و من كتاب له (علیه السلام) إلى بعض عماله:
«بَلَغَنِي أَنَّكَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْكَ وَ أَكَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْكَ فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ وَ السَّلَام».
ترجمهها
«به من چنين رسيده است که تو زمين را (از محصول درختان) برهنه کرده و هرچه زير پايت بوده گرفتهای و آنچه در اختيارت بوده خوردهای، پس حسابت را به من گزارش ده و بدان که حسابرسی خداوند از حسابرسی مردم بزرگتر و مهمتر است».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، صص556 و557 )
«به من خبر رسیده که زمین را پاک رُفته، آنچه را زیر پایت بود گرفته و آنچه را به دست بود خوردهای! حساب خود را برایم بفرست و بدان که حسابرسی خدای متعال از حسابرسی آدمیان سختتر است، والسلام».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص412)
«اطلاع دادهاند که تو کشتِ زمینها را برداشته و آنچه را میتوانستی گرفته و بیتالمال را که در اختیار داشتی به خیانت خوردهای. پس هرچه زودتر حساب اموال را برایم بفرست و بدان که حسابرسی خدا از حسابرسی بندگان سختتر است. والسلام».[1]
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص590)
«به من رسيده است كه تو زمين را برهنه كردهاى (محصول اشجار و زراعات را براى خود برده و چيزى به رعيت ندادهاى) پس هرچه زير دو پايت بوده گرفته و آنچه در دو دستت بوده، خوردهاى (اموال و دارایى بيت المال را تصرف كرده براى خويش اندوختهاى) اكنون براى من حساب (دخل و خرج) خود را بفرست و بدان كه حساب خدا (در روز رستاخيز) از حساب و وارسى مردم بزرگتر است (دقيقتر است؛ زيرا اينجا ممكن است صورت دروغ و بر خلاف واقع تنظيم شود ولى آنجا جز راستى كارى انجام نمىگيرد) و درود بر شايسته آن».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج5، ص955)
شروح
نكوهش كارگزار
«شنيدهام كه زمين را خالى كرده و آن را يكسره دروايدهاى و اموال مردم را كه زير پاى خود داشتهاى به تمامى گرفتهاى و غنايم و اموالى كه در اختيار تو بوده است خوردهاى؟ پس حساب روشنى از كار خودت ارائه كن كه با دارايى بيتالمال چه كردهاى و بدان كه حسابرسى و بازخواست الهى از اين حسابرسىِ مالِ مردم بزرگتر و دقيقتر است؛ پس در حفظ اموال مردم دقت و مراقبت كن، و السلام».
(برخى گفتهاند: امام (عليه السلام) اين نامه را به عبدالله بن عباس والى خود در بصره نوشته است و آن زمانى بود كه در بخشى از اموال بيتالمال به ناحق تصرف كرده بود.)
(ترجمۀ توضيح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص142)
واژه شناسی
واژه کاوی
«بَلَغَ» از مصدر «بُلُوغ» و «بَلَاغ» است که در اینجا از مصدر بُلوغ به معنای رسیدن[8] به آخر مقصد اعم از آنكه مكان باشد يا زمان يا امرى معين و گاهى نزديك شدن به مقصد مراد باشد هر چند به آخر آن نرسد.[9] «بَلَغْتُ المكان» یعنی به آن مکان رسیدم.[10]
عرب، خبر بدون کندوکاو[11] یا ناخوشایند را «بَلْغ» مینامند.[12]«بَلَغَنِی اِنَّكَ قُلتَ ذَلِك» به من خبر رسيد كه تو فلان چيز را گفتهاى.[13]
در این نامه برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) خبر ناخوشایندی از عملکرد یکی از کارگزاران رسید.
