و من كتاب له (علیه‌السلام) إلى عبد الله بن العباس بعد مقتل محمد بن أبي‌بكر:

«أَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ لِي مِنْهُمْ فَرَجاً عَاجِلًا فَوَاللَّهِ لَوْ لَا طَمَعِي عِنْدَ لِقَائِي عَدُوِّي فِي الشَّهَادَةِ وَ تَوْطِينِي نَفْسِي عَلَى الْمَنِيَّةِ لَأَحْبَبْتُ أَلَّا [أَبْقَى‌] أَلْقَى مَعَ هَؤُلَاءِ يَوْماً وَاحِداً وَ لَا أَلْتَقِيَ بِهِمْ أَبَداً».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
نامه‌ای است از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) به عبدالله بن ‌عباس، بعد از کشته شدن محمد پسر ابوبکر:

«از خدا درخواست می‌کنم که فرجی و گشايشی شتابان برای من قرار دهد تا از سر و کار داشتن با اين مردم، رها گردم، که به خدا قسم اگر علاقه شديد من به شهادت در هنگام برخورد با دشمنان و پابرجا ساختن و آمادگی خود برای مرگ نبود، هر آينه دوست می‌داشتم که حتی يک روز هم با اين گروه به سر نبرم و هرگز با آن‌ها ملاقات نکنم».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص408)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
از یک نامة آن حضرت (علیه‌السلام) به عبدالله بن ‌عباس پس از کشته شدن محمد بن ابی‌بکر در مصر:

«از خدا می‌خواهم که به زودی مرا از ایشان رهایی دهد. به خدا سوگند اگر نه این بود که به هنگام رویارویی با دشمن آرزوی شهادت دارم و دل بر مرگ می‌نهم، خوش داشتم که حتی یک روز هم با اینان نمانم و هیچ‌گاه با آنان روبه‌رو نگردم».

(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی‌‌، ص408)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
نامه به عبدالله ابن عباس، پس از شهادت محمد بن ابی‌بکر در مصر که در سال 38 هجری نوشته شد در این نامه پس از شهادت محمد بن ابی‌بکر می‌فرماید: من پیش‌بینی چنین امری را می‌کردم و دعا می‌کند که خداوند او را از دست این مردم سست ایمان رهایی بخشد:
«من از خدا می‌خواهم که به زودی مرا از دست این مردم برهاند. به خدا سوگند اگر در پیکار با دشمن آرزوی شهادت نداشتم و خود را برای مرگ آماده نکرده بودم، دوست داشتم حتی یک روز با این مردم نباشم و هرگز با آن‌ها روبه‌رو نشوم».

(نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص586)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (علیه‌السلام) است به عبد اللّه ابن عباس كه از جانب آن بزرگوار حكم فرماى بصره بود:

(بعد از كشته شدن محمد ابن ابى‌بكر در مصر نوشته و او را از شهادت محمد و تسلط عمرو ابن عاص و لشگر معاويه بر مصر آگاه مى‌سازد)

«از خدا مى‌خواهم كه مرا از ايشان به‌زودى نجات داده رها سازد كه به خدا سوگند اگر نمى‌بود آرزوى من به شهادت (كشته شدن در راه خدا) هنگام ملاقات با دشمنم، و دل به مرگ نمى‌نهادم هر آينه نمى‌خواستم يك روز با اينان بمانم، و نه هرگز با آن‌ها روبه‌رو شوم (زيرا با چنين مردمى فيروزى بر دشمن ممكن نيست، پس ناچار با آن‌ها زندگانى مي‌كنم تا اگر فيروزى نيافته شهادت و كشته شدن در راه خدا را دريابم)».

(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج‌5، صص946و947)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) به عبداللّه‌ بن عباس پس از شهادت محمد بن ابى‌بكر:

(در آرزوى شهادت)

«از خداى تعالى خواهانم كه گشايشى زودهنگام برايم رقم زند و از آن‌ها رهايى‌ام بخشد.

پس به خدا سوگند، اگر در برخورد با دشمن اميد به شهادت نداشتم كه خدا نصيبم كند و اگر آمادگى‌ام براى مرگ نبود، دوست مى‌داشتم اين مردم را هرگز نبينم؛ زيرا انديشه‌اى پراكنده دارند و حق را يارى نمى‌كنند، اما اينكه در كنار آن‌ها زنده هستم به اشتياق آن است كه خدا در يكى از جنگ‌ها شهادت را نصيبم گرداند».

(ترجمة توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص130)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
از نامه‌هاى امام (عليه‌السلام) به عبدالله بن عباس پس از كشته شدن محمد بن ابى‌بكر:

«چهارم: درخواست نجات هر چه زودتر از دست آن‌ها از پيشگاه خداوند متعال، در اين جا نيز، اين درخواست به عنوان گله و شكوه است، و همچنين امام (عليه‌السلام) به انگيزه توقف خود با اين حالت در بين آن مردم اشاره دارد، يعنى آرزوى شهادت و آماده بودن براى مرگ به هنگام روبه‌رو شدن با دشمن، كه اگر چنين نبود از ايشان فاصله مى‌گرفت. توفيق از جانب خداست».

