نامه ها

نامه ششم فراز ششم

« و لَتَعْلَمَنَ‌ أنِّي‌ كُنْتُ‌ فِي‌ عُزْلَةٍ عَنْهُ‌، إِلَّا أنْ تَتَجَنَّى، فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَكَ والسَّلام‌».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج‌البلاغه(فقیهی)
نامه‌ای است از اميرالمومنين(علیه‌السلام) به معاويه:
«و هر آينه و البته خواهی دانست که من از اين کار برکنار بودم؛ مگر اينکه تو(با دستاويز ساختن خون عثمان) بخواهی جنايتی را که من مرتکب نشده‌ام به‌عهده‌ام گذاری، که در اين‌صورت، آنچه را که برايت آشکار گرديده (در برکنار بودن من از خون عثمان) پنهان می‌داری. والسلام».
(نهج‌البلاغه، ترجمه‌ فقیهی، ص499 )
- ترجمه نهج‌­البلاغه(استاد ولی)
از یک نامه‌ی آن حضرت(علیه‌السلام) به معاویه:
«و خواهی دانست که من از آن برکنار بودم؛ مگر آنکه بخواهی متهم سازی(و گناه آن را به‌گردن من بیندازی)؛ پس هر تهمتی که به‌نظرت می‌رسد بزن! و السلام».
(نهج‌البلاغه، ترجمه‌ حسین استاد ولی، ص367)
- ترجمه‌ نهج‌البلاغه(بهرام‌پور)
«و یقین می‌کنی که از آن ماجرا کاملا برکنار بودم؛ مگر اینکه بخواهی از راه خیانت، من را متهم سازی و حق روشنی را بپوشی. والسلام».
(نهج‌البلاغه، ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص 523)
- ترجمه نهج‌البلاغه(فیض‌الاسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت(عليه‌السلام) است به معاويه:
(كه آن را به‌وسيله جرير ابن عبد اللَّه بجلىّ به شام فرستاده و در آن صحّت و درستى خلافت خود را اثبات و بيزاريش را از كشتن عثمان اظهار فرموده):
«و ميدانى كه من، از آن دورى كرده گوشه گيرى اختيار نمودم؛ مگر آنكه(پيروى هواى نفس نموده) بهتان زده، كشته شدن او را به من نسبت دهى و پنهان كنى آنچه را كه بر تو آشكار مى‌باشد و درود بر آنكه شايسته درود است».
(ترجمه ‌و شرح‌ نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج5، ص841)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج‌البلاغه(آیت‌الله شیرازی)
وظیفه مردم در مقابل بیعت با امام(علیه‌السلام):
«و نيك مى‌دانى كه من از اين ماجرا بركنار بودم؛ مگر اينكه بخواهى جنايتى را به من نسبت بدهى كه هرگز مرتكب آن نشده‌ام و يا بخواهى حقيقتى را كه خودت به خوبى مى‌دانى پنهان كنى، والسلام».
(ترجمۀ توضيح نهج‌البلاغه، آیت‌الله سید محمد شیرازی، ج3، ص511)
- شرح نهج‌البلاغه(ابن‌میثم)
از نامه‌هاى حضرت(علیه‌السلام) به معاويه:
(آنچه در اين مورد ذكر شده قسمتى از نامه‌اى است كه حضرت(علیه‌السلام) به معاويه نوشت و آن را به‌وسيله عبداللَّه بجلى كه از حكمرانى همدان عزلش كرده بود به شام فرستاد).
«إلا ان تتجنّى... ؛ اين جمله استثناى منقطع است؛ يعنى مگر اينكه به‌ناحق من را به‌گناهى متهم سازى كه به‌كلّى از آن دورم، كه در اين‌صورت، هر گناه و جنايتى را كه به‌ذهنت مى‌آيد مى‌توانى به من نسبت دهى؛ زيرا باب اختيار براى هر‌كس باز است.
اميرالمؤمنين(علیه‌السلام) در اين نامه، براى اثبات امامت خود، به‌اجماع مردم و نه نص صريح پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) استدلال فرمود به‌علت اينكه آنان اعتقاد به‌نص نداشتند بلكه نزد ايشان، تنها دليل بر نصب امام، همان اجماع مسلمانان بود؛ پس اگر حضرت به دليل نقلى و نص صريح احتجاج مى‌كرد آنان نمى‌پذيرفتند. موفقيت در كارها بسته به لطف خداست»‌.
(ترجمه‌¬ی شرح ‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم ، ج4، ص601)
- شرح نهج‌البلاغه(ابن‌ابی‌الحدید)
