و من دعاء له (علیه السلام) كان يقول إذا لقي العدو محاربا:
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ».
ترجمهها
«خدايا همانا ما از نبودن پيامبرمان و از فراوانی دشمنان و از پراکندگی تمايلات و افکارمان به تو شکايت می کنيم: (ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خير الفاتحين پروردگارا، ميان ما و قوم ما، به حق، حکم فرما که تو، بهترين، حکم کنندگانی)[1]».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص374)
«خدایا، از نبود پیامبرمان، و فزونی دشمن مان، و پراکندگی اندیشه ها و خواستههامان به تو شکایت میآوریم. (پروردگارا، میان ما و قوم ما به حق داوری فرما، که تو بهترین داورانی)[2]».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی،ص374)
(امام در این فراز ها نارضایتی خود را از جنگ و نبرد و خونریزی را در قالب دعا مطرح می کند و اثرات سوء آن را خاطر نشان می سازد تا مردم آگاه شوند و آینده خود و فرزندان خویش را تباه نسازند)
«خدایا ! به تو شکایت داریم از نبود پیامبر (صلی الله علیه و آله) در میان ما و فراوانی دشمنان و پراکندگی خواسته هایمان. (پروردگارا ! بین ما و دشمنانمان به حق داوری کن، که به تو بهترین داورانی)[3]».
(نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص533)
«خدايا از نبودن پيغمبرمان و بسيارى دشمنان و پراكندگى خواهشها و انديشههامان به تو شكايت مىكنيم (رنجش خود را از اين مردم به تو اظهار مىنماييم تا آنان را به كيفر رسانى، پس از اين رو از تو درخواست مىكنيم آنچه را كه حضرت شعيب بر اثر بد رفتارى امّت از تو درخواست نمود و گفت : رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ[4] يعنى پروردگار ما بين ما و دشمنانمان به حقّ حكم فرما (حقّ و راستى را بين ما نمايان ساز تا ايشان بفهمند كدام يك بر حقّ مىباشيم) و تو بهترين حكم كنندگان هستى (كه حقّ را نمايان مىسازى)».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج5، ص861)
شروح
«خدايا، درد و اندوه فقدان پيامبرمان صلىاللهعليهوآله و فراوانى دشمنانمان و پراكندگى آرا و خواستههايمان (منظور آرا و خواسته اصحاب حضرت) را به حضرتت شكايت مىكنيم. اين اظهار عجز در برابر خداى سبحان كه قادر مطلق است مىباشد تا از سرِ فضلْ بيشتر يارى برساند و مدد كند. (بار پروردگارا، ميان ما و قوم ما [كه به جنگ ما آمدهاند] به حق داورى كن كه تو بهترينِ داورانى)[5]».
(توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص534)
«چون در واقع غايب بودن رسول خدا، و فقدان آن حضرت، سبب آشكار شدن عداوت و ظاهر شدن كينهها و افزايش يافتن دشمنان و اختلاف و تشتّت افكار شده بود، ناچار امام (علیهالسلام) از پيدا شدن اين امور و شرور به خدا شكايت كرده و سپس با اقتباس از قرآن مجيد، از درگاه حق تعالى مىخواهد كه ميان او و ميان آنها حكم فرمايد، زيرا لازمه حكم كردن خداوند پيروزى حضرت و نصرت بر آنان مىباشد، به دليل اين كه او در جهاد و قتال با دشمنان بر حق است. توفيق از خداست».