«جَرْدْ» در اصل به معنای عاری کردن است که در هر شیئی با خود آن تناسب دارد.[16]برای مثال «أَرْضٌ جَرْدَه» یعنی زمین کویر؛[17]«جَرَّدْتَ الاَرْضَ»[18]زمین را بدن کِشت و بیبرگ و بار کردی؛[19]«جَرَّدَ السيفَ» شمشير را از غلاف بیرون كشيد[20] که جمله مجازی است.[21]
نکتهها و پیامها
1. ضروری است کارفرما، کارگزاران را به طور همیشگی و پیوسته مورد ارزیابی قرار دهد. (بَلَغَنِی)
2. به هنگام شنیدن خبر، ابتدا باید راست یا دروغ آن را کاوید. (بَلَغَنِی)
3. خوب است هر شب قبل از خواب، به اعمال رسیدگی شود. (حِسَابَكَ)
4. تشويق به محاسبه نفس (حِسَابَكَ)
* امام زين العابدين (عليه السلام) میفرمایند: « ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ وَ مَا كَانَتِ الْمُحَاسَبَةُ مِنْ هَمِّك...؛ اى فرزند آدم! تا زمانى كه خود واعظ خويش باشى و به محاسبه [اعمال نفس] خويش بپردازى، پيوسته در خير و خوبى به سر خواهى برد».[22]
* پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «أَكْيَسُ الْكَيِّسِينَ مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ، وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ...؛ زيركترين زيركان، كسى است كه از نفس خويش حساب كشد و براى بعد از مرگ كار كند».[23]
5. امام صادق (عليه السلام) میفرمایند: «...فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا فَإِنَ أَمْكِنَةَ الْقِيَامَةِ خَمْسُونَ مَوْقِفاً كُلُّ مَوْقِفٍ مُقَامُ أَلْفِ سَنَةٍ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»؛[24] از نفسهاى خود حساب بكشيد، پيش از آن كه از شما حساب بكشند؛ زيرا در قيامت، پنجاه موقف [حسابرسى] است و توقف در هر موقفى هزار سال به درازا مىكشد. امام (عليه السلام) سپس اين آيه را تلاوت كردند «در روزى كه اندازه آن پنجاه هزار سال است»».[25] (حِسَابَكَ)
6. امام على (عليه السلام) در پاسخ به سؤال از شیوه محاسبه نفس فرمودند: «إذا أصْبَحَ ثُمَّ أمسى رَجَعَ إلى نَفْسِهِ، و قالَ: يا نَفْسُ، إنَّ هذا يَومٌ مَضى علَيكِ لا يَعودُ إلَيكِ أبداً، و اللّهُ سائلُكِ عَنهُ فيما أفْنَيتِهِ، فما الّذي عَمِلْتِ فيهِ؟ أذَكَرْتِ اللّهَ أمْ حَمِدْتيهِ؟ أقَضَيْتِ حَقَّ أخٍ مؤمنٍ؟ أنَفَّسْتِ عَنهُ كُرْبتَهُ؟ أحَفِظْتيهِ بِظَهْرِ الغَيبِ في أهْلِهِ و ولدِهِ؟ أحَفِظْتيهِ بَعدَ المَوتِ في مُخَلَّفيهِ؟ أكَفَفْتِ عن غيبَةِ أخٍ مؤمنٍ بفَضْلِ جاهِكِ؟ أأعَنْتِ مسلما؟ ما الّذي صَنَعتِ فيهِ؟ فيَذكُرُ ما كانَ مِنهُ، فإنْ ذَكَرَ أنَّهُ جَرى مِنهُ خيرٌ حَمِدَ اللّه َ عزّوجلّ و كَبَّرَهُ على تَوفيقِهِ، و إنْ ذَكرَ مَعْصيَةً أو تَقْصيرًا اسْتَغْفَرَ اللّه َ عزّوجلّ و عَزَمَ على تَرْكِ مُعاوَدَتِهِ؛ چون صبح را به شب رساند، به سراغ نفس خويش رود و بگويد: اى نفْس! امروز بر تو گذشت و هرگز سوى تو برنمىگردد. خدا از تو خواهد پرسيد كه آن را چگونه سپرى كردى؟ در آن روز چه كردى؟ آيا خدا را ياد كردى يا سپاس و ستايشش گفتى؟ آيا حق برادر مؤمنى را گزاردى؟ آيا بار غمى از دل او برداشتى؟ آيا در نبودِ او هواى زن و فرزندان او را داشتى؟ آيا وقتى مُرد، به بازماندگان او رسيدگى كردى؟ آيا با استفاده از مقام و موقعيتت، از غيبت برادر مؤمنى جلوگيرى كردى؟ آيا مسلمانى را يارى رساندى؟ چه كارى براى او كردهاى؟ آنگاه كارهايى كه كرده است بر مىشمرد؛ اگر كار خيرى از وى سر زده باشد، خدا را سپاس گويد و به شكرانه توفيقى كه به وى عنايت كرده، خدا را به بزرگى ياد كند و اگر ديد گناهى يا تقصيرى از او سر زده است از خداوند عزّوجل آمرزش بخواهد و تصميم بگيرد كه ديگر آن را تكرار نكند».[26] (حِسَابَكَ)
7. نتیجه محاسبه نفس (حِسَابَكَ)
* امام على (عليه السلام) فرمودند: «ثَمَرَةُ الْمُحَاسَبَةِ إِصْلَاحُ النَّفْسِ؛ ثمره محاسبه، اصلاح نفس است».[27]
