نامه ها

نامه دهم فراز دوم

و من كتاب له (علیه‌السلام) إلى معاوية:

«وَ إِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَقِفَكَ وَاقِفٌ عَلَى مَا لَا يُنْجِيكَ مِنْهُ [مُنْجٍ‌] مِجَنٌّ فَاقْعَسْ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ خُذْ أُهْبَةَ الْحِسَابِ وَ شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِك‌».



ترجمه‌ها

- ترجمه نهج ‌البلاغه (فقیهی)
و نيز، دنباله نامه‌ای است از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) به ‌معاويه:

«به‌راستی ديری نخواهد گذشت که کسی تو را در موقفی متوقف می‌کند که هيچ سپر و محافظی، توانايی نجات تو را نخواهد داشت، از اين کار (داعيه خلافت و دستاويز قرار دادن خون عثمان) روی بگردان و نگران آمادگی برای حساب اعمالت باش و برای آنچه به‌تحقيق بر تو فرود آمده، خود را آماده ساز».

(نهج البلاغه، ترجمه‌ فقیهی، صص502 و 503)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
از یک نامه آن حضرت (علیه­السلام) باز هم به ­معاویه:

«و نزدیک است که آگاه کننده­ای تو را از سرنوشتی آگاه سازد که هیچ سپری تو را از آن، رهایی نبخشد؛ پس، از این کار دست بردار و خود را برای حساب آماده ساز و برای دفاع از آنچه بر سرت خواهد آمد، دامن به کمر زن».

(نهج ­البلاغه، ترجمه­ حسین استاد ولی، ص370)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
نامه دیگر امام (علیه‌السلام) به ‌معاویه در سال 36 هجری پیش از شروع جنگ صفین:

(امام )علیه‌السلام( در این بیان ابتدا معاویه را نصیحت می‌کند و بیان می‌کند که از عواقب کار خود و نتایج اخروی آن بترسد؛ سپس می‌گوید: تو بدون داشتن سوابق روشن چگونه می‌خواهی زمام امور را به ‌دست بگیری و اگر راست می‌گویی خودت به ‌میدان بیا و جنگ تن‌به‌تن را حاضر شو. آنگاه افشا می‌سازد که تو خودت قاتل عثمان را می‌شناسی و من می‌بینم روزی که به‌ کتاب الهی پناه می‌بری درحالی که به ‌آن ایمان نداری).

«ولی بدان، به‌زودی مرگ تو را وارد میدانی کند که هیچ راه فرار و نجاتی از آن نیاشد. (ای معاویه!) از این کار (ادعای خلافت و دستاویز کردن خون عثمان) دست بردار و آماده حساب باش و منتظر حوادثی باش که به‌ سراغ تو می‌آید».

(نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص527)
- ترجمه نهج البلاغه (فيض الإسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) است نيز به ‌معاويه:

(كه در آن از كردار زشت او را سرزنش نموده و اندرز داده و ترسانده است:)

«و نزديك است نگاه‌دارنده‌اى نگاهت دارد (مرگ رسيده آگاهت سازد) بر چيزى (عذاب و كيفرى) كه نجات دهنده‌اى نتواند رهايت نمايد؛ پس (با اين پيشآمد سخت از هواى نفس پيروى نكرده) از اين كار (ادّعاى خلافتى كه لايق آن نيستى) دست بردار و خود را براى روز حساب و باز پرسى آماده سازو براى آنچه به تو مى‌رسد (مرگ و سختيهاى بعد از آن) دامن به كمر زن (چالاك شو)».

(ترجمه ‌و شرح‌ نهج‌ البلاغه، فيض ‌الاسلام، ج5، ص852)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
نیز از نامه‌های آن حضرت (علیه‌السلام) به ‌معاویه:

نصیحت به ‌معاویه

«و زودا که خدا تو را در جایی به ‌بازخواست خواهد کشید که هیچ سپر و محافظی تو را از آن موقف که جایگاه حسابرسی و ذلت است حفظ نخواهد کرد؛ پس از امر خلافت کناره‌گیری کن و آماده حساب آخرت باش و برای جنگی مهیا شو که به‌زودی بر تو، فرود خواهد آمد».

