حکمت ها

حکمت ششم

و قال (علیه السلام):

«صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ‌ وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى

أَيْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ».


ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«سينه خردمند، مخزن اسرار اوست (راز خود به هيچکس نمى‌سپارد) گشاده‌رويى، ريسمان و رابطه دوستى است، بردبارى و تحمل در برابر ديگران ، به منزله قبرى است که عيبها را مى‌پوشاند (يا به روايتى ديگر در اين معنى) آشتى و ترک ستيزه‌جويى، پوشش و پرده عيبها است، هرکس از خود راضى باشد و خودخواهى را پيشه سازد، ناراضيان از او و خشم گيرندگان بر او، بسيار مى‌گردند».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص654)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«سینه‌ی عاقل صندوقچه ی اسرار اوست. خوشرویی دام دوستی است. بردباری گور عیب هاست.صلح جویی سرپوش عیب هاست هر که از خود راضی باشد دشمنانش فراوان شوند».
(نهج البلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص469)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
ارزش رازداری:
«سینه ی خردمند، صندوق راز اوست، و خوشرویی، کمند دوست یابی و بردباری، مدفن عیب هاست. مسالمت با مردم سرپوش عیب ها و از خود راضی بودن دشمن سازاست».
(نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
«سينه خردمند مخزن راز او است (خردمند بيگانه را از راز خود آگاه نمى‌سازد) و گشاده روئى و خوش خوئى دام دوستى است (با خوشخويى و گشاده روئى مى‌توان دلهاى مردم را بدست آورد) و تحمّل و بردبارى از سختيها پوشنده بديها است (چون شخص در برابر سختيها بردبار بود مردم از او خوشنود بوده از عيوب و بديهايش چشم مى‌پوشند، يا آنكه بواسطه خوددارى عيوب او آشكار نگشته نادانيهايش فاش نشود.»
سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» مى‌فرمايد: و روايت شده است كه آن حضرت (عليه السّلام) در تعبير اين مطلب نيز فرموده است: «صلح و آشتى پنهان كردن عيبها است». (اگر بجاى زد و خورد بين دو كس صلح و آشتى برقرار گردد مردم به بديهاى آنان آگاه نشوند. و در بعضى از نسخ نهج البلاغه چنين ضبط شده: «المسالمة خباء العيوب يعنى صلح و آشتى‌خرگاه و رو پوش عيبها است»، زيرا دو كس در زد و خورد عيوب يكديگر را آشكار مى‌سازند و اگر صلح و آشتى نمودند لب بعيب هم نگشايند). «هر كه خودبين باشد خشم كننده بر او بسيار شود (زيرا خودبين مردم را خوار پندارد و به اين جهت همه بر او خشمگين گردند)».
(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6، صص1091و1090)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«سينه خردمند صندوقچه اسرار اوست»؛ لذا براى هر كسى نمى‌تواند اين صندوق را باز كند، آن‌سان كه ثروتمند، صندوقچه ثروت خود را از ترس اطّلاع مردم باز نمى‌كند. «و گشاده‌رويى با مردم رشته محبّت است». همان‌طور كه صيّاد دام مى‌افكند تا شكار كند، انسان خوش‌برخورد نيز با محبّت و مهرورزيدن به انسان‌ها دلشان را به دست مى‌آورد. «و تحمل ناگوارى‌ها در حقيقت قبرى است براى عيب‌ها و ضعف‌هاى انسان»؛ يعنى وقتى انسان ناگوارى و بدحالى خود را در سختى‌ها به كسى نشان نداد، هيچ‌كس از مشكل و كاستى او خبر ندارد، چنان‌كه قبر بدن انسان را مى‌پوشاند، امّا اگر مثلاً نتوانست فقر را تحمّل كند و آن را اظهار كرد، در آن صورت مردم مى‌فهمند كه فقير است و فقر نيز نوعى كاستى به شمار مى‌رود. روايت است كه حضرت اين عبارت را نيز به همين سخن افزوده است: «و مدارا با مردم و برنينگيختن خشم آنها عيب انسان را پنهان مى‌دارد». بنابراين، عيب كسى آشكار مى‌شود كه با مردم دشمنى كند. پس انسانى كه عيب دارد به دليل اينكه با مردم به مسالمت رفتار مى‌كند هيچ كسى از عيب و نقص او آگاه نمى‌شود. «و خودستا و فريفته خويش كه برترى خود را به رخ مردم بكشاند، دشمنان او زياد خواهند شد»، چون مردم او را، چنان‌كه خودش مى‌پندارد، داراى فضيلتى نمى‌بينند؛ لذا وقتى كه خودستايى و عجب و غرور و رياى او را مى‌بينند از او خشمگين مى‌شوند.
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص345و346)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
«سينه عاقل گنجينه راز اوست. گشاده‌رويى دام دوستى است. تحمل ناملايمات پوشنده عيبهاست (صلح و سازش، باعث نهان ساختن عيبهاست) هر كه از خود راضى باشد، خشم‌گيرنده بر او بسيار است».

