و من كتاب له (علیهالسلام) إلى معاوية:
«وَ قَدْ دَعَوْتَ إِلَى الْحَرْبِ فَدَعِ النَّاسَ جَانِباً وَ اخْرُجْ إِلَيَّ وَ أَعْفِ الْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْقِتَالِ لِتَعْلَمَ أَيُّنَا الْمَرِينُ عَلَى قَلْبِهِ وَ الْمُغَطَّى عَلَى بَصَرِه».
ترجمهها
« بهراستى تو مرا به نبرد دعوت كردى؛ پس مردم را (سپاهيان را) به كنارى فرو گذار (بگو خود را از جنگ بر كنار دارند) و خود يك تنه به طرف من بيا و سپاه دو طرف را، از جنگ معاف دار تا معلوم گردد، چه كسى گناه بر قلبش نشسته و بر روى چشم بصيرتش، پرده كشيده شده است».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص503)
«تو دعوت به جنگ نمودهای؛ پس مردم را به یک سو بِنَه و خود به کارزارِ من، قدم بگذار و هر دو گروه را از کشت و کشتار معاف بدار تا بدانی که کدام یک از ما مُهر نافهمی بر دلش خورده و پرده غفلت بر دیدگانش افتاده!».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص370)
(امام (علیهالسلام) در این بیان ابتدا معاویه را نصیحت میکند و بیان میکند که از عواقب کار خود و نتایج اخروی آن بترسد؛ سپس میگوید: تو بدون داشتن سوابق روشن چگونه میخواهی زمام امور را بهدست بگیری و اگر راست میگویی خودت به میدان بیا و جنگ تنبهتن را حاضر شو. آنگاه افشا میسازد که تو خودت قاتل عثمان را میشناسی و من میبینم روزی که به کتاب الهی پناه میبری درحالی که به آن ایمان نداری).
«(ای معاویه!) تو مرا به جنگ فراخواندهای. اگر راست میگویی، مردم را واگذار و دو لشکر را به کشتن نده و خود یک تنه به جنگ من بیا، تا بدانی پرده ظلمت بر دل چه کسی سایه افکنده و بر دیدۀ چه کسی پرده افتاده است».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرامپور، ص528)
(كه در آن از كردار زشت او را سرزنش نموده و اندرز داده و ترسانده است:)
«و (مرا) به جنگ خواندى؛ پس مردم را بهيك سو گذاشته، خود بهسوى من بيا و دو لشگر را از جنگ باز دار تا دانسته شود معصيت و گناه بر دل كدام يك از ما، غلبه يافته و پرده (غفلت) جلو چشم و بينائيش آويخته (مردم را بهحال خود واگذار تا دانسته شود كدام يك، براى خداوند شمشير زده و در راه حق ايستاده و فرار نمىكنيم)».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ج5، ص853)
شروح
ستایش امام علی (علیهالسلام) از خویشتن
«تو مرا به جنگ دعوت نمودی. معاویه میخواست اظهار شجاعت کند؛ لذا امام (علیهالسلام) را به جنگ فراخواند و امام (علیهالسلام) به او فرمود: ای معاویه، مردم را بهحال خود واگذار و خود به میدانِ من، بیا تا معلوم شود شجاع کیست؟ و هر دو گروه، اصحاب خودت و اصحاب من را، از جنگ معاف بدار، تا روشن شود قلب چه کسی، از زنگار گناه و معصیت پوسیده شده و سختی گرفته و چشمان چه کسی از دیدن حق، بازمانده است؟ این سخن از سوی امام (علیهالسلام) مانند مباهله است که در آن، راستگو از دروغگو بازشناخته میشود. لذا در کلام خود، لام تعلیل آورد و فرمود: «لیعلم»؛ پس کسی نگوید که بین «اخرج» و «لیعلم» په ارتباطی وجود دارد؟».
(ترجمۀتوضيح نهج البلاغه، آیتالله سید محمد شیرازی، ج3، ص524)
« فَدَعِ النَّاسَ جَانِباً...؛ معاويه در نامهاى كه به حضرت (علیهالسلام) نوشته بود، وى را به جنگ با خود، دعوت كرده بود و امام (علیهالسلام) با اين جمله به او، پاسخ ساكت كنندهاى مىدهد كه دست از مردم بردار و تنها خودت بيا تا دو نفرى بجنگيم و در قسمتى از عبارت بالا خطاب به معاويه مىفرمايد: اگر تنها با من بجنگى، آن وقت مىفهمى كه پرده جهل و نادانى، چهره قلب و آگاهى بصيرتت را، در اثر حجابهاى دنيا و پوششهاى ظاهريش فرا گرفته است. دليل اين سخن امام (علیهالسلام) آن است كه هر كس يقين به احوال آخرت و برترى آن بر دنيا داشته باشد، در طلب آن به مبارزه برمىخيزد و در جنگ براى رسيدن به آن ثابت قدم مىكوشد؛ اگرچه منجر به قتلش شود و حتى بعضى اوقات، توجه به حيات آخرت، سبب عشق و محبّت به قتل و جان نثارى مىشود و چون امام (علیهالسلام) از وضع معاويه متوجه شد كه مىخواهد وانمود كند كه تمام توجهش، حق و آخرت است و علاقه فراوانى به ماندن در دنيا ندارد از اين رو، او را به مبارزه تنبهتن دعوت كرد تا هنگامى كه در تنگنا قرار گيرد و از ترس فرار كند به او بفهماند كه: خير، جنگ او براى طلب حق و آخرت نيست؛ بلكه بهمنظور رياست دنيا مىجنگد و پردههاى گناه و تمايلات شهوانى ديده، بصيرت او را از يقين به آخرت و توجه به آن، پوشانيده است و همين فرارش از جنگ دليل بر آن مىباشد و در ضمن با اين بيان، وى را از آن خوارى و بدبختى كه بر سرش مىآيد تهديد مىكند و بر حذر مىدارد».