(ترجمۀ توضيح نهج ‌البلاغه، آیت‌الله سیدمحمد شیرازی، ج3، ص522)
- شرح نهج‌البلاغه (ابن میثم)
نامه ديگر امام (علیه‌السلام) به ‌معاويه:

«وَ إِنَّهُ يُوشِك؛ اين جمله به ‌معاويه هشدار مى‌دهد و او را بر حذر مى‌دارد كه با ادعا كردن امرى كه سزاى وى نيست، خود را وادار به ‌گناه و نافرمانى حق تعالى نسازد؛ يعنى اى معاويه نزديك است آگاه كننده‌اى تو را بر مرگ و آنچه لازمه آن است از كيفرهايى كه بر اثر معاصى و گناهان به تو خواهد رسيد آگاه سازد كه تو از آن ترس و هراس دارى؛ ولى گريزى از آن نيست. ظاهر امر آن است كه لذتهاى دنيا همانند پرده‌اى، جلو بصيرت معصيت‌كار را مى‌گيرد و تا وقتى كه در دنيا، در حجاب بدن قرار دارد از آينده پس از مرگ غافل است؛ اما همين‌كه پرده برداشته شد و مرگ فرا رسيد به ‌آنچه از خير و شر كه از خود جلو فرستاده و آثار آنچه سعادت يا شقاوت است، مطّلع و آگاه مى‌شود؛ چنان‌كه در قرآن به ‌اين مطلب اشاره فرموده است: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً»

به‌ يك احتمال اطلاع دهنده و آگاه كننده، خداوند سبحان است و به‌ احتمال ديگر منظور، خود حضرت (علیه‌السلام) است كه با تهديد و بیم کردن به ‌قتل، در صورتى كه دست از گمراهى و ضلالت خود برندارد، او را هشدار مى‌دهد و با خبر مى‌كند و روشن است كه آگاهى او بر اين امور، پس از فرا رسيدن مرگ اثرى ندارد و كسى او را از گرفتارى و كيفر اخروى نجات نمى‌دهد؛ آن‌گاه امام (علیه‌السلام) پس از تهديد و سرزنش معاويه، او را امر مى‌كند كه دست از امر حكومت و خلافت بردارد، و سپس به ‌امرى پرداخته است كه لازمه‌اش ترساندن و تخويف است و آن چنين است كه به ‌وى دستور مى‌دهد كه آماده حساب آخرت شود و توشه اين سفر پر خطر را با خود بردارد كه عبارت از اطاعت خدا و تقواى وى و دورى از معاصى و گناهان او مى‌باشد و به‌منظور تاكيد مطلب، آمادگى براى عالم ديگر را به‌ تعبير دامن به كمر زدن براى هر امرى كه نازل مى‌شود تكرار فرموده است و مراد از آنچه نازل مى‌شود، ممكن است جنگ باشد كه امام (عیه‌السلام) يقين داشت كه در آينده واقع مى‌شود، و ممكن است مراد، مرگ يا قتل و حوادث پس از آن باشد و چون اين امور حتمى الوقوع مى‌باشد؛ لذا به‌جاى فعل مضارع به‌ فعل ماضى«ما قد نزل بك» تعبير فرموده است».

