«وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّفَرُّقَ فَإِذَا نَزَلْتُمْ فَانْزِلُوا جَمِيعاً وَ إِذَا ارْتَحَلْتُمْ فَارْتَحِلُوا جَمِيعاً وَ إِذَا غَشِيَكُمُ اللَّيْلُ فَاجْعَلُوا الرِّمَاحَ كِفَّةً وَ لَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً».
ترجمهها
«زنهار از پراکندگی بپرهیزید. و هرگاه در جايی فرود آمديد همه با هم فرود آييد هنگامی که از محلی کوچ می کنيد، همه با هم کوچ کنيد، چون شب شما را فرا میگيرد نيزه ها را دایره وار، در اطراف خود قرار دهيد.
(تا همواره در دسترستان باشد) خواب را نچشيد و به خود راه ندهيد، مگر به گونهای سبک يا متناوب(که لحظاتی بخوابيد سپس بيدار گرديد و باز بخوابيد و به همين گونه تا بامداد)».
(نهجالبلاغه، ترجمه فقیهی، ص371)
«و از پراکندگی بپرهیزید، و هرگاه خواستید در جايی فرود آیيد همگی فرود آييد، و چون خواستید کوچ کنيد، همگی کوچ کنيد.و هرگاه پرده سیاه شب شما را درپوشید نيزه ها را راست گرداگرد خود قرار دهيد، و سیر نخوابید بلکه سبک بخوابید یا تنها آن را ضمضمه کنید».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص371)
(امام(علیهالسلام) در این نامه مسائل مهمی را در فنون نظامی متذکر میشود مانند استفاده از فرصتها برای مقابله با دشمن، چگونگی حمایت از لشکر در شبانگاهان و در وقت استراحت).
«از پراکندگی بپرهیزید، هرجا فرود میآیید ویا کوچ میکنید همه باهم انجام دهید و چون شب فرا رسید، نیزهداران را در اطراف سپاه بگمارید و نخوابید مگر اندک، به اندازه آب در دهان چرخاندن و بیرون ریختن آن!».
(نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص530)
(و آن قسمتى از نامهاي است كه در پاسخ نامه زياد ابن نصر و شريح ابن هانى كه هر دو از نيكان اصحاب امام(عليهالسلام) بودند نوشته زمانيكه ايشان را با دوازده هزار تن از لشکر عراق براى جنگ با لشکر شام فرستاده در بين راه با يكديگر مخالفت نموده هر كدام نامهاى به كوفه نزد آن بزرگوار فرستاده از ديگرى شكايت نمودند، آن حضرت در پاسخ هر دو نامهاى نوشت كه از جمله آن قسمتى است كه دستور جنگ با دشمن را به آنان گوشزد مىنمايد)
«و از جدا شدن و پراكندگى بپرهيزيد، پس هر گاه(در مكانى) فرود آمديد همگى فرود آیيد، و هرگاه كوچ نموديد همگى كوچ نمایيد، و چون شب شما را فرا گرفت نيزهها را(در اطراف خويش) گرداگرد(دایره مانند) قرار دهيد(تا اگر دشمن شبيهخون زد وسایل دفاع در دسترس باشد) و خواب را نچشيد(به خواب راحت نرويد) مگر اندك يا مانند آب در دهان گردانيدن و بيرون ريختن (چرت بزنيد، آسوده نخوابيد شايد دشمن بيدار و درصدد شبيهخون باشد)».
(ترجمه و شرح نهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج5، ص855)
شروح
(دستورات نظامى)
«و از تفرقه و اختلاف بپرهيزيد كه موجب ضعف شما خواهد شد. پس هرگاه اردو مىزنيد با هم باشيد و آن هنگام كه كوچ مىكنيد همراه باشيد، نه اينكه تعدادى بمانند و تعدادى كوچ كنند و بر سر ماندن و رفتن دچار اختلاف شوند.
و چون شب شما را در ميان گرفت، نيزههاى خود را مانند كفّه ميزانْ گرداگرد خود به صورت دایره قرار دهيد تا اگر دشمن به شما حمله كرد، به سرعت آماده دفاع باشيد.
و خواب شما كم و به اندازه مضمضه جرعه آبى در دهان باشد، يعنى همواره بين خواب و بيدارى باشيد».