(در این نامه ضمن بيان چگونگى پيام فرستادن اميرالمؤمنين[علیه‌السلام] همراه جرير بن عبد الله بجلى براى معاويه آمده است).
جرير بن عبدالله بجلى پيش معاويه
« زبير بن ‌بكّار در كتاب الموفقيات مى‌گويد: «كه چون على[علیه‌السلام] جرير را پيش معاويه گسيل داشت، جرير از كوفه بيرون آمد و تصور نمى‌كرد كه هيچ‌كس براى رفتن پيش معاويه بر او پيشى بگيرد. خودش مى‌گويد: «همين‌كه پيش معاويه رسيدم او را در حالى ديدم كه براى مردم خطبه مى‌خواند و آنان بر گرد او مى‌گريستند و بر گرد پيراهن خون آلوده عثمان كه بر نيزه‌اى همراه انگشتان قطع شده همسرش، نائله دختر فرافصة، آويخته بود شيون مى‌كردند. من نامه على[علیه‌السلام] را به او دادم.
در راه مردى همراه من بود كه پا به پاى من حركت مى‌كرد و چون توقف مى‌كردم توقف مى‌كرد در اين هنگام برابر معاويه ظاهر شد و اين ابيات را براى او خواند: همانا پسر عموهاي عبدالمطلب بدون آنكه دروغ باشد پير شما را كشتند و تو سزاوارترين كس براى قيامى، قيام كن و ما همه اين ابيات را در مباحث گذشته آورده‌ايم.
گويد: سپس نامه ديگرى از وليد بن ‌عقبه ‌بن ‌ابى ‌معيط را كه برادر مادرى عثمان بود و از كوفه به طور پوشيده براى معاويه نوشته بود به او داده و آغاز آن نامه چنين بود: «اى‌ معاويه همانا شانه و گردن پادشاهى به تصرف غير در آمده است و نيستى آن نزديك است» (ما اين ابيات را ضمن مباحث گذشته آورده‌ايم)».
جرير بن عبدالله گويد معاويه به من گفت: «اينك همين جا بمان كه مردم از مرگ و كشتن عثمان به هيجان آمده‌اند و صبر كن تا آرام بگيرند و من چهار ماه ماندم؛ آنگاه نامه‌اى ديگر از وليد بن عقبه براى معاويه رسيد كه در آغازش اين ابيات را نوشته بود: تو با نامه نوشتن براى على[علیه‌السلام] مى‌خواهى كار را اصلاح كنى و حال آنكه مثل تو، همچون زنى است كه مى‌خواهد پوستى را كه بر آن كرم افتاده و فاسد شده است دباغى كند...». گويد: «چون اين نامه براى معاويه رسيد دو صفحه كاغذ سپيد را به هم چسباند و آن را در هم پيچيد و عنوان آن را چنين نوشت:
«از معاويه بن ابى‌سفيان به على بن ابى طالب» و به من داد. من كه نمى‌دانستم چيست پنداشتم پاسخ نامه است. معاويه مردى از قبيله عبس را همراه من كرد و من نمى‌دانستم چه چيزى همراه دارد. از شام بيرون آمديم و چون به كوفه رسيديم مردم در مسجد جمع شدند و ترديد نداشتند كه آن نامه كه همراه من است، طومار بيعت مردم شام است؛ ولى همين‌كه على[علیه‌السلام] آن را گشود نوشته‌اى در آن نديد در اين هنگام آن مرد عبسى برخاست و گفت: از قبايل قيس و غطفاني‌ها و عبسي‌ها چه كسانى حضور دارند و سپس گفت: من به خدا سوگند مى‌خورم كه خود ديدم، زير پيراهن عثمان بيشتر از پنجاه هزار مرد محترم جمع شده‌اند و ريشهاى ايشان از اشك‌هايشان خيس بود و همگان بايكديگر پيمان بسته و سوگند خورده‌اند كه كشندگان عثمان را در صحرا و دريا بكشند و من به خدا سوگند مى‌خورم كه پسر ابو سفيان آنان را با سپاهى كه چهل هزار اسب بریده شرم و گند بریده همراه خواهد داشت، براى حمله به‌شما حركت خواهد داد و خيال مى‌كنيد چه‌ دليرانى در آن سپاه خواهند بود.
آن‌گاه آن مرد عبسى نامه‌اى از معاويه را به على[علیه‌السلام] تسليم كرد. على[علیه‌السلام] آن را گشود و در آن اين ابيات را ديد: مرا كارى و خبرى فرارسيده‌ است كه در آن اندوه جان نهفته است و مايه بريده‌ شدن بينى افراد نژاده است، سوگ اميرمؤمنان[علیه‌السلام] و لرزشى چنان سنگين، كه‌گويى كوههاى استوار براى آن فرو مى‌ريزد».
(جلوه ‌تاريخ ‌در شرح نهج‌‏البلاغه‌، ابن‌‏ابى‌‏الحديد، ج6، صص22 و 23)