* امام على (عليه السلام) فرمودند: «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ سَعِدَ؛ هركه نفس خود را حسابرسى كند نيكبخت شود».[28]
8. توجه به مسئله حسابرسی همه افراد در روز قیامت یكى از عوامل بیداری است. (حِسَابَ اللَّهِ)
9. خدای متعال عهده دار محاسبه اعمال بندگان در روز قیامت است. (حِسَابَ اللَّهِ)
10. از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) آمده: «أَنَّهُ يُفْتَحُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ عُمُرِهِ أَرْبَعٌ وَ عِشْرُونَ خِزَانَةً عَدَدَ سَاعَاتِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ؛ روز قيامت براى هر بندهاى، براى هر روز از ايام عمرش به تعداد ساعتهای شب و روز بيست و چهار خزانه گشوده مىشود»
«فَخِزَانَةٌ يَجِدُهَا مَمْلُوءَةً نُوراً وَ سُرُوراً فَيَنَالُهُ عِنْدَ مُشَاهَدَتِهَا مِنَ الْفَرَحِ وَ السُّرُورِ مَا لَوْ وُزِّعَ عَلَى أَهْلِ النَّارِ لَأَدْهَشَهُمْ عَنِ الْإِحْسَاسِ بِأَلَمِ النَّارِ وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي أَطَاعَ فِيهَا رَبَّهُ؛ خزانه اى را مملو از نور و سرور مىبيند که به هنگام مشاهده آن، چنان خوشحالى و انبساطى به او دست مىدهد كه اگر بر تمام اهل دوزخ تقسيم كنند درد آتش را فراموش مىكنند و اين همان ساعاتى است كه پروردگارش را اطاعت كرده»
«ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ خِزَانَةٌ أُخْرَى فَيَرَاهَا مُظْلِمَةً مُنْتِنَةً مُفْزِعَةً فَيَنَالُهُ مِنْهَا عِنْدَ مُشَاهَدَتِهَا مِنَ الْفَزَعِ وَ الْجَزَعِ مَا لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ لَنَقَّصَ [لَنَغَّضَ] عَلَيْهِمْ نَعِيمَهَا وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي عَصَى فِيهَا رَبَّهُ؛ سپس ديگرى را براى او مىگشايند آن را تاريك و متعفن و ترسناک مىيابد و چنان ترس و وحشتى به او دست مىدهد كه اگر [آن] تقسيم بر اهل بهشت شود لذت نعمتهاى آن را فراموش مىكنند و آن ساعاتى است كه در آن معصيت خدا را كرده است!»
«ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ خِزَانَةٌ أُخْرَى فَيَرَاهَا خَالِيَةً لَيْسَ فِيهَا مَا يَسُرُّهُ وَ لَا يَسُوؤُهُ وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي نَامَ فِيهَا أَوِ اشْتَغَلَ فِيهَا بِشَيْءٍ مِنْ مُبَاحَاتِ الدُّنْيَا فَيَنَالُهُ مِنَ الْغَبْنِ وَ الْأَسَفِ عَلَى فَوَاتِهَا- حَيْثُ كَانَ مُتَمَكِّناً مِنْ أَنْ يَمْلَأَهَا حَسَنَاتٍ مَا لَا يُوصَفُ وَ مِنْ هَذَا قَوْلُهُ تَعَالَى ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ؛ سپس خزينه ديگرى را براى او مىگشايند آن را خالى مىبيند نه در آن اسباب سرور است و نه ناراحتى و اين ساعاتى است كه در آن خوابيده يا مشغول اعمال مباح دنيا بوده، چنان حالت تأسف و احساس غبن به او دست مىدهد كه قابل توصيف نيست؛ زيرا مىتوانست آن را از حسنات پر كند و نكرد و اين است كه خدا مىفرمايد: ذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ».[29] (حِسَابَ اللَّهِ)
11. آنچه در روز قیامت مورد بازخواست قرار مىگيرد. (حِسَابَ اللَّهِ)
* امام صادق (عليه السلام) درباره نخستين چيزى كه از انسان سؤال مىشود، میفرمایند: «إنَّ أوَّلَ ما يُسألُ عنهُ العَبدُ إذا وَقفَ بينَ يَديِ اللّهِ جلّ جلالُهُ الصَّلَواتُ المَفْروضاتُ، و عنِ الزَّكاةِ المَفْروضَةِ، و عنِ الصِّيامِ المَفروضِ، و عنِ الحَجِّ المَفْروضِ، و عَن وَلايَتِنا أهلَ البيتِ، فإنْ أقَرَّ بوَلايَتِنا ثُمَّ ماتَ علَيها قُبِلَتْ مِنهُ صَلاتُهُ و صَومُهُ و زَكاتُهُ و حَجُّهُ...؛ هنگامى كه بنده در برابر خداوند بايستد نخستين پرسشى كه از او مىشود درباره نمازهاى واجب، زكات واجب، روزه واجب، حج واجب و ولايت ما اهل بيت (صلوات الله) است. اگر با اعتراف به ولايت و دوستى ما از اين دنيا برود، نماز و روزه و زكات و حجش پذيرفته مىشود».[30]
* پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) میفرمایند: «لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ يَومَ القِيامَةِ حتّى يُسألَ عَن أربَعٍ: عَن عُمرِهِ فيما أفْناهُ، و عَن شَبابِهِ فيما أبْلاهُ، و عَن مالِهِ مِن أينَ اكْتَسَبهُ و فيما أنْفَقَهُ، و عَن حُبِّنا أهلَ البَيتِ؛ در روز قيامت، بنده قدم از جاى خود بر ندارد تا آنگاه كه از چهار چيز باز خواست شود: از عمرش؛ در چه راهى صرف كرده است؟ از جوانياش؛ در چه راهى به سر آورده است؟ از مالش؛ از كجا آورده و در كجا خرج كرده است؟ و از دوستى ما خاندان».[31]
* اسماعیل بن جابر گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: منظور از آیات «وَ إِذَا الْموْؤُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ»[32]چیست؟ فرمودند: منظور امام حسین (علیه السلام) است.[33]
* حضرت صادق (علیه السلام) میفرمایند: «یَا مُفَضَّلُ وَ الْمَوْؤُدَةُ وَ اللَّهِ مُحَسِّنٌ لِأَنَّهُ مِنَّا لَا غَیْرُ فَمَنْ قَالَ غَیْرَ هَذَا فَکَذِّبُوهُ؛ ای مفضل به خدا قسم! «اَلْموْؤُدَةُ؛ به خاک سپرده شده»[34]حضرت محسن (علیه السلام) بچۀ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است؛ زیرا مقصود از این آیه ماییم و هرکس جز این بگوید، او را تکذیب کنید».[35]
* امير مؤمنان علي (عليه السلام) فرمودند: «اِتَّقُوا اللهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَاِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ البِقَاعِ وَ البَهَائِمِ؛ از خدا بترسيد و پرهيزكارى را در مورد بندگان خدا و شهرها و آباديش پيشه كنيد؛ چرا كه شما در پيشگاه خدا حتى از اراضى و حيوانات سؤال مى شويد».[36]
12. آنچه روز قیامت مورد بازخواست قرار نمىگيرد: (حِسَابَ اللَّهِ)
* امام على (عليه السلام) فرمودند: «مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الطَّعَامِ لَمْ يُسْأَلْ عَنْ نَعِيمِ ذَلِكَ أَبَداً؛ هر كس در هنگام خوردن غذا نام خدا را بگويد، درباره نعمت آن خوراك هرگز مورد سؤال قرار نخواهد گرفت».[37]
* پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «كُلُّ نَعِيمٍ مَسْئُولٌ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَا كَانَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ تَعَالَى؛ روز قيامت از هر نعمتى باز خواست مىشود، مگر آنچه در راه خدای متعال صرف شود».[38]
13. آنچه حسابرسى روز رستاخيز را آسان مىسازد: (حِسَابَ اللَّهِ)
* پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) میفرمایند: «اِقْنَعْ بِمَا اُوتِيتَهُ يَخِفَّ علَيكَ الحِسْابُ؛ به آنچه به تو داده شده است قناعت كن، تا كار حسابرسى بر تو آسان گردد».[39]
* امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «...حَسِّنْ خُلُقَكَ يُخَفِّفِ اللَّهُ حِسَابَك؛ اخلاقت را نيكو گردان، خداوند حساب تو را سبك مىكند».[40]
* امام صادق (عليه السلام) میفرمایند: «اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسَابَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ...؛ صله رحم، حسابرسى روز قيامت را آسان مىكند».[41]
14. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: شش گروه پیش از حسابرسى به دوزخ مىروند «الْأُمَرَاءُ بِالْجَوْرِ وَ الْعَرَبُ بِالْعَصَبِيَّةِ وَ الدَّهَاقِينَ بِالْكِبْرِ وَ التُّجَّارُ بِالْخِيَانَةِ وَ أَهْلُ الرَّسَاتِيقِ بِالْجَهَالَةِ وَ الْعُلَمَاءُ بِالْحَسَدِ؛ فرمانروايان ستمگر، عربهای متعصب [قبيلهاى و نژادى]، دهقانان متكبر، بازرگانان خیانتکار، روستاییان نادان، علمان حسود».[42] (حِسَابَ اللَّهِ)
