وَقَالَ (علیه السلام):
«إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِه».
«إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى قَوْمٍ أَعَارَتْهُمْ مَحَاسِنَ غَيْرِهِمْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُمْ سَلَبَتْهُمْ مَحَاسِنَ أَنْفُسِهِمْ».
(این حکمت به دو صورت روایت شده است).
ترجمهها
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص654)
(نهجالبلاغه، ترجمهاستاد ولی، ص470)
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674)
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فیض الاسلام، ج6، ص1092)
شروح
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص346و347)
و احتمال دارد كه مقصود از اين نيكوييها، خوبيهاى دنيوى از قبيل مركب سوارى، لباس، شكوه و حسن سياست و تدبير باشد، و اين مطلب روشنى است. عاريه بودن اينها نيز به اعتبار ناپايدارى اينهاست. و همچنين وقتى كه دنيا (بر حسب فراهم آمدن وسايل بدبختى) بر گروهى پشت كند، در برابر چشم مردم بد جلوه كنند، به طورى كه اگر فردى از آنها داراى فضيلتى هم باشد، مردم آن فضيلت را انكار و او را بر خلاف آن معرّفى كنند، اگر در دنيا پارسا باشد، او را به ريا و سمعه[1] نسبت دهند، و اگر خوشخوى باشد به سبكى و بىحيايى معرّفى كنند، و اگر شجاع و دلير باشد او را به بىباكى و ديوانگى نسبت دهند. و اين برگشت دنياست كه در حقيقت خوبيهاى خود را از آنان سلب كرده است، چه بسا كه بدين وسيله شخص داراى فضيلت آماده رها كردن و يك سو نهادن فضيلت شود و متخلّق به خوبى مخالف آن گردد، به حدى كه به طور كلى فضيلت از او رخت بربندد.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، صص413و414)
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، ص233)
واژه شناسی
واژه کاوی
«قُبُل» به روبرو شدن هر چیز با چیز دیگری دلالت میکند[7] و گاهی نیز به معنی جلو و پیش بهکار میرود.[8]مخالف جلوی هرچیز، پشت آن است.[9]
«أَقْبَلَ على الشيء» به آن چيز روى آورد و ملازم آن شد. اين تعبير متناقض (ادْبَرَ عَنْهُ؛ از او روى گردانيد) است.[10]
«أَقْبَال» جمع«قُبُل» است.[11]
«أَعَارَهُ الشيء» آن چيز را به وى عاريه داد.[13]
منظور از«عاریه» قرض گرفتن متاع و کالای سودمند از هر کسی است که این نوع درخواست، شرم و ننگ به همراه دارد.[14]
[1]ـ ریا، یعنی تظاهر به عملی برای اینکه مردم ببینند، سمعه نوعی از ریا ست که صاحب عمل میخواهد آوازه اش به گوش مردم برسد.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.
[5]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.
[6]- فرهنگ ابجدی، ص109.
[7]- معجم المقاييس اللغه، ج5، ص51.
[8]- قاموس قرآن، ج5، ص223.
[9]- معجم المقاييس اللغه، ج5، ص51.
[10]- فرهنگ ابجدی، ص109.
[11]- فرهنگ ابجدی، ص682.
[12]- معجم المقاييس اللغه، ج4، ص184.
[13]- فرهنگ ابجدى، ص91.
[14]- كتاب العين، ج2، ص239.
[15]- فرهنگ ابجدی،ص33.
[16]- فرهنگ ابجدی،ص33.
اضف تعليق