واژه شناسی

- عُزْلَة
کناره‌گیری.1
- اَن تَتَجَنَّی
مرا بی‌جهت متهم كنی.2
- تَجَنَّ
پنهان کنی.3

واژه کاوی

- عُزْلَة (عَزَل)
«عَزَل» در اصل به‌معنای برکنار کردن یا خمیده کردن چیزی است.4
«عُزْلَة»5 به معنی دور کردن یا دور شدن از چیزی است؛ و دوری با جسم یا قلب، و از نظر عملی، فکری، روحی و.. را در برمی‌گیرد.‌6
«عُزْلَة» به‌معنی کناره گرفتن و گوشه‌گیری است.7
- اَن تَتَجَنَّى (جنی)
«جنی» به‌معنای گرفتن میوه از درخت8 و چیدن آن است.9
گناه به معنای «جنایت» است؛ زیرا تبهکار گناه را به‌طرف خود می‌کشد گویی آن ‌را می‌چیند.10
«جَنَی» یعنی شخصی گناهی را مرتکب شد و به‌خودش یا قومش ستم کرد.11
«جَنَی»: [أَكَبَ‌ عليه] به‌معنی آن است که شخصی به‌چیزی رو آورد و همراه آن شد12 تا آن را انجام دهد.13
«أَكَبَ‌ علی فلانٍ يَظْلِمُه‌» یعنی شخصی ناعادلانه به‌کسی روی آورد و به او ظلم کرد.14
«تَجَنَّى» یعنی شخصی به‌دیگری تهمتی بزند15 و برضدش چیزی بگوید در حالی که حقیقت ندارد و او از آن مورد پاک و منزه است.16
فَتَجَنَّ (جنن):
«جنن» در اصل به‌معنای پوشاندن و پوشیده شدن امری، از حواس پنجگانه است.

نکته‌ها و پیام‌ها

1- باید از هر گونه همکاری با ظالم، چه عملی و چه زبانی، با عملکرد یا تأیید قلبی دوری کرد.
2- بعضی از اشخاص شاید با عملکردشان ظالم را تأیید نکنند، اما با قلبشان ظالم را تأیید می‌کنند.
3- «عُزْلَةٍ»: امام(علیه‌السلام‌) می‌فرمایند من از قتل عثمان برکنار بودم.
4- «‌إِلَّا أنْ تَتَجَنَّى»: حضرت(علیه‌السلام) می‌فرمایند من از قتل عثمان بریء هستم؛ مگر بخواهند تهمتی را بر من زنند. استفاده از عنصر اتهام، یکی از ابزارهای کارآمد ظالمان است.
5- « فَتَجَنَّ»: دشمنان اسلام حق را می‌یافتند؛ اما با آن مخالفت می‌کردند و آن را می‌پوشاندند.
6- باید بدانیم در هر عصر و دوره‌ای همیشه افرادی هستند که بخواهند بر مظلومان عالم، مُهری زنند و حق و حقیقت را بر همگان بپوشانند.

[1]- فرهنگ ابجدى، ص608.   

[2]- ترجمۀ روان با شرح واژگان نهج البلاغه، ابوالفضل بهرام‌پور، ص523.    

[3]- قاموس قرآن، ج‌2، ص61.   

[4]- معجم المقاييس اللغة، ج‌4، ص307.   

[5]- العین، ج1، ص353. 

[6]- مفردات ألفاظ القرآن، ص564.   

[7]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص552.

[8]- معجم المقاييس اللغة، ج‌1، ص482.

[9]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص225.

[10]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص225.

[11]- كتاب العين، ج‌6، ص184.   

[12]- لسان العرب، ج‌14، ص156.   

[13]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌10، ص12.   

[14]- الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، ج‌3، ص6.

[15]- لسان العرب، ج‌14، ص155.   

[16]- كتاب العين، ج‌6،ص185.  

[17]- معجم المقاييس اللغة، ج‌1، ص421.   

[18]- مفردات ألفاظ القرآن، ص203.   

اضف تعليق