و قال (علیه السلام):
«صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى
أَيْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ».
ترجمهها
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص654)
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص469)
«سینه ی خردمند، صندوق راز اوست، و خوشرویی، کمند دوست یابی و بردباری، مدفن عیب هاست. مسالمت با مردم سرپوش عیب ها و از خود راضی بودن دشمن سازاست».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674)
سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» مىفرمايد: و روايت شده است كه آن حضرت (عليه السّلام) در تعبير اين مطلب نيز فرموده است: «صلح و آشتى پنهان كردن عيبها است». (اگر بجاى زد و خورد بين دو كس صلح و آشتى برقرار گردد مردم به بديهاى آنان آگاه نشوند. و در بعضى از نسخ نهج البلاغه چنين ضبط شده: «المسالمة خباء العيوب يعنى صلح و آشتىخرگاه و رو پوش عيبها است»، زيرا دو كس در زد و خورد عيوب يكديگر را آشكار مىسازند و اگر صلح و آشتى نمودند لب بعيب هم نگشايند). «هر كه خودبين باشد خشم كننده بر او بسيار شود (زيرا خودبين مردم را خوار پندارد و به اين جهت همه بر او خشمگين گردند)».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، صص1091و1090)
شروح
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص345و346)
«سينه عاقل گنجينه راز اوست». عبارت صندوق السّر، را استعاره از سينه آورده است، از آن رو كه سينه هم چون صندوق، محتواى خود را نگهدارى مىكند. و اين عبارت در حقيقت، دستورى براى انسان است، تا راز خود را پنهان دارد، و با آوردن كلمه عاقل او را وادار و تشويق كرده است. گويا فرموده باشد: خردمند كسى است كه سينه خود را گنجينه راز و نگهبان آن قرار دهد.
«گشادهرويى دام دوستى است». كلمه الحبالة يعنى دام را استعاره از گشادهرويى آورده است از آن رو كه انسان بدان وسيله مردم را جلب كرده و دلشان را براى دوستى و محبّت خود به دست مىآورد، مانند، دام شكارچى كه پرنده را با آن صيد مىكند.
«تحمّل ناملايمات، پوشنده عيبهاست»، مقصود امام (علیه السلام) تحمّل سختى و اذيّت از طرف دوستان و ساير مردم است كه خود فضيلت بزرگى از شاخههاى شجاعت مىباشد. عبارت: قبر العيوب را به اعتبار اين كه عيبهاى شخصى را در نزد مردم مىپوشاند، استعاره آورده است، همان طورى كه قبر لاشه مرده را كه در داخل آن قرار گيرد، مىپوشاند. سيّد [1]فرموده است: بعضى گفتهاند، امام (علیه السلام) در تعبير از اين مطلب اين چنين نيز فرموده است: «المسالمة خباء العيوب»، يعنى صلح و آشتى پنهان ساختن عيبهاست. جوهرى[2] مىگويد: خباء مفرد است و جمع آن اخبيه خانهاى است از كرك و يا پشم نه از مو كه بر دو، يا سه عمود و يا بيشتر استوار مىباشد. صلح و مسالمت فضيلتى از شاخههاى پاكدامنى است، كلمه: خباء را استعاره از مسالمت آورده است از آن رو كه اين فضيلت باعث جلب محبّت و هم چون خانه پوششى براى عيبهاست و مستلزم آن است كه زبان مردم از عيبجويى بسته و خاموش باشد. اين مطلب كه صلح و مسالمت لازمهاش عيبپوشى است، در صورتى ثابت مىشود كه مىبينيم، نقيض آن (يعنى، ستيزهجويى و سازش نكردن) با طغيان طبيعت افراد بر عيبجويى، و اظهار معايب، به منظور توهين و سرزنش همراه است.
«هر كه از خود راضى باشد، خشمگيرنده بر او بسيار است». و اين مطلب به دو جهت است: يكى آن كه شخص از خودراضى، معتقد است كه از ديگران كاملتر است و به ديگران با چشم كاستى مىنگرد، و حقوق ديگران را ادا نمىكند، در نتيجه افراد زيادى نسبت به او خشم مىگيرند. دوم اين كه: با اعتقاد بر برترى خود نسبت به ديگران خود را بيش از اندازه تصوّر مىكند در صورتى كه ديگران او را در حدّ و مقدار خودش مىبينند، به اين ترتيب خردهگيران و خشمگينان بر او، روزافزون مىگردند.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، صص 409و410و405)
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، ص232)
واژه شناسی
السَّاخِط: ناخشنود، خشمناک.[15]
واژه کاوی
«حبل» یعنی ريسمان[17] و «حِبَالة» به معنای دام و طنابی است که برای شکار نصب میكنند. [18]
به ريسمان و طناب صيّاد «حباله» میگويند. جمع آن «حبائل» است؛ همانطور که به دامهاى شيطان كه به وسیله
آنها وسوسه و گمراه میکند «حبائل شيطان» میگويند که در خطبه 149 نهج البلاغه آمده است. [19]
از واژه «حِبَالة» 28 مورد در نهج البلاغه آمده است.[20]
«یَحمِل غَضَبَه» یعنی انسان خشمش را اظهار نمیکند. «لا يَحْمِلُ الضَّيْمَ» یعنی شخصی سرباز زد و ستم را از خود
دور کرد.[22]
«حمل عن» از باب مجاز به معنای گذشت و بردباری است.[23]
«احتمال» به معنی حمل است و نیز به معنای چشم پوشی، عفو و صبر به کار میرود. تحمل امور ناخوشآیند،[24]
شكيبایى و بردبارى[25] و خشمگین شدن از دیگر معانی «اِحْتِمال» است.[26] در این حکمت شاید به معنای چشم