(ترجمة شرح ‌نهج ‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، ص122)

واژه شناسی

- تَوْطِينِي
آماده کردنم.[1]
- مَنِيَّةِ
مرگ.[2]
- لَا أَلْتَقِيَ
ملاقات نمی‌کنم.[3]

واژه کاوی

- فرج
«فرج» در اصل بر گشودن چیزی دلالت دارد؛[4] همچنین به‌برطرف شدن غم و اندوه «فَرَج‌» گفته می‌شود.[5]

«فرج» به معنی زایل کردن و شکاف نیز بیان شده است.[6]
- طمع
«طمع» » ضد ناامیدی،[7] و در اصل برامید قوی در قلب دلالت دارد[8] و به معنی آرزو و تمايل شدید نفس نسبت به چيزى نیز بیان شده است.[9]

تفاوت «طمع» و «رجاء»:

«رجاء» به‌معنی‌ آرزو داشتن برای امرخیر و ارزشمند است؛ اما «طمع» چنین پشتوانه‌اي ندارد.[10]
- عَدُو
«عَدْو» به معنی تجاوز و گذشتن از حدّ [11] و عَداء به معنی ستم است.[12] «عدُوّ» به معنی دشمن است که به شکل اسم در آمده است و این لفظ برای یک نفر یا دو نفر و یا جمعی از افراد مذکر یا مؤنث به کار برده می‌شود.[13]

واژه‌ عَدْو به چند معنا است:

1. به معنی كينه توزى، که به آن «عَدَاوَة» و «مُعَادَاة» می‌گویند؛ خواه با قصد دشمنی و خصومت باشد، و خواه از روى قصد نباشد؛ بلكه حالتى برای مخاطب حاصل شود كه آزرده شود؛ همان‌گونه كه انسان از دشمنان مورد آزار قرار مى‌گيرد.[14]

2. به معنای دویدن و هروله، که به آن «عَدْو» می‌گویند.

3. به معنای بی‌عدالتی و ستم در معامله است که به آن «العُدْوَان‌ و العَدْو» می‌گویند.

عدوّ کسی که است که در قلبش نسبت به شخصی دشمنی دارد و در ظاهر بر اساس آن دشمنی رفتار می‌نماید.[15] دایره دشمنی از دایره نفرت کوچک‌تر است؛ کسی که دشمن فردی است از وی تنفر دارد ولی گاه شخص نسبت به فردی عداوت ندارد و تنها از او متنفر است.[16]

تفاوت «عداوت» و «بغض»:

«عداوت» دوری جستن و فرار کردن از یاری شخصی و «بغض» طلب حقیر شدن و اهانت به او است. «بغض» نقیض محبت نمودن و بزرگ شمردن فرد است. [17]

تفاوت «عداوت» و «مخاصمه»:

«عداوت» حالت قلبی است. ممکن است انسان با شخصی مشاجره کند اما در دل با وی دشمنی نداشته باشد یا در دل با او دشمن باشد اما با او جدل ننماید.

«مخاصمه» گفت‌وگوی همراه با پرخاش و ستیزه است.[18]

نكته‌ها و پیام‌ها

1. سزاوار است، انسان در سختی‌ها تنها از خدای تعالی کمک و یاری بخواهد (أَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ لِي مِنْهُمْ فَرَجاً عَاجِلًا)

2. حضرت (علیه‌السلام) مشتاق شهادت و همواره برای مرگ و کوچ به سرای ابدی آماده بودند (فَوَاللَّهِ لَوْ لَا طَمَعِي عِنْدَ لِقَائِي عَدُوِّي فِي الشَّهَادَةِ وَ تَوْطِينِي نَفْسِي عَلَى الْمَنِيَّةِ).

3. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در بستر شهادت فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِي مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ لَا طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ وَ مَا كُنْتُ إِلَّا كَقَارِبٍ‌ وَرَدَ وَ طَالِبٍ وَجَدَ؛ به خدا سوگند، من از ناگهانی آمدن مرگ ناراحت نشدم و برایم مهمان ناخوانده نبود و نشانه‌های آن را نامطلوب ندانستم بلکه من به مرگ، مانند جوینده آب در شب که ناگهان آن را بیابد، یا مانند کسی‌که گمشده خود را پیدا کند، خرسندم».[19]

راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی

1. شایسته است، والدین بیزاری جستن از دشمنان خدا و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را از کودکی به فرزندانشان آموزش دهند.

2. سزاوار است انسان مؤمن نفس خود را برای شهادت پرورش دهد و همواره برای مرگ آماده باشد.

3. شایسته است، افراد میان خود و دشمنان دین در امور فکری، عقیدتی، اخلاقی و حتی بصری حد و حدود قائل شوند و از ایشان پیروی نکنند.

[1]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص586.

[2]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص586.

[3]- نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص586.

[4] _ معجم المقاييس اللغة، ج‌4، ص498.   

[5] _ مجمع البحرين، ج‌2، ص322.   

[6] _ مفردات نهج البلاغه، ج2، ص237.

[7]_ لسان العرب، ج8، ص239.  

[8]_ معجم المقاييس اللغة، ج3، ص425.  

[9]_ مفردات ألفاظ القرآن، ص524

[10]_ الفروق في اللغة، ص239.    

[11]- مفردات ألفاظ القرآن، ص553.

[12]- لسان العرب، ج‌15، ص33.

[13]- لسان العرب، ج‌15، ص36.

[14]- مفردات ألفاظ القرآن، ص553.

[15]- قاموس قرآن، ج‌4، ص305.   

[16]- اقرب الموارد به نقل از قاموس قرآن، ج‌4، ص305.

[17]- الفروق في اللغة، ص124.

[18]- الفروق في اللغة، ص124.  

[19] - نهج البلاغه، نامه23.



اضف تعليق