«سينه عاقل گنجينه راز اوست». عبارت صندوق السّر، را استعاره از سينه آورده است، از آن رو كه سينه هم چون صندوق، محتواى خود را نگهدارى مى‌كند. و اين عبارت در حقيقت، دستورى براى انسان است، تا راز خود را پنهان دارد، و با آوردن كلمه عاقل او را وادار و تشويق كرده است. گويا فرموده باشد: خردمند كسى است كه سينه خود را گنجينه راز و نگهبان آن قرار دهد.

«گشاده‌رويى دام دوستى است». كلمه الحبالة يعنى دام را استعاره از گشاده‌رويى آورده است از آن رو كه انسان بدان وسيله مردم را جلب كرده و دلشان را براى دوستى و محبّت خود به دست مى‌آورد، مانند، دام شكارچى كه پرنده را با آن صيد مى‌كند.

«تحمّل ناملايمات، پوشنده عيبهاست»، مقصود امام (علیه السلام) تحمّل سختى و اذيّت از طرف دوستان و ساير مردم است كه خود فضيلت بزرگى از شاخه‌هاى شجاعت مى‌باشد. عبارت: قبر العيوب را به اعتبار اين كه عيبهاى شخصى را در نزد مردم مى‌پوشاند، استعاره آورده است، همان طورى كه قبر لاشه مرده را كه در داخل آن قرار گيرد، مى‌پوشاند. سيّد [1]فرموده است: بعضى گفته‌اند، امام (علیه السلام) در تعبير از اين مطلب اين چنين نيز فرموده است: «المسالمة خباء العيوب»، يعنى صلح و آشتى پنهان ساختن عيبهاست. جوهرى[2] مى‌گويد: خباء مفرد است و جمع آن اخبيه خانه‌اى است از كرك و يا پشم نه از مو كه بر دو، يا سه عمود و يا بيشتر استوار مى‌باشد. صلح و مسالمت فضيلتى از شاخه‌هاى پاكدامنى است، كلمه: خباء را استعاره از مسالمت آورده است از آن رو كه اين فضيلت باعث جلب محبّت و هم چون خانه پوششى براى عيبهاست و مستلزم آن است كه زبان مردم از عيبجويى بسته و خاموش باشد. اين مطلب كه صلح و مسالمت لازمه‌اش عيب‌پوشى است، در صورتى ثابت مى‌شود كه مى‌بينيم، نقيض آن (يعنى، ستيزه‌جويى و سازش نكردن) با طغيان طبيعت افراد بر عيبجويى، و اظهار معايب، به منظور توهين و سرزنش همراه است.

«هر كه از خود راضى باشد، خشم‌گيرنده بر او بسيار است». و اين مطلب به دو جهت است: يكى آن كه شخص از خودراضى، معتقد است كه از ديگران كاملتر است و به ديگران با چشم كاستى مى‌نگرد، و حقوق ديگران را ادا نمى‌كند، در نتيجه افراد زيادى نسبت به او خشم مى‌گيرند. دوم اين كه: با اعتقاد بر برترى خود نسبت به ديگران خود را بيش از اندازه تصوّر مى‌كند در صورتى كه ديگران او را در حدّ و مقدار خودش مى‌بينند، به اين ترتيب خرده‌گيران و خشمگينان بر او، روزافزون مى‌گردند.