(ترجمۀ شرح نهج‌ البلاغه، ابن‌ میثم، ج4، صص635 و 636)

واژه شناسی

- يُوشِكُ
نزدیک است.[1]
- يَقِفَ
باز می‌دارد.[2]
- يُنْجِي
نجات می‌دهد.[3]
- مِجَن
سپر.[4]
- اِقْعَسْ
عقب رو.[5]
- أُهْبَه
مهیا شدن.[6]
- شَمِّرْ
آماده باش.[7]

واژه کاوی

- مِجَنّا (جنن)
«جُنَّة» به‌معنی پوشاندن است؛[8] چیزی که انسان به‌وسیله‌ی آن از خطرات مصون می‌ماند.[9]

«مِجَنّ» سپری كه معمولا از فولاد ساخته مى‌شود[10] و شخص را از آسيب حفظ می‌كند.[11]

«مِجَنّ» و «مِجَنّة» به سپر می‌گويند زیرا صاحبش را مي‌پوشاند.[12]
- اِقْعَسْ (قعس)
«قَعِسَ» دراصل به‌معنی نیرومندی و استقامت درچیزی است.[13]

«قَعِسَ عَنِ الاَمْرِ»: شخص از آن کار عقب ماند و تأخر نمود.[14]

دو مورد از ماده «قعس» در نهج البلاغه به‌کار رفته است.[15]
- شَمِّرْ (شمر)
یکی از معانی«شَمَرَ» پیوستن چیزی به‌ چیز دیگر و بالا گرفتن است.[16]

«شَمَّرَ» یعنی شخص برای انجام کاری، دامن یا آستین پیراهن، بالا زد[17] و برای انجام آن زرنگی کرد[18]و با شتاب گذشت و رفت؛[19]سپس مجازاً[20] «شَمَّرَ» به ‌هر آمادگی برای کاری اطلاق یافت.

«شَمَّرَ للأَمرِ» مجازاً به‌این معناست که شخصی برای انجام کاری با تیزی برخواست و آماده‌ی آن کار شد.[21]

در این کلام «شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِك» مجازاً[22] به‌معنای آماده شدن برای امری که بر سرت خواهد آمد به‌نظر می‌آید.

هشت مورد از ماده «شمر» در نهج البلاغه به‌کار رفته است.[23]

نکته‌ها و پیام‌ها

1- چقدررر نزدیک است زمانی که حقیقت برای انسان آشکار می‌شود و از خواب غفلتش بیدار می‌شود. (يُوشِكُ)

2- آگاه کننده به حقیقت عالم در وقت مرگ، همۀ افراد را آگاه می‌کند و کافران نمی‌توانند کاری کنند که از نفهمیدن حقیقت فرار کنند. (أَنْ يَقِفَكَ)

3- منظور شاید اهل بیت(علیهم‌السلام) باشند که افراد را آگاه می‌کنند و حقیقت را برایشان نمایان می‌کنند. (وَاقِفٌ)

4- حساب قیامت به‌­ گونه‌ای است که هیچ‌کس با هر وسیله و حفاظی که دارد؛ نمی‌تواند از آن نجات یابد. (مَا لَا يُنْجِيكَ مِنْهُ)

5- ای معاویه به زودی روزی فرا می‌رسد که تنها می‌شوی و نگهبانانت که در اطرافت هستند؛ هیچ کاری نمی‌توانند برایت کنند. (اشاره به‌این آیه‌ی دارد که می‌فرماید: ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيدا)[24]

6- شاید انسان بتواند حقیقت خود را در دنیا بپوشاند تا دیگران از او اطلاعی نداشته باشند؛ اما در هنگام مرگ این پوشیدن حقیقت امکان ندارد. (مِجَنٌّ)

7- ای معاویه حال که قرار است مرگ که سخت و نزدیک است به‌ سراغ تو بیاید؛ پس لحظه‌ای درنگ کن و از هوای نفست پیروی نکن. (فَاقْعَسْ)

8- با اطاعت از خدا و رسولش، مرگ برای انسان راحت می‌شود و با تبعیت از هوای نفس، مرگ سختتر می‌شود.

9- برای کسی که در حال گناه کردن است فقط دست کشیدن از گناه، برایش کافی نیست؛ بلکه باید در جهت خلافش حرکت کند.

