و من كتاب له (علیه‌‌السلام) إلى بعض عماله‌:‏

«فَضَحِّ رُوَيْداً فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى‌ وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى‌ وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالْمَحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لاتَ حِينَ مَناص».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
نامه‌ای است از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) به يکی از کارگزاران خود:

«پس آرام باش و تند مرو،[1] که گويی تو به پايان مدت عمر رسيده‌ای و در زير خاک دفن شده‌ای و اعمالت بر تو عرضه شده است در جايی که ستمگر فرياد حسرت می‌زند و آن کس که عمر خود را (يا حق مردم را) ضايع ساخته، آرزوی بازگشت (به دنيا را) می‌کند، (در چنين جايی، گويی) اعمالت بر تو عرضه شده است (و بايد پاسخ دهی): ولات حين مناص (در آن وقت، زمان، زمان گريختن و رها شدن نيست)».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص559)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
از یک نامة آن حضرت (علیه‌السلام) به یکی از کارگزارانش:[2]

«پس اندکی آهسته‌تر بران، که گویی به پایان عمر رسیده‌ای، و در زیر خاک مدفون شده‌ای، و در جایی اعمالت بر تو عرضه شده است که ستم‌کار در آن‌جا فریاد حسرت برمی‌آورد، و تباه کنندة عمر آرزوی بازگشت به دنیا و جبران گذشته را می‌نماید و اما دیگر فرصت فرار و چاره نیست».[3]

(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی‌‌، ص414)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
این نامه را به یکی از فرمانداران خود به سال ۳۸ یا ۴۰ هجری نوشت و او را به خاطر خیانت به بیت المال توبیخ فرمود.

این نامه را به یکی از فرمانداران خود به سال ۳۸ یا ۴۰ هجری نوشت و او را به خاطر خیانت به بیت المال توبیخ فرمود.

(این نامه بنابر معروف به عبدالله بن عباس نوشته شده است که امام (علیه‌السلام) او را به جهت عدم رعایت موازین صحیح در بیت المال سرزنش کرده است. ابتدای نامه احسان خود را به او یادآور می‌شود و سپس به بدی‌های او نسبت به خود اشاره می‌کند و او را به تقوای الهی و بازگرداندن اموال مسلمین فرمان می‌دهد وسپس سوگند یاد می‌کند که اگر حسن و حسین (علیهماالسلام) نیز مرتکب چنین کاری شوند ملاحظه آن‌ها را نیز نمی‌کنم)

«پس دست نگهدار و فکر کن که به پایان عمر رسیده و زیر خاک دفن شده‌ای و اعمالت بر تو عرضه شده، آن‌جا که ستم‌کار ناله‌ می‌زند و ضایع کنندة فرصت‌های عمر آرزوی بازگشت دارد اما (راه بازگشت و فرار بسته است)».

(نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص593)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) است به يكى از كارگردانان خود (كه او را بر اثر پيمان شكنى و خوردن از بيت المال سرزنش نموده است:

(و بين رجال دانان و شرح نويسان بر نهج البلاغه اختلاف است كه امام (عليه‌السلام) اين نامه را به كدام يك از كارگردانانش نوشته است: بعضى گفته‌اند: به عبد اللّه ابن عباس نوشته كه از جانب حضرت حاكم بصره بوده بيت المال را برداشته به مكه رفته و در آن‌جا خوش مى‌گذرانيد، ديگرى گفته: عبداللّه را مقامى ارجمند بوده و از خدمت و متابعت آن حضرت (عليه‌السلام) هيچ‌گاه جدایى ننموده، و برخى گفته‌اند: نامه را به عبيداللّه ابن عباس برادر عبداللّه نگاشته، و عبيداللّه كسى است كه دينش درهم و پول بوده و به خبر او اعتماد نداشته ضعيف مى‌شمارند، و شمه‌اى از داستان گريختن او با سعيد ابن نمران از يمن و آمدنشان نزد اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) به كوفه در شرح خطبه بيست و پنجم در باب خطبه‌ها گذشت، و سعيد ابن نمران را رجال دانان از شيعيان حضرت و حسن الحال مى‌دانند، و ديگرى گفته: عبيداللّه ابن عباس از جانب حضرت حاكم يمن بوده و از او چنين چيزى نقل نشده است، خلاصه معلوم نگشته كه اين نامه را به كدام يك از پسر عموهايش كه حاكم بصره بوده نوشته است)