(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، صص 409و410و405)
- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«سينه خردمند گنجينه راز اوست و گشاده رويى دام دوستى است و بردبارى گور عيبهاست». و روايت شده است كه در همين باره اين چنين هم فرموده است: «با يكديگر آشتى كردن مايه پوشيده ماندن زشتيهاست. هر كس از خود خشنود بود ناخشنودان بر‌او بسيار شود».
(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه، ‌ابن‌ابى‌الحديد، ج7، ص232)

واژه شناسی

السَّاخِط: ناخشنود، خشمناک.[15]

- صَدْر
سینه.[3]
- صُنْدُوق
صندوق.[4]
- سِرّ
راز.[5]
- الْبَشَاشَة
تازه رویی، خوشرویی.[6]
- حِبَالَة
دام، صید، تله.[7]
- الْمَوَدَّة
دوستی، محبت.[8]
- الِاحْتِمَال
بار برگرفتن، بار برداشتن،[9] در اینجا شاید به معنی چشم پوشی باشد.[10]
- الْعُيُوب
جمع عیب، نقص‌ها، بدی‌ها، گناهان.[11]
- خِبَاءُ
نهانگاه.[12]
- رَضِيَ
خشنود شد، راضی شد.[13]
- رَضِيَ
خشنود شد، راضی شد.[13]
- كَثُرَ
بسیار شد.[14]

واژه کاوی

- حِبَالَة (حبل)
«حبل»به معنای کشیدگی چیزی است.[16]

«حبل» یعنی ريسمان‌[17] و «حِبَالة» به معنای دام و طنابی است که برای شکار نصب می‌كنند. [18]

به ريسمان و طناب صيّاد «حباله» می‌گويند. جمع آن «حبائل» است؛ همان‌طور که به دام‌هاى شيطان كه به وسیله

آن‌ها وسوسه‌ و گمراه می‌کند «حبائل شيطان» می‌گويند که در خطبه 149 نهج‌ البلاغه آمده است.‌ [19]

از واژه «حِبَالة» 28 مورد در نهج البلاغه آمده است.[20]
- الاِحْتِمَال (حمل)
«حمل‌» یعنی شخصی چیزی را برداشت.[21]

‌«یَحمِل غَضَبَه» یعنی انسان خشمش را اظهار نمی‌کند. «لا يَحْمِلُ‌ الضَّيْمَ» یعنی شخصی سرباز زد و ستم را از خود

دور کرد.[22]

«حمل عن» از باب مجاز به معنای گذشت و بردباری است.[23]

«احتمال» به معنی حمل است و نیز به معنای چشم پوشی، عفو و صبر به کار می‌رود. تحمل امور ناخوش‌آیند،[24]

شكيبایى و بردبارى‌[25] و خشمگین شدن از دیگر معانی «اِحْتِمال‌» است.[26] در این حکمت شاید به معنای چشم

پوشی باشد گرچه محمد عبده آن را تحمل آزار معنی کرده است.[27]

«اِحتَمَلَ» یعنی شخصی ناخورسند شد[28] ولی از راه حق منحرف نشد.[29]

تفاوت «احتمال» و «صبر»:

«احتمال» به معنای فرو بردن خشم است؛ ولی «صبر» در سختی‌ها به معنای این است که انسان در رویارویی با

موقعیت ناخوشایند، زبان و دست خود را کنترل کند؛ مثلاً صبر در برابر ناملایمات روزگار یعنی نگهداری نفس از

بی‌تابی؛ و در این صورت از واژه «احتمال» استفاده نمی‌شود؛ زیرا خشمی وجود ندارد که فروبرده شود.[30]
- خِبَاء (خبأ)
«خبأ» در اصل به معنای پنهان کردن چیزی است[31] و در مورد هر چیزی که پوشيده و پنهان باشد به كار مى‌رود.[32]

«خِبَاء» به معنای پوست جو يا گندم در خوشه است.[33]

«خَبَأَ الشیء» یعنی شخصی چیزی را پنهان کرد.[34]

«أَخبِیَة» جمع «خِبَاء» است.[35]

از ماده «خبأ» هفت مورد در نهج البلاغه دیده می‌شود.[36]
- السَّاخِط (سخط)
«سَخَط و سُخْط» به معنای خشم[37] شدیدی است که موجب عقوبت و بد فرجامى است.[38]

«سخط» به معنای ناپسند دانستن و ناراضی بودن از مسئله‌ای است.[39]

«سَخِطَ علیه» یعنی انسان بر شخص دیگری خشم گرفت.[40]

زمانی که «سخط» به خدا نسبت داده می‌شود یعنی خدا چیزی را برای شما ناپسند دانسته و شما را از آن منع کرده

و برای انجام دادن آن مجازات قرار داده است؛ مثلاً «إن اللّه يَسْخَطُ لكم كذا».[41]

از مشتقات «سخط» 21 مورد در نهج البلاغه آمده است.[42]

مراتب خشم:

1. سخط

2. اخْرِنْطَام (خشمی که همراه با خود بزرگ بینی باشد.)