10- انسان باید نگران مهیا شدن برای حساب اعمالش باشد. (أُهْبَةَ)

11. وقتی انسان نگران امری باشد و دائم به ‌آن فکر کند و دغدغه‌ی وجودی‌اش شود؛ آن‌وقت است که می‌تواند برای آن کار عملی انجام دهد.

12- انسان وقتی برای انجام کاری عجله دارد؛ دامن لباسش را بلند می‌کند تا مانع از حرکتش نشود و حرکتش سریعتر شود.

13-امام (علیه‌السلام) معاویه را گوشزد می‌کنند که ای معاویه اگر می‌خواهی گذشته‌ی سیاهت را جبران کنی باید تیز و سریع، آماده‌ی عالم آخرتت شوی. (شَمِّرْ)

14- هر انسانی باید در طول عمرش به‌گونه‌ای آمادۀ مرگ باشد که انگار برای مهیا شدنش، دامن به ‌کمر زده است. [همانطور که در دعای شب بیست و ششم ماه رمضان از خدا می‌خواهیم:

اللَّهُمَّ ارْزُقنى... وَالاسْتِعدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوتِ.

خدایا.. و آمادگی برای مرگ پیش از رسیدن آن را روزی‌ام گردان].

15- شخص عاقل و آینده نگر برای در امان ماندن از خطرهای پیش رو برنامه ریزی می‌کند. (لِمَا قَدْ نَزَلَ بِك)

16- استفاده از صیغه ماضی بر حتمی بودن رخداد پیش رو دلالت دارد، در قرآن کریم هم از این شیوه برای بیان قطعیت استفاده شده؛ مانند: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها؛ و زمين به نور پروردگارش روشن گردد». (نَزَلَ)

17- بهتر است هنگام موعظه و نصیحت راه حل عملی هم ارائه داد.

18- انسان وقتی در گناهی قرار می‌گیرد دو حرکت را باید انجام دهد: 1. ترک گناه کند. 2. آن را با کار نیک جبران کند.

19- ما می‌توانیم از همان ایام کودکی به فرزندانمان بیاموزیم که اشتباه خود را بپذیرند، از تکرار دوباره آن دوری کنند و در صدد جبران برآیند.

20- هر گناه پرده‌ای است که با انجام آن، جلوی دیدن حقیقت را می‌گیرد.



راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1- انسان نباید بگوید حال که من انسان گنه‌کاری هستم پس به گناهانم ادامه دهم فرقی ندارد.

آب که از سرگذشت چه یک وجب چه صد وجب. این باور که آب که ازووو... باور صحیحی نیست؛ شخص نباید به دلیل زیادی گناهان از رحمت خدا ناامید شود و به گناه ادامه دهد. بلکه باید در صدد توبه و جبران باشد.

2- انسان اگر اشتباهی از او سر زد؛ باید به فکر جبران برآید.

[1]- نهج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص527.     

[2]- نهَج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص527.      

[3]- نهج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص527.       

[4]- نهج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص527.      

[5]- نهج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص527.       

[6]- نهج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص527. 

[7]- نهج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص527.      

[8]- مجمع البحرين، ج‌6، ص229.

[9]- معجم المقايس اللغه، ج‌1، ص422.

[10]- معجم المقايس اللغه، ج‌1، ص422.

[11]- فرهنگ ابجدى، ص786. 

[12]- قاموس قرآن، ج‌2، ص61 .

[13]- معجم المقاييس اللغه، ج‌5، ص109.    

[14]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص659.

[15]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص296.

[16]- معجم المقاييس اللغه، ج‌3، ص212. 

[17]- معجم المقاييس اللغه، ج‌3، ص212.  

[18]- معین به‌نقل از کلید گشایش نهج البلاغه، ص456.

[19]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌7، ص54.   

[20]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌7، ص54.   

[21]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌7، ص54.   

[22]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌7، ص54.    

[23]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص45.

[24]- مدثر، آیه11.

اضف تعليق