«پس (ضَحِّ رُوَيْداً) يعنى در چاشت شتر را آهسته بچران (اين جمله مثلى است براى كسي‌كه در جاى آرام رفتن شتاب كند، اشاره به اينكه در صرف مال تندروى مكن) كه به آن ماند كه تو به آخرت (مرگ) رسيده‌اى، و زير خاك پنهان گشته‌اى، و كردارت به تو نمايانده شده در جایي‌كه ستم‌كار در آن‌جا بر اثر غم و اندوه (آن‌چه از دست داده) فرياد مي‌كند، و تباه كننده ‌(حق ديگران) برگشت (به دنيا) را آرزو مى‌نمايد، در حالي‌كه آن وقت هنگام گريختن (از عذاب الهى) نيست».

(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج‌5، صص959و960)

شروح

- ترجمه توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) به يكى از كارگزارانش:

«پس اندكى آرام گير و به سمت گناهان مشتاب.[چنين در خود نگر كه] گويى به نهايت كار يعنى مرگ رسيده‌اى، و در دل خاك نهان شده‌اى، و اعمالت را در محلّى در قيامت عرضه مى‌كنند كه ستمگران ـ چنان‌كه قرآن حكايت مى‌كند ـ با حسرت مى‌گويند: «... يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللّهِ؛ دريغا بر آنچه در حضور خدا كوتاهى ورزيدم».[4]

و انسان‌هايى كه دنياى خود را تباه كرده‌اند و موجبات سعادت خود را فراهم نياورده‌اند، آرزوى بازگشت به دنيا دارند چنانكه خداى متعال سخنشان را نقل كرده است: «... رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ...؛ [مى‌گويند: [«پروردگارا، مرا بازگردانيد، شايد در آنچه وانهاده‌ام كار نيكى انجام دهم».[5]

و چنان‌كه خدا مى‌فرمايد، خطاب خواهد رسيد: «وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ؛ و[لى [ديگر مجال گريز نبود».[6]

(ترجمة توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص150)
- شرح نهج البلاغه( ابن میثم)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) به يكى از كارگزارانش:

«مطلب ششم: او را امر به آرامش كرده است، از باب تهديد بر نزديك بودن رسيدن به آخر كار كه همان مرگ و دفن و عرضه اعمال در جايى است كه ستمگران از روى حسرت فرياد برمى‌آورند، و آنانى كه امر خدا و عمل صالح را از دست داده‌اند آرزوى بازگشت به دنيا را دارند، آن گاه كه راه فرارى براى آنان از آنچه بدان گرفتار آمده‌اند وجود ندارد، و آنجا همان عرصه رستاخيز است.

امام (عليه‌السلام) «فرياد با حسرت» را به هنگامى كه راه برگشت نيست، در سخنان خود آورده است تا بر ترساندن و تهديد با شمارى از امور نفرت آميز تأكيد كند، و اما امام (عليه‌السلام) در اين عبارت در صورتى كه هنگام، هنگامه فرار نيست، «لات» را تشبيه به «ليس» كرده و اسم فاعل را در آن مقدر دانسته است.

و لات جز با كلمه «حين» استعمال ندارد، و حين، مرفوع است، چون اسم لات است، و بعضى گفته‌اند: تاى در لات مانند تاى در ثمّة و ربّة زايده است».

(ترجمة شرح ‌نهج ‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، صص151و152)
- شرح سلونی
«(فَضَحِّ رُوَيْداً فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى‌ وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى‌ وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالْمَحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لاتَ حِينَ مَناص)

پس اندکی آهسته‌تر بران، که گویی به پایان عمر رسیده‌ای، و در زیر خاک مدفون شده‌ای، و در جایی اعمالت بر تو عرضه شده است که ستم‌کار در آن‌جا فریاد حسرت برمی‌آورد، و تباه کنندة عمر آرزوی بازگشت به دنیا و جبران گذشته را می‌نماید و اما دیگر فرصت فرار و چاره نیست.

شایسته است انسان در بارة نگرش، باور و عملکرد خود به طور منظم تفکر و تأمل کند.