3. بَرْطَمَة (خشمی که همراه با روترش کردن و باد در غبغب انداختن باشد.)

4. غیظ (مرحله‌ای که انسان نمی‌تواند خشم خود را کنترل کند.)

5. حَرْد (مرحله‌ای که انسان بر اثر خشم به طرف مقابل تعرض می‌کند.)

6. حَنَق (زمانی که انسان کینه‌ای که در دل دارد و خشمش شدیداً غیر قابل کنترل می‌شود.)

7. اختلاط (شدیدتر از غضب است و مرحله‌ای است که انسان عقلش را از دست می‌دهد.) [43]



تفاوت «غضب» و «سُخط»:

«غضب» سخت‌تر و شدیدتر از «سخط» است.[44] ممکن است بزرگ‌تر بر زیر دست خود و یا کوچک‌تر بر بالا

دست خویش «غضب» نماید ولی «سخط» تنها از سوی بزرگ‌تر بر زیر دست است؛ از این رو امیر بر زیردست

خود «سخط» می‌کند ولی زیردست امیر بر او «سخط» نمی‌نماید بلکه بر او «غضب» می‌کند.

همچنین اگر «سخط» با حرف «علی» متعدی شود به معنای غضب و اراده نمودن عقاب است؛ و در حالت متعدی

اما بدون حرف اضافه، معنای خلاف رضا را ایفا می‌کند. [45]

[1]- مقصود شارح از (سیّد) مرحوم سیّد رضی متوفّی 406 ه ق، گردآورنده و نخستین شارح نهج البلاغه است.

[2]- ابونصر ابراهیم جوهری(متوفّی 1005م) در فاراب ترکیه متولّد ودر نیشابور وفات یافته است. کتابش در لغت مشهور به (تاج اللّغته وصحاح العربیّه که 40000 واژه دارد.

[3]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص478.

[4]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص491.

[5]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص387.

[6]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص48.

[7]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص151.

[8]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص813.

[9]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص202.

[10]- مفردات نهج البلاغه، ج1،ص289.

[11]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص582.

[12]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.

[13]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص316.

[14]- فرهنگ ابجدی، ص721.

[15]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص381.

[16]- معجم المقاييس اللغة، ج‌2، ص130.

[17]- قاموس قرآن، ج‌2، ص99.

[18]- كتاب العين، ج‌3، ص236.

[19]- قاموس قرآن، ج‌2، ص102.

[20]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص236.

[21]- معجم المقاييس اللغة، ج‌2، ص106.

[22]- لسان العرب، ج‌11، ص176.

[23]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌14، ص169.

[24]- نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص710

[25]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌14، ص176.

[26]- معجم المقاييس اللغة، ج‌2، ص106.

[27]- مفردات نهج البلاغه، ج1،ص289.

[28]- أساس البلاغة، ص143.

[29]- أساس البلاغة، ص143.

[30]- الفروق في اللغة، ص195.

[31]- معجم المقاييس اللغة، ج‌2، ص244.

[32]- مفردات ألفاظ القرآن، ص274.

[33]- كتاب العين، ج‌4، ص315.

[34]- فرهنگ ابجدى، ص355.

[35]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص217.

[36]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص305.

[37]- تاج اللغۀوصحاح العربیۀ، ج3، ص1545.

[38]- مفردات ألفاظ القرآن، ص402.

[39]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌10، ص277.

[40]- فرهنگ ابجدى، ص479.

[41]- النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج‌2، ص350.

[42]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص488.

[43]- فقه اللغه، صص208و209.

[44]- معجم المقاييس اللغه، ج‌4، ص428.

[45]- الفروق في اللغه، ص123.

اضف تعليق