(ترجمۀ توضیح نهجالبلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص528)
«لشكريان خود را از به هم پاشيدگى بر حذر مىدارد و امر مىكند كه در دو حالت فرود آمدن و كوچ كردن با هم باشند و از هم ديگر جدا نشوند، كه علتش روشن است. به آنان دستور مىدهد كه هنگام استراحت در لشكرگاه، شمشيرها و نيزههاى خود را در اطرافشان دايرهوار بر زمين نصب كنند و مانند اشخاص مطمئن و بىخطر به خواب راحت نروند تا بتوانند با اين دو دستور العمل، خود را حفظ كنند و دشمن براى حمله غافلگيرانه، از خواب آنان استفاده نكند».
(ترجمهی شرح نهج البلاغه، ابنميثم، ج4، ص647)
واژه شناسی
واژه کاوی
«فِرْق» به معنی قطعه و تكهاى جدا شده است.[9]
«فِرْقَة» در مورد جمعيت و گروهى كه از ديگر مردمان جدا و بريده شدهاند به کار میرود.[10]
«الفَرْق» به معنیجدايى و فاصله است و به معنى «فلق» نزديك است ولى- فلق- به اعتبار شكاف است و فرق به اعتبار جدايى.[11]
«تَفَارَقَ القومُ» یعنی آن قوم از يكديگر جدا شدند.[12]
تفاوت «فرق» و «فصل»:
«فرق» در مورد دو امر بیان میشود.
اما «فصل» در مورد یک امر به کار میرود.
مثلا: به جملاتی از یک کتاب «فصل» آن کتاب گفته میشود.
به بیانی دیگر، «فصل» حد آشکار امري از نزدیک ترین چیزها است که آن امر را متمایز میگرداند.
مانند : «فصل» انسان و حیوان یعنی حدودي که انسان را از حیوان متمایز میکند.[13]
تفاوت «فَرق» و «تَفریق»:
«فرق» خلاف جمع است.
«تَفریق»یعنی جدا نمودن امري از غیر خودش.[14]
غِرَار (غرر):
یکی از معانی «غرر» کاستی است.[15]
اصل معنای این ماده حاصل شدن غفلت در مورد چیزی به سبب تأثیر چیز دیگری در آن است.[16]
جهل، نیرنگ، کاستی، شکسته شدن چیزی، بزرگواری و آقایی، اول روز و وقت پیدا شدن سرخی آفتاب، کرامت و شرافت، تعهد و الزام از لوازم و آثار آن معنای اصل است.
پس ناگریز «غفلت» دو قید دارد: اغفال و تحقق یافتن تأثیر چیزی در چیز دیگری. این دو قید در تمام مواردی که ماده «غرر» استعمال شده، لحاظ شده است اگر این دو قید نباشد مقصود از لفظ، معنای مجازی است.[17]
«غَرور» به معنی فريب دهنده است.[18]«غَرُور» هر آن چيزى است كه انسان را فريب دهد از مال، جاه، شهوت و شيطان گاهى آن را شيطان تفسير كردهاند.[19]
«غِرَار» به معنی بىخبرى در خواب سبك است.[20]
تفاوت «غرر» و «غفلت»:
«غرر» به دست آمدن غفلت در مورد چیزی به سبب تأثیر چیز دیگری در آن است؛ اما «غفلت» به معنای مطلق عدم توجه و ناآگاهی است.[21]
نکتهها و پیامها
1- تفرقه باعث ضعف و شکست در برابر دشمن میشود.
2- انسان نباید از دشمن غافل شود، زیرا این غفلت ممکن است به قیمت از دست رفتن جان و حتی اعتقاد انسان تمام شود.
3- در جنگ همواره باید سلاحها آماده و در دسترس باشد.
راهکارهایی از نهج البلاغه برای بهبود زندگی اجتماعی:
به نظر میرسد اگر بین والدین و فرزندان تفرفه و جدایی نباشد و والدین از فرزندانشان غافل نباشند احتمال انحراف فرزندان بسیار کاهش مییابد.
ضرب المثل:
یک لحظه غفلت برابر است با یک عمر پشیمانی.
[1]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص530.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص530.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص530.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص530.
[5]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص530.
[6]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص530.
[7]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص530.
[8]- معجم المقاييس اللغة، ج4، ص493.
[9]- مفردات ألفاظ القرآن، ص632.
[10]- مفردات ألفاظ القرآن، ص632.
[11]- مفردات ألفاظ القرآن، ص632.
[12]- فرهنگ ابجدى، ص243.
[13]- الفروق في اللغة، ص142.
[14]- الفروق في اللغة، ص143.
[15]- معجم المقاييس اللغة، ج4، ص380.
[16]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص207.
[17]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص207.
[18]- قاموس قرآن، ج5، ص92.
[19]- مفردات ألفاظ القرآن، ص604.
[20]- مفردات ألفاظ القرآن، ص603.
[21]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص207.
اضف تعليق