نامه ها

نامه دهم فراز چهارم

و من كتاب له (علیه‌السلام) إلى معاوية:

«و مَتَى كُنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ وَ وُلَاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ».



ترجمه‌ها

- ترجمه نهج ‌البلاغه (فقیهی)
و نيز، دنباله نامه‌ای است از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) به ‌معاويه:

«و شما (يعنى بنى اميّه) [ضمير در (كنتم) خطاب به ‌بنى اميّه است كه در عصر اسلام، نه هيچ‌گاه بر مسلمانان (به شایستگی) فرمان رانده و نه از شرف و عظمتِ بلندى، برخوردار بوده‌اند] اى معاويه در چه زمانى عهده‌دار سياست و تدبير امور رعيّت و در چه وقت واليان و متصدّيان امور امّت بوده‌ايد؟ بى‌آنكه سابقۀ روشنى در اسلام داشته يا از شرف بلندى بر خوردار بوده باشيد؟».

(نهج البلاغه، ترجمه‌ فقیهی، ص503)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
از یک نامه آن حضرت (علیه‌السلام) باز هم به‌ معاویه:

«ای معاویه، شما کی سیاستمداران رعیت و زمامداران امت بوده‌اید؟ در حالی که نه سابقه‌ی درخشانی دارید و نه از شرافت بلندی برخوردارید».

(نهج ‌البلاغه، ترجمه‌ حسین استاد ولی، ص370)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
نامه دیگر امام (علیه‌السلام) به ‌معاویه در سال 36 هجری پیش از شروع جنگ صفین:

(امام (علیه‌السلام) در این بیان ابتدا معاویه را نصیحت می‌کند و بیان می‌کند که از عواقب کار خود و نتایج اخروی آن بترسد؛ سپس می‌گوید: تو بدون داشتن سوابق روشن چگونه می‌خواهی زمام امور را به‌دست بگیری و اگر راست می‌گویی خودت به ‌میدان بیا و جنگ تن‌به‌تن را حاضر شو. آنگاه افشا می‌سازد که تو خودت قاتل عثمان را می‌شناسی و من می‌بینم روزی که به ‌کتاب الهی پناه می‌بری درحالی که به‌ آن ایمان نداری).

«(ای معاویه!) از چه زمانی شماها زمامدار این امت شده‌اید که نه سابقه درخشانی در دین و نه در شرافت، مقام رفیعی دارید».

(نهج‌ البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، ص528)
- ترجمه نهج البلاغه (فيض الإسلام)
از نامه‌هاى آن حضرت (عليه‌السلام) است نيز به‌ معاويه:

(كه در آن از كردار زشت او را سرزنش نموده و اندرز داده و ترسانده است:)

«(در ادامه در سرزنش او مى‌فرمايد:) و شما (بنى اميّه) اى معاويه كى لياقت حكمرانى رعيّت و زمامدارى مسلمانان را داشتيد بدون سابقه خير و نيكوئى و بدون ‌دارا بودن بزرگوارى و ارجمندى؟ (پيش از اين در امرى‌ فضيلت و برترى نداشته‌اى كه باعث شود ادّعاى خلافت و امارت نمائى)».

(ترجمه ‌و شرح‌ نهج‌ البلاغه، فيض ‌الاسلام، ج5، صص852 و 853)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
نیز از نامه‌های آن حضرت (علیه‌السلام) به‌ معاویه:

تحقیر معاویه و خاندان ننگین او

«از آن گذشته، ای معاویه، شما وخاندانت چه زمانی شایستگی تدبیر امور جامعه را داشته‌اید، حال آنکه سابقه‌ای روشن و ارجمند نداشته‌اید؟ توضیح اینکه پدر معاویه شخصی جاهل، بخیل، احمق و زناکار به‌ نام ابوسفیان بود که در داستان ابو سلّول به ‌تفصیل معرفی شده است. مادر معاویه نیز زنی احمق و بخیل و زناکار بود، به‌ نام هند که در جریان تلاوت آیه شریفه « يا أَيُّهَا النَّبِيُ‌ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِنات‌...؛ چون زنان با ایمان نزد تو آیند»[1] از سوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه و آله) هنگام تلاوت این بخش از آیه که می‌فرماید: « وَ لا يَزْنين‌؛ و زنا نکنند» موجب خنده‌ی حاضران گردید».

