛[6] همان‌طور که عفت، انسان را از هوای نفس دور می‌کند.[7]

«الوِقَايه» یعنی نگهداری شیء از آنچه به آن زيان مى‌رساند.[8]

تفصیلی:

«تَقْوَى» در اصل «وَقْوَى» بوده که واو به تاء تبدیل شده است؛‌[9] به‌ معنای ترس از خدا، عمل به طاعت او و پرهيزکارى است.[10]

حقیقت «تقوی» این است انسان نفس و جان خود را از آن‌چه بيمناك است، نگهدارد؛ سپس گاهى خوف و ترس‌ را «تَقْوَى» مي‌نامند. [11]

«تقوی» اولین مرحله برای رسیدن به رضای الهی است و برای محقق شدن آن، انجام کار خوب و صالح لازم است.[12]«تقوی» برای شخص مؤمن از ابتدای ایمان تا کامل شدن ایمانش ضروری است.[13]

در شريعت و دين «تقوی» يعنى خود نگهدارى از آن‌چه به گناه مى‌انجامد.[14]



بنابر آیة: «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ کسانی که از خدا و پیامبرش اطاعت کنند و از خدا بترسند و از او پروا نمایند، پس آنان همان کامیابانند»،[15] در قرآن کریم «تقوی» به معنی ترس نیست؛ بلکه قسیم خوف است.

حدود 230 آیه از آیات قرآن کریم مربوط به تقوا و مشتقات آن است.[16]

در نهج البلاغه «تقوی» حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان؛[17]معروف‌ترین عنصری است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آن عنایت فرمودند.[18]

«فجور» در مقابل «تقوی» است؛ کسی که از مقررات دین خارج و از اطاعت خدا و احکام سرپیچی کند به‌طوری که فسق آشکار شود.[19]

«مُتَّقِي»‌ و «تَقِي»‌ هر دو به‌معناى پرهيزگار است‌.[20]

«رَجُلٌ تَقِی» به معنای شخصی است که نفس خود را با عمل صالح از عذاب و گناه حفظ کرد[21]و «رجُلٌ‌ وَقَّاء» یعنی مرد بسيار پرهيزگار.[22]

«اِتَّقاء» از باب افتعال، یعنی شخص تقوا را اختیار کرد و درخور آن عمل کرد.[23]

تفاوت «اِتقاء» و «خَشیَت»:

«اتقاء» محافظت از چیزي است که انسان نسبت به آن، ترس دارد؛[24] اما «خشیت» بيمى است كه با تعظيم و بزرگداشت چيزى همراه است.[25]

تفاوت «تُقی» و «وَرَع»:

«تُقی» به اجتناب از حرام‌ها و «وَرع» به دوری کردن از شبهه‌ها گفته می‌شود. هر ورعی تقوا است ولی هر تقوایی ورع نیست.[26]

تفاوت «تَقی» و «مُتَّقی» و «مُؤمِن»:

«تقی» در مقایسه با «متقی» ضمن مبالغه‌آمیز بودن، برای مدح کردن شخص مناسب‌تراست؛ همین رابطه در

خصوص «متقی» و«مؤمن» نیز صدق می کند. «مؤمن» به ظاهر شخص اطلاق می‌شود ولی «متقی» در نظر شریعت، پس از آگاهی دقیق از فرد اطلاق می‌شود.[27]
- سَلَام (سلم)
«سلم» در اصل بر صحت و عافیت دلالت دارد.[28]

«سلم» به معنی خالی شدن از آفات ظاهری و باطنی است؛[29]همچنین به معنی صلح و سازش نیز بیان شده است.[30]

نكته‌ها و پیام‌ها

1. رعایت تقوای الهی همیشه و در هرحال بر همگان واجب است (فَاتَّقِ اللَّهَ).

2. معاويه، زمام امور خويش را به شيطان سپرده بود، برای همین امام (عليه‌السلام) به او توصيه مى‌کنند مهار امورش را از شیطان بگیرد (وَ جَاذِبِ‌ الشَّيْطَانَ قِيَادَكَ).

3. انسان، با هر دم و بازدم، یک قدم از دنیا دور، و یک قدم به آخرت نزدیک می‌شود؛ به همین علت نباید از شیطان پیروی کند‌ (فَإِنَّ الدُّنْيَا مُنْقَطِعَةٌ عَنْكَ وَ الْآخِرَةَ قَرِيبَةٌ مِنْكَ).

4. سلام کردن به معنی طلب عافیت و سلامتی برای شخص است (وَ السَّلَام).

5. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در نامة 9 نهج البلاغه خطاب به معاویه می‌فرماید:« وَ السَّلَامُ لِأَهْلِه؛ سلام بر کسی‌که شایسته آن باشد»،[31] و به او سلام نمی‌فرستند (وَ السَّلَام).

6. به نظر می‌رسد، در این نامه منظور از «و السَّلَام» پایان یافتن نامه است؛ نه سلام به معاویه.

7. اميرمؤمنان (علیه‌السلام) می‌فرماید: «إِذَا كُنْتَ فِي إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِي إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَی؛ هرچه مسیر زندگی را پشت سر می‌گذاری مرگ به تو نزدیک می‌شود، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود».[32]

راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی

1. سزاوار است انسان در انتخاب رهبر و پیشوا بسیار دقت کند و زمام امورش را ناشناخته به کسی نسپارد.

2. اگر شخص متوجه شد زمام امورش را به دست شیطان یا رهبری شیطانی سپرده، باید با توبه و پیروی از خدای تعالی زمام امورش را از شیطان بگیرد.

[1]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص583.

[2]- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص122.

[3]- معجم المقاييس اللغه، ج‌6، ص131.   

[4]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌20، ص304.   

[5]- أساس البلاغه، ص686.

[6] - التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌13، ص183.

[7] - التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌13، ص184.

[8]- مفردات ألفاظ القرآن، ص881.   

[9] - كتاب العين، ج‌5، ص239.

[10] - فرهنگ ابجدى، متن249.

[11]- ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن،ج‌4،ص480   

[12]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم،ج‌13،ص186

[13]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم،ج‌13،ص185

[14] - ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص480.

[15]- نور، آیه52.

[16]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص856.

[17]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، صص857 و 858.

[18]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص856.

[19] - التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌13، ص184.

[20] - قاموس قرآن، ج‌7، ص237.

[21] - ابوبکر؛ به نقل از لسان العرب، ج‌15، ص403.

[22] - فرهنگ ابجدى، ص992.   

[23] - التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌13، ص184.

[24] - الفروق في اللغه، ص238.

[25] - ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‌1، ص604.   

[26] - بهجه الخاطر و نزهه الناظر ، ص125.

[27] - االفروق فی اللغه، ص216.   

 -[28] معجم المقاييس اللغة، ج‌3، ص90.

 [29]- مفردات ألفاظ القرآن، ص 421.   

[30]- الفايق في غريب الحديث، ج‌2، ص8.

[31]- نهج البلاغه صبحی‌صالح، ص54.

[32]- نهج البلاغه، حکمت29.



اضف تعليق