یکی از عوامل مؤثر در انتخاب نگرش، باور و عملکرد صحیح، توجه به پایان و فرجام کار است؛ برای همین حضرت (عليه‌السلام)، در این سخنان آینده را برای ابن عباس تصویر پردازی کرده و توجه وی را به نقطۀ پایان زندگی معطوف می‌کنند.؛ اگر به پایان کار برسد، در زیر خاک دفن شده و اعمالش به وی عرض شود در چنین جایگاهی که راه بازگشتی نیست چه حالی دارد؟

کاربرد صیغۀ ماضی در افعال (بَلَغْتَ و دُفِنْتَ)، بر حتمی بودن مسأله مرگ دلالت دارد.

گاهی اوقات انسان فرصت‌های طلایی خود را از دست می‌دهد و در آینده نه چندان دوری پشیمان می‌شود؛ اما این پشیمانی هیچ سودی ندارد.

لذت‌های فانی و گذارای دنیایی با آن‌چه که خدای تعالی در آخرت برای مؤمنین تدارک دیده قابل مقایسه نیست و ناچیزتر از آن است که انسان برای آنان خوشی‌های ابدی اخرت را از دست بدهد؛ برای همین همة افراد باید برای زندگی ابدی خود آینده‌نگری و برنامه‌ریزی کند؛ چراکه تمام اعمال نزد خدا محفوظ است، در روز قیامت بر انسان ارائه و به طور دقیق حسابرسی می‌شود و در قیامت هیچ پناه و گریزگاهی برای ستم‌کاران وجود ندارد».

واژه شناسی

- ضَحِّ رُوَيْداً
عجله نکن.[7]
- مَدَى‌
پایان کار.[8]
- تَحْتَ الثَّرَى‌
زیرخاک.[9]
- مُضَيِّعُ
ضایع کننده.[10]
- لاتَ حِينَ مَناص
آن زمان جای گریز نیست.[11]

واژه کاوی

- مَناص (نوص)
«نوص» به معنى التجاء و پناه بردن است.

«مناص» اسم مكان[12] به معنى پناه‌گاه[13] و مصدر به معنی پناه بردن است؛[14] «مناص» به معنی گریزگاه نیز بیان شده است.[15]

لفظ «مناص» سه مرتبه در نهج البلاغه[16] و تنها یک مرتبه در قرآن کریم ذکر شده است.[17]

نكته‌ها و پیام‌ها

1. تانی، و آینده‌نگری در هر امری پسندیده است (فَضَحِّ رُوَيْداً).

2. شایسته است، انسان برای زندگی ابدی خود آینده‌نگری و برنامه‌ریزی کند (فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى‌ وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى‌ وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ).

3. روز قیامت ستمگران و افرادی که فرصت خود را تباه کرده‌اند حسرت می‌خورند و آرزو می‌کنند به دنیا بازگردند (بِالْمَحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ).

4. با بسته شدن پرونده زندگی انسان راه بازگشت به دنیا نیز بسته می‌شود (وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لاتَ حِينَ مَناص).

[1]_ جملۀ: «فضحّ رويدا» در اصل به اين معنى است كه كسى كه در هنگام ظهر به شتران خود خوراك مى‌دهد و آنها را سير مى‌كند و شتابان مى‌راند، به او گفته مى‌شود به شتران با مهلت خوراك بده. جملۀ مزبور در موردى به كار مى‌رود كه كسى را به تأنىّ و درنگ در كارى امر كنند. كلمۀ رويدا اسم فعل به معنى امر است يعنى مهلت بده.

[2]_ وی پسرعموی آن حضرت (علیه‌السلام) بوده است، اما این‌که عبدالله بن عباس بوده یا عبیدالله بن عباس، أختلاف است.

[3]_ ص، آیه3.

[4]_ زمر، آيه 56.

[5]_ مؤمنون، آيه‌هاى 99 و 100.

[6]_ ص، آيه 3.

[7]_ نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص593.

[8]_ نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص593.

[9]_ نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص593.

[10]_ نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص593.

[11]_ نهج البلاغه ترجمه روان ‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص593.

[12]_ قاموس قرآن، ج7، ص130.

[13] _ مفردات الفاظ قرآن، ص829.

[14]_ قاموس قرآن، ج7، ص130.

[15] _فرهنگ ابجدی، ص866.

[16]_ مفردات نهج البلاغه، ج2، ص488.

[17]_ قاموس قرآن، ج7، ص130.



اضف تعليق