15. امام على (عليه السلام) در پاسخ به اين پرسش «كَيْفَ يُحَاسِبُ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَى كَثْرَتِهِمْ؛ چگونه خدا با فراوانى انسانها به حسابشان رسيدگى مىكند؟» فرمودند: «كَمَا يَرْزُقُهُمْ عَلَى كَثْرَتِهِمْ؛ آن چنانكه با فراوانى آنان روزيشان مىدهد» و باز پرسیدند «كَيْفَ يُحَاسِبُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ؛ چگونه به حساب انسانها رسيدگى مىكند كه او را نمىبينند؟» فرمودند: «كَمَا يَرْزُقُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ؛ همانگونه كه آنان را روزى مىدهد و او را نمىبينند».[43] (حِسَابَ اللَّهِ)
[1]- برخی این نامه را به ابن عباس و برخی به برادر کوچک ابن عباس به نام عبیدالله بن عباس میدانند.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص519.
[3] - نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص590.
[4] - ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج5، ص955.
[5] - ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج5، ص955.
[6] - نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص557.
[7] - معجم المقاييس اللغه، ج1، ص301.
[8]- مجمع البحرين، ج5، ص7.
[9] - مفردات به نقل از قاموس قرآن، ج1، ص228.
[10] - تاج اللغه و صحاح العربیه، ج4، ص1746.
[11]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج12، ص7. (این نظر کسائی است)
[12]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج4، ص1746. (این نظر کسائی است)
[13] - فرهنگ ابجدى، ص193.
[14] - معجم المقاييس اللغه، ج1، ص452.
[15] - مفردات نهج البلاغه، ج1، ص200.
[16] - التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج2، ص70.
[17]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج2، ص784.
[18] - شهیدی:313 به نقل از فرهنگ برابرهای فارسی نهج البلاغه، ص402.
[19] - شریعت:412 به نقل از فرهنگ برابرهای فارسی نهج البلاغه، ص402.
[20] - تاج اللغه و صحاح العربیه، ج2، ص785.
[21] - أساس البلاغه، ص88.
[22] - تحف العقول، النص، ص۲۸۰.
[23] - التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری (عليه السلام)، ص38.
[24] - معارج، آیه4.
[25] - الأمالی (للمفيد)، النص، ص329.
[26] - التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری (عليه السلام)، صص38و39.
[27] - عيون الحكم و المواعظ (لليثی)، ص208.
[28] - عيون الحكم و المواعظ (لليثی)، ص424.
[29] - عدة الداعي و نجاح الساعي، ص113.
[30] - الأمالی (للصدوق)، النص، ص256، المجلس الرابع و الأربعون.
[31] - الأمالی ( للصدوق)، النص، ص39، المجلس العاشر.
[32] - تکویر، آیه8و9.
[33] - تفسیر اهل بیت (علیهم السلام) ج۱۷، ص۴۰۴؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۵۵؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۷۴۲؛ البرهان؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۲۰؛ کامل الزیارات، ص۶۳.
[34] - تکویر، آیه8.
[35] - تفسیر اهل بیت (علیهم السلام)، ج۱۷، ص۴۰۶؛ بحارالأنوار، ج۵۳، ص۲۲.
[36] - نهج البلاغه، خطبه167.
[37] - كافی (ط - دار الحديث)، ج12، ص366، باب التسمية و التحميد و الدعاء على الطعام.
[38] - بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج7، ص261.
[39] - بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج74، ص187، باب7ما جمع من مفردات كلمات الرسول و جوامع كلمه.
[40] - الأمالی( للصدوق)، النص، ص210، المجلس السابع و الثلاثون.
[41] - الزهد، النص، ص37، باب بر الوالدين و القرابة و العشيرة و القطيعة.
[42] - بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج73، ص156، باب27ما ورد فی سكنى الأمصار و القرى.
[43] - نهج البلاغه، حکمت300.
اضف تعليق