(ترجمۀ توضيح نهج ‌البلاغه، آیت‌الله سید محمد شیرازی، ج3، ص523)
- شرح نهج‌البلاغه (ابن میثم)
نامه ديگر امام (علیه‌السلام) به ‌معاويه:

«امام (علیه‌السلام) در این عبارت به‌منظور ملامت و سركوب كردن معاويه، به‌اينكه او كمتر از آن است كه به مرتبه ولايت امر و خلافت برسد، با استفهام انكارى از وى سؤال مى‌كند كه در چه زمانى خاندان بنى اميه، فرمانروايى امت و سياست و تدبير جامعه را به ‌عهده داشته‌اند، بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِق؛ قدم سابق كنايه از پيشگامى در امور و شايستگى براى آن است و با اين عبارت امام (علیه‌السلام) اشاره كرده است به ‌اينكه در عرف متعارف، سابقه عزت و شرافت و پيشگامى در امور، شرط شايستگى در كارهاست و اين جمله از سخن امام (علیه‌السلام) در حكم مقدمه صغراى مضمر از شكل اول مى‌باشد كه تقديرش چنين است: شما هيچ‌گونه پيشقدمى در اين امر نداريد و تقدير كبرى اين است؛ هر كس چنين باشد شايستگى سياستمدارى جامعه و فرمانروايى امت را ندارد و نتيجه آن است كه شما خاندان بنى‌اميه لياقت ولايت امرى و خلافت را نداريد و امر روشنى است كه در ميان بنى‌اميه كسى كه اهل شرف و شايسته براى اين امر باشد در كلّ، وجود ندارد».

(ترجمۀ شرح نهج‌ البلاغه، ابن‌ میثم، ج4، صص637 و 638)

واژه شناسی

- سَاسَةَ الرَّعِيَّة
سیاستمداران مردم.[2]
- وُلَاة
زمامداران.[3]
- بَاسِق
عالی و بلند.[4]

واژه کاوی

- سَاسَة (ساس)
یکی از معانی«سَاس» ‌اندازه‌گيرى و تدبير و نظم مستقيم و استوار در امور است‌[5] و به ‌شخصی اطلاق می‌شود که ‌­کاری را، به ‌خوبی انجام دهد و به‌آن پایبند باشد.[6]

«سَاس» به‌معنی این است که شخص امر کرد و با فرمانش افراد به ‌پا خواستند.[7]

«سِيَاسَه» مصدر «سَاس» به‌معنی ارشاد مردم به راه راست كه هدايت كننده باشد.[8]

«سَاسَة» جمع واژه «سائِس» است.[9]

چهار مورد از ماده «سَاس» در نهج البلاغه به ‌کار رفته است.[10]



تفاوت «سیاست» و «تدبیر»:

هر«سـیاستی»، «تدبیر» است؛ ولی هر «تدبیري»،«سـیاست» نیست؛ «سیاست» به‌معني «تدبیر» مسـتمر و دقت در امور است.[11]
- بَاسِق (بسق)
«بَسَق» در اصل به‌معنی بلند کردن و مرتفع شدن شیء است.[12]

«بسوق» مصدر «بَسَق»[13] بلندی در طول مادی یا معنوی[14] و به‌ بالا رفتن نامِ شخص در عظمت گفته می‌شود.[15]

دومورد از ماده «بَسَق» در نهج البلاغه به‌کار رفته است.[16]

نکته‌ها و پیام‌ها

1. شرط شایستگی در کارها دارا بودن سابقه‌ی عزت و شرافت و پیشگامی در امور است (بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ).

2. در انتخاب همسر مناسب، ملاک باید سابقه شرافت و عزت و پیشگامی در امور خیر و نیک باشد.

3. فرزندان را باید به‌­گونه‌ای تربیت کرد که در کارهای خیر و نیک، پیش قدم شوند.

4. والاترین مصداق سیاستمداران و کارگزاران مردم، اهل بیت (علیهم‌السلام) هستند؛ همانطور که در زیارت جامعه کبیره هم آمده: و سَاسَۀ العِبَاد؛ اهلبیت (علیهم‌السلام) تنها کسانی هستند که شایستگی زمامداری و سیاست را دارند.



راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1. ملاک در شایستگی افراد، پول و ثروت و مال و منال نیست؛ بلکه ملاک در شایستگی افراد پیش قدم بودن در راه رضایت خدا و اهل بیت (علیهم‌السلام) است.

[1]- ممتحنه، آیه‌12.  

[2]- نهج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص528.      

[3]- نهج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص528.       

[4]- نهج البلاغه ترجمه‌ روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص528.        

[5]- معجم المقاييس اللغه، ج‌3، ص119.  

[6]- فرهنگ ابجدى، ص469.     

[7]- مجمع البحرين، ج‌4، ص78.    

[8]- فرهنگ ابجدی، ص506.    

[9]- عبده، ج3، ص12 به‌نقل از کلید گشایش نهج البلاغه، ص419.

[10]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص528.

[11]- الفروق في اللغه، ص186.       

[12]- معجم المقاييس اللغه، ج‌1، ص247.    

[13]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌13، ص38.

[14]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌1، ص 271.  

[15] - النهايه في غريب الحديث و الأثر، ج‌1، ص128.  

[16]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص131. 


اضف تعليق