(ترجمهی شرح نهج البلاغه، ابنميثم، ج4، ص662)
واژه شناسی
واژه کاوی
«الشَّكْو»، به معنی بیماری[12]،توصیف گرفتاری[13]،اظهار اندوه و در ميان نهادن آن با ديگرى است.[14]
شانزده مورد از این ماده در نهج البلاغه آمده است.[15]
«هَوَی» خواهش نفس [19]و تمايل نفس انسان به شهوت است[20] که بر قلب غلبه پیدا میکند [21]و انسان را در دنيا و آخرت هلاک میکند.[22]
«هوی» ابتدا به معنی دوست داشتن و وابستگی نسبت به چیزی بوده است، سپس به میل نفس گفته شده و سپس تنها در مورد امیال ناپسند از لغت «هوی» استفاده شده است.[23] هوی در ميل پسندیده و ناپسند کاربرد دارد ولی غالباً در خواهشهاى ناپسند به کار میرود.[24]
تفاوت «هوی» و «شهوت»:
«هوی» میل به چیزهای «ناپسند» است ولی «شهوت» چنین نیست.[25]
موارد زیادی از آن در نهج البلاغه آمده است.[26]
مراتب دوست داشتن: [27]
1. هوی
2. علاقه
3. کَلَف (آزمند شدن و حريص بودن به چيزى)[28]
4. عشق (دلباخته شدن)[29]
5. شعف (سوختن قلب با لذتی که انسان آن را حس میکند.)[30]
6. شغف (محبت ا ز ژرفای قلب) [31]
7. جَوَی ( فرسودگی از اندوه يا عشق)[32]
8. تَیم (بندهی عشقی شدن.)[33] «تامَهُ الحبُّ»: عشق او را بنده و مطيع و رام كرد.[34]
«فتح» به معنی گشودن و باز کردن و برطرف کردن اشکال و ابهام است.
به دو صورت:
1. گشودن و باز کردن چیزی که با چشم دیده میشود؛ مثل باز کردن درب یا قفل.
2. گشودن چیزی که با چشم دیده نمیشود و فقط با بصیرت و فهم درک میشود؛ مثل از بین بردن غم و اندوه در امور دنیوی مانند فقر و تنگدستی همچنین گشودن و برطرف نمودن سختی و دشواریهای علوم.[37]
«فاتح» به معنی حاکم است[38].
نکتهها و پیامها
1. شکایت کردن و اظهار اندوه به خدا از فقدان پیامبر صلی الله علیه و اله و غیبت امام زمان علیه السلام یا زیادی دشمنان پسندیده است.
2. انسان باید در همه امور از خدا طلب یاری کند تا پیروز شود.
3. تمایل زیاد به خواستههای دنیایی ناپسند و مذموم است.
4. خدا بهترین حاکم،یاریرسان و گشایشگر امور است.
[1]- اعراف، ۸۹.
[2]- اعراف، ۸۹.
[3]- اعراف، ۸۹.
[4]- اعراف،۸۹.
[5]- اعراف، ۸۹.
[6]- ترجمۀ روان با شرح واژگان ابوالفضل بهرامپور، ص533.
[7]- ترجمۀ روان با شرح واژگان ابوالفضل بهرامپور، ص533.
[8]- ترجمۀ روان با شرح واژگان ابوالفضل بهرامپور، ص533.
[9]- ترجمۀ روان با شرح واژگان ابوالفضل بهرامپور، ص533.
[10]- ترجمۀ روان با شرح واژگان ابوالفضل بهرامپور، ص533.
[11]- معجم المقاييس اللغة،ج3، ص 207.
[12]- النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج2، ص 497.
[13]- مفردات الفاظ قرآن به نقل از مفردات نهج البلاغه، ج2، ص44.
[14]- ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص346.
[15]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص44.
[16]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص81.
[17]- معجم المقاييس اللغة، ج6، ص15.
[18]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص300.
[19]- لسان العرب، ج15، ص370.
[20]- مفردات ألفاظ القرآن، ص849.
[21]- لسان العرب، ج15، ص370.
[22]- مفردات ألفاظ القرآن، ص849.
[23]- المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج2، ص643.
[24]- مجمع البحرين، ج1، ص482.
[25]- الفروق في اللغة، ص117.
[26]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص517.
[27]- فقه اللغة، ص207.
[28]- مفردات ألفاظ القرآن، ص721.
[29]- فرهنگ ابجدى، متن، ص611.
[30]- فقه اللغة، ص207.
[31]- فقه اللغة، ص207.
[32]- فرهنگ ابجدى، ص307.
[33]- فرهنگ ابجدى،ص275.
[34]- فرهنگ ابجدى، ص202.
[35]- معجم المقاييس اللغة ،ج4،ص 469.
[36]- الفروق في اللغة ، ص142.
[37]- مفردات ألفاظ القرآن، ص 621.
[38]- معجم المقاييس اللغة ،ج4،ص 469.
اضف تعليق