(ترجمۀ شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج4، صص638 و 639)
واژه شناسی
واژه کاوی
«رَیْن» مصدر «رَیَن» بهمعنی حایلِ[6] چرکی،[7] که روی شیء ارزشمند قرار میگیرد.[8]
«رَیَن» بهمعنی سنگدلی، عارض از گناه است که قلب را میپوشاند[9] و از جهت باطن، انسان را فرا میگیرد و با چیرگی بر شخص همراه است و بیشتر اوقات در معنویات و در گناه بهکار میآید[10]و شخص را از گناهی به گناه دیگر سوق میدهد.[11]
خدا در قرآن کریم میفرماید: «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ... ؛ گناه و ستمگرى بر صفحه دلهايشان رسيد و نشست و مثل جرمى سياه بر آنها چيره گرديد؛ بهطورى كه شناختن و معرفت نيكى، از شر و بدى بر آنها پوشيده شد[12]».[13]
«رَیْن» همان سیاهی قلب[14] و حجابهای جهل است، که دل را مُهر میکند.[15]
«مَرِين» اسم مفعول از«رَیَن»[16] که وقتی با «علی» همراه شود بهاین معنا است که گناه، گرداگرد آن شخص را گرفته است.[17]
چهار مورد از ماده «رین» در نهج البلاغه بهکار رفته است.[18]
«غِطاء» بهمعنی آنچه که بهوسیلهی آن، شخص، خود[21] یا دیگری را نهان کند.[22]
«غطاء علیه» هرچیزی است که بالا رود و روی شیء کشیده شود.[23]
«غِطاء» بهمعنی پرده هم آمده است.[24]
«غِطَاءً للبصائر» بهمعنی میل نفس و هوی و هوس و آرزو و... است که قلب را میپوشاند و آنرا تاریک میکند.[25]
خدا در قرآن کریم میفرماید: «الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَ كانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً؛ كساني كه از ديدن آيات و شواهد ربوبيّت، چشمشان در پردهاى بوده است و قدرت شنيدن نداشتند و «کور و کر» بودند نه با ديدن، خداشناس شدند و نه با شنيدن»؛[26] که منظور چشم باطنی است[27] و چشم اگر پوششی نداشته باشد روشنبین میشود؛ همانطور که در قرآن آمده است: «لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ؛ [به او مىگويند:] «واقعاً كه از اين [حال] سخت در غفلت بودى. و[لى] ما پردهات را [از جلوى چشمانت] برداشتيم و ديدهات امروز تيز است[28]». [29]
از واژه «غِطاء» برای نادانی، بهطور استعاره بهکار میرود.[30]
«غطاء» از آثار كفر و عصيان است كه شخص را نسبت به ديدن و شنيدن شواهد خالق، بىاعتنا ميكند.[31]
تفاوت «غطاء» و «ستر»:
«ستر» چیزی است که شخص را از دیگران میپوشاند؛ هرچند که متصل و چسبیده به او نباشد؛ مثل: دیوار و یا کوه که شخص را از دیگران میپوشاند؛ اما «غطاء» در صورتی شیء را میپوشاند که به آن چسبیده باشد ؛ مانند: لباس.[32]
نکتهها و پیامها
1- در وقت سختی حقیقت انسان آشکار میگردد.
2- با انجام معصیت حجابی بر روی قلب ایجاد میشود که با تکرار گناه، به سنگدلی میانجامد.
3- قلب انسان با انجام گناه تاریک میشود؛ آنوقت است که حق را از باطل نمیتواند تشخیص دهد و گناهی بعد از معصیت دیگر از او سر میزند.
4- انسان با انجام گناه است که شیطان را بر نفس خود پیروز میگرداند.
5- مرین بر قلب است و غطاء بر چشم.
6- با ایجاد پرده بر روی قلب، چشم هم از دیدن بصیرت پوشیده میشود.
راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
1- برای داشتن زندگی خوب و سالم، باید از انجام گناه پروا کنیم.
[1]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص528.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص528.
[3]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص347.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص528.
[5]- معجم المقاييس اللغه، ج2، ص470.
[6]- مجمع البحرين، ج6، ص259.
[7]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج5، ص2624.
[8]- مفردات ألفاظ القرآن، ص373.
[9]- اساس اللغه بهنقل از مفردات نهج البلاغه، ج1، ص458.
[10]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص299.
[11]- أساس البلاغه، ص264.
[12]- مطففین، آیه14.
[13]- كتاب الماء، ج2، ص564.
[14]- مجمع البحرين، ج6، ص259.
[15]- عبده، ج2، ص157 بهنقل از کلید گشایش نهج البلاغه، ص347.
[16]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص458.
[17]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج18، ص254.
[18]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص458.
[19]- معجم المقاييس اللغه، ج4، ص429.
[20]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص239.
[21]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج6، ص2943.
[22]- لسان العرب، ج15، ص130.
[23]- لسان العرب، ج15، ص130.
[24]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص593.
[25]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، صص239 و 240.
[26]- كهف، آیه101.
[27]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص239.
[28]- ق، آیه22.
[29]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص240.
[30]- مفردات ألفاظ القرآن، ص609.
[31]- قاموس قرآن، ج5، ص106.
[32]- الفروق في اللغه، ص282.
اضف تعليق