و كان يقول علیه السلام لأصحابه عند الحرب:
«فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ».
ترجمهها
«پس، قسم به خدايی که دانه را شکافت و جان را (يا جانداران را) آفريد آنها (يعنی معاويه و يارانش) با قلب و اعتقاد خود، اسلام نياوردند ليکن از ترس، اظهار اسلام کردند و کفر خويش را نهان داشتند و چون يارانی بر کفر خود يافتند، آن را آشکار ساختند».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص374)
«سوگند به آن که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، اینان (بنی امیه و همدستانشان) اسلام نیاوردند بلکه ناگزیر تسلیم شدند و کفر خود را نهان داشتند، و چون یارانی بر کفر خود یافتند آن را آشکار ساختند».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی،ص374)
«به خدایی که دانهها را شکافت و موجودات را آفرید، دشمنان ما (معاویه و یارانش) لحظهای اسلام نیاوردهاند بلکه در ظاهر تسلیم شدند و کفرشان را پنهان داشتند و آنگاه که یارانی بر ضد اسلام پیدا کردند، آن را بروز دادند».
(نهج البلاغه ترجمه روان باشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534)
«سوگند به آن كه دانه را شكافت و انسان را آفريد (منافقين و دو رويان مانند معاويه و عمرو ابن عاص و مروان و ديگران در باطن) اسلام نياوردند، ولى (از ترس) زير بار رفتند (خود را مسلمان جلوه دادند) و كفر(شان) را پنهان داشتند، و هنگامى كه براى آن يارى كنندگان يافتند آنرا آشكار ساختند(پرچم مخالفت با دين و زد و خورد با ما را برافراشتند)».
(ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيضالاسلام، ج5، ص865)
شروح
(تحليل امام (عليهالسلام) از اسلام معاويه و يارانش)
«سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و از آن گياه روياند و انسان را آفريد، معاويه و يارانش مسلمان نشدند، بلكه اظهار مسلمانى كردند تا از اين رهگذر خون خويش را حفظ كنند و فرصتى دوباره به دست آورند. لذا كفر خود را پنهان كردند تا آنگاه كه ياورانى همكيش بيابند و بار ديگر با نقض احكام اسلام و نابود كردن شريعتْ كفر خود را آشكار كنند».
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج3، ص537)
در آخر چنان كه روش معمول حضرت است، سوگند به جا و مناسب ياد كرده است كه اين جامعه مخالف، هنگامى كه در زمان پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) اظهار اسلام كردند فقط به همان زبان بود اما به قلب و دل اسلام نياورده بودند بلكه به علت ترس از كشته شدن تظاهر به ديانت اسلام كرده و كفر را در دلهاى خود پنهان داشتند، و هنگامى كه پشت گرمى يافتند و يارانى پيدا كردند كفر خود را اظهار كردند، و اين مطلب اشاره به منافقان بنى اميه است، مثل عمرو بن عاص و مروان و معاويه و جز آنها، و شبيه اين كلام امام (علیه السلام)، سخنى از عمّار ياسر نيز نقل شده است. توفيق با خداست».
(ترجمهی شرح نهج البلاغه، ابنميثم، ج4، صص663-665)
واژه شناسی
واژه کاوی
«سلم» به معنی خالی شدن از آفات ظاهری و باطنی است؛[12]همچنین به معنی صلح و سازش نیز بیان شده است.[13]
تفاوت «اسلام» و «ایمان»:
«اسلام» ناشى از «ايمان» و نتيجه آن است و «ايمان» از امن و آرامش قلب است، مؤمن كسى است كه عقايد حق را تصديق كند و قلبش درباره آنها آرام و مطمئن باشد.[14]
مراتب تسلیم:
تسليم را به سه مرحله تقسيم كردهاند:
· تسليم جسم: تسلیم جسم همان تسلیم ظاهری است که شخص ناتوان در برابر شخص توانا تسليم ميشود و از او اطاعت میکند ولى فكر و عقلش تسليم نمیشود بلكه پيوسته در انتظار فرصت است تا نافرمانی کند.[15]
· تسليم عقل: تسليم عقل و فكر تسلیمی است که شخص با دليل و منطق تسليم شود؛ نه با جبر. عقل انسان تسليم است ولى قلبش تسليم نيست.[16]
· تسلیم قلب: تسليم قلب، اطاعت همراه با ايمان است.[17]
«سرّ» ضد آشکار است.[19]
«أَسَرَّ» از لغات اضداد است.[20]
تفاوت «سر» و «نجوی»:
«سرّ» به معنی مخفی نمودن امري درون شخص است؛ البته به پوشاندن به واسطه حجاب همانند دیوار یا پرده نیز «سرّ» گفته میشود.
«نجوي» کلامی است که از دیگران مخفی نگهداشته میشود، بدین ترتیب «نجوی»، کلام و جمله اي است که پنهان میگردد و «سر»، معنایی است که پوشیده است.[21]
تفاوت «اِظهار» و «اِفشاء»:
به زیاد «اظهار» نمودن «افشاء» میگویند.
«اظهار» در مورد هرچیزی به کار میرو؛د ولی «افشاء» صرفاً در مواردی استفاده میشود که کثرت و فراوانی در آن موضوع نیز صحیح باشد.[23]
نکتهها و پیامها
1. سلام کردن به معنی طلب عافیت و سلامتی برای شخص است.
2. امیر مومنان علی علیه السلام در نامهای که برای معاویه فرستادند خطاب به او میفرمایند:« وَ السَّلَامُ لِأَهْلِه، سلام بر کسیکه شایسته آن باشد».[24] و به او سلام نمیفرستند.
3. به نظر میرسد در این نامه حضرت به دو مطلب اشاره میکنند:
1.معاویه و یارانش هیچگاه قلباً تسلیم امر خدا نشدند.
2. آنها هیچگاه با مسلمین در صلح و سازش نبودند.
[1]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[5]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[6]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[7]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[8]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[9] - نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[10]- نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص534.
[11]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص90.
[12]- مفردات ألفاظ القرآن، ص 421.
[13]- الفايق في غريب الحديث، ج2، ص8.
[14]- قاموس قرآن، ج3، ص302.
[15]- قاموس قرآن، ج3، ص304.
[16]- قاموس قرآن، ج3، ص304.
[17]- قاموس قرآن، ج3، ص305.
[18]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص67..
[19]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص67 .
[20]- لسان العرب، ج4، ص357.
[21]- الفروق في اللغة، ص54.
[22]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص471.
[23] - الفروق في اللغة، ص280.
[24]- نهج البلاغه، نامه 9.
اضف تعليق