پوشی باشد گرچه محمد عبده آن را تحمل آزار معنی کرده است.[27]
«اِحتَمَلَ» یعنی شخصی ناخورسند شد[28] ولی از راه حق منحرف نشد.[29]
تفاوت «احتمال» و «صبر»:
«احتمال» به معنای فرو بردن خشم است؛ ولی «صبر» در سختیها به معنای این است که انسان در رویارویی با
موقعیت ناخوشایند، زبان و دست خود را کنترل کند؛ مثلاً صبر در برابر ناملایمات روزگار یعنی نگهداری نفس از
بیتابی؛ و در این صورت از واژه «احتمال» استفاده نمیشود؛ زیرا خشمی وجود ندارد که فروبرده شود.[30]
«خِبَاء» به معنای پوست جو يا گندم در خوشه است.[33]
«خَبَأَ الشیء» یعنی شخصی چیزی را پنهان کرد.[34]
«أَخبِیَة» جمع «خِبَاء» است.[35]
از ماده «خبأ» هفت مورد در نهج البلاغه دیده میشود.[36]
«سخط» به معنای ناپسند دانستن و ناراضی بودن از مسئلهای است.[39]
«سَخِطَ علیه» یعنی انسان بر شخص دیگری خشم گرفت.[40]
زمانی که «سخط» به خدا نسبت داده میشود یعنی خدا چیزی را برای شما ناپسند دانسته و شما را از آن منع کرده
و برای انجام دادن آن مجازات قرار داده است؛ مثلاً «إن اللّه يَسْخَطُ لكم كذا».[41]
از مشتقات «سخط» 21 مورد در نهج البلاغه آمده است.[42]
مراتب خشم:
1. سخط
2. اخْرِنْطَام (خشمی که همراه با خود بزرگ بینی باشد.)
3. بَرْطَمَة (خشمی که همراه با روترش کردن و باد در غبغب انداختن باشد.)
4. غیظ (مرحلهای که انسان نمیتواند خشم خود را کنترل کند.)
5. حَرْد (مرحلهای که انسان بر اثر خشم به طرف مقابل تعرض میکند.)
6. حَنَق (زمانی که انسان کینهای که در دل دارد و خشمش شدیداً غیر قابل کنترل میشود.)
7. اختلاط (شدیدتر از غضب است و مرحلهای است که انسان عقلش را از دست میدهد.) [43]
تفاوت «غضب» و «سُخط»:
«غضب» سختتر و شدیدتر از «سخط» است.[44] ممکن است بزرگتر بر زیر دست خود و یا کوچکتر بر بالا
دست خویش «غضب» نماید ولی «سخط» تنها از سوی بزرگتر بر زیر دست است؛ از این رو امیر بر زیردست
خود «سخط» میکند ولی زیردست امیر بر او «سخط» نمینماید بلکه بر او «غضب» میکند.
همچنین اگر «سخط» با حرف «علی» متعدی شود به معنای غضب و اراده نمودن عقاب است؛ و در حالت متعدی
اما بدون حرف اضافه، معنای خلاف رضا را ایفا میکند. [45]
[1]- مقصود شارح از (سیّد) مرحوم سیّد رضی متوفّی 406 ه ق، گردآورنده و نخستین شارح نهج البلاغه است.
[2]- ابونصر ابراهیم جوهری(متوفّی 1005م) در فاراب ترکیه متولّد ودر نیشابور وفات یافته است. کتابش در لغت مشهور به (تاج اللّغته وصحاح العربیّه که 40000 واژه دارد.
[3]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص478.
[4]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص491.
[5]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص387.
[6]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص48.
[7]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص151.
[8]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص813.
[9]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص202.
[10]- مفردات نهج البلاغه، ج1،ص289.
[11]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص582.
[12]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.
[13]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص316.
[14]- فرهنگ ابجدی، ص721.
[15]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص381.
[16]- معجم المقاييس اللغة، ج2، ص130.
[17]- قاموس قرآن، ج2، ص99.
[18]- كتاب العين، ج3، ص236.
[19]- قاموس قرآن، ج2، ص102.
[20]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص236.
[21]- معجم المقاييس اللغة، ج2، ص106.
[22]- لسان العرب، ج11، ص176.
[23]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج14، ص169.
[24]- نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص710
[25]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج14، ص176.
[26]- معجم المقاييس اللغة، ج2، ص106.
[27]- مفردات نهج البلاغه، ج1،ص289.
[28]- أساس البلاغة، ص143.
[29]- أساس البلاغة، ص143.
[30]- الفروق في اللغة، ص195.
[31]- معجم المقاييس اللغة، ج2، ص244.
[32]- مفردات ألفاظ القرآن، ص274.
[33]- كتاب العين، ج4، ص315.
[34]- فرهنگ ابجدى، ص355.
[35]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص217.
[36]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص305.
[37]- تاج اللغۀوصحاح العربیۀ، ج3، ص1545.
[38]- مفردات ألفاظ القرآن، ص402.
[39]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج10، ص277.
[40]- فرهنگ ابجدى، ص479.
[41]- النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج2، ص350.
[42]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص488.
[43]- فقه اللغه، صص208و209.
[44]- معجم المقاييس اللغه، ج4، ص428.
[45]- الفروق في اللغه، ص123.
اضف تعليق