حکمت ها

حکمت نهم

وَقَالَ (علیه السلام):

«إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِه‌».

«إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى قَوْمٍ أَعَارَتْهُمْ مَحَاسِنَ غَيْرِهِمْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُمْ سَلَبَتْهُمْ مَحَاسِنَ أَنْفُسِهِمْ‌».

(این حکمت به دو صورت روایت شده است).



ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«چون دنيا به کسى روى‌آورد، خوبيهاى ديگران را به او عاريه مى‌دهد، (به او نسبت مى دهد) و چون از او روى‌‌بگرداند، خوبيهاى خود او را نيز از او مى‌ربايد».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص654)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«هرگاه دنیا به کسی روی‌آورد نیکی‌های دیگران را هم به حساب او می‌گذارد و هرگاه به کسی پشت کند نیکی‌های خود او را هم از وی سلب می‌کند».
(نهج‌البلاغه، ترجمه‌استاد ولی، ص470)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«چون دنیا به کسی روی‌آورد، خوبی‌های دیگران را به او عاریت دهد (همه او را وصف می کنند) و چون به او پشت کرد، خوبی های او را هم می‌گیرد».
(نهج البلاغه ترجمه روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
«هرگاه دنيا به گروهى رو آورد نيكوئيهاى ديگران را بايشان به عاريه (نسبت) دهد، و هرگاه از آنها پشت گرداند نيكوئيهاشان را از آنان مى‌گيرد (چون كسى توانگر شود و بجائى برسد دنيا پرستان نيكوئيها باو بندند، و اگر ناتوان و بينوا گردد كمالاتش را هم از ياد مى‌برند)».
(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فیض الاسلام، ج6، ص1092)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«و چون دنيا به كسى رو آورد و مال و منزلت پيدا كند، دنيا خوبى‌هاى ديگرى را به عاريه به او مى‌دهد». چون اگر ساختمان است ديگرى آن را ساخته و اگر پول است ديگرى آن را اندوخته و اگر مقام است از ديگرى به او رسيده است. «اما وقتى كه دنيا به كسى پشت كند، خوبى او را از وى مى‌گيرد». يعنى مالى را كه خود جمع كرده و منصبى را كه خود با زحمت به دست آورده است از او مى‌گيرد.
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص346و347)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
«هر گاه دنيا به كسى روآورد نيكيهاى ديگران را به او عاريه مى‌دهد و هرگاه از وى روى برگرداند نيكيهاى خودش را نيز از او مى‌ستاند». مقصود امام (علیه السلام) آن است كه هرگاه دنيا براى فراهم آوردن وسايل خوشبختى دنيوى، با جاه و مال بر گروهى روآور شود، مردم به آنها توجّه پيدا مى‌كنند و به خاطر علاقه و دلبستگى به دنيا، با هر وسيله ممكن به ايشان نزديك مى‌شوند، و اينان در نظر مردم خوب جلوه مى‌كنند، در نتيجه اوصاف خوبى را كه در ديگران است (هر چند كه در حقيقت آن طور نيستند) براى آنها به عاريه مى‌گيرند، به طورى كه نادان را به داشتن علم، و اسرافكار را به داشتن سخاوت، وبى‌باك را به دلاورى، مى‌ستايند، و هم‌چنين، آدم پررو و بى‌حيا را به داشتن ظرفيّت و خوش‌خويى معرّفى مى‌كنند. و چه بسا كه روآوردن دنيا به ايشان نيز باعث آمادگى آنها براى كسب كمالات نفسانى و ملكات برجسته‌اى مى‌گردد كه (هر چند آنان قبلا شايستگى براى هيچ يك از اينها را نداشتند) اين كمالات صفات خوبى براى افراد پيش از آنها بوده است.

و احتمال دارد كه مقصود از اين نيكوييها، خوبيهاى دنيوى از قبيل مركب سوارى، لباس، شكوه و حسن سياست و تدبير باشد، و اين مطلب روشنى است. عاريه بودن اينها نيز به اعتبار ناپايدارى اينهاست. و هم‌چنين وقتى كه دنيا (بر حسب فراهم آمدن وسايل بدبختى) بر گروهى پشت كند، در برابر چشم مردم بد جلوه كنند، به طورى كه اگر فردى از آنها داراى فضيلتى هم باشد، مردم آن فضيلت را انكار و او را بر خلاف آن معرّفى كنند، اگر در دنيا پارسا باشد، او را به ريا و سمعه[1] نسبت دهند، و اگر خوش‌خوى باشد به سبكى و بى‌حيايى معرّفى كنند، و اگر شجاع و دلير باشد او را به بى‌باكى و ديوانگى نسبت دهند. و اين برگشت دنياست كه در حقيقت خوبيهاى خود را از آنان سلب كرده است، چه بسا كه بدين وسيله شخص داراى فضيلت آماده رها كردن و يك سو نهادن فضيلت شود و متخلّق به خوبى مخالف آن گردد، به حدى كه به طور كلى فضيلت از او رخت بربندد.

(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، صص413و414)
- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«چون دنيا به گروهى روى آورد كارهاى پسنديده و نيكوييهاى ديگران را هم به آنان عاريه مى‌دهد، و چون از ايشان روى برگرداند، نيكوييهاى خودشان را هم از ايشان مى‌ربايد».

(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه‌، ابن‌ابى‌الحديد، ج7، ص233)

واژه شناسی

- أَقْبَلَت
روی آورد.[2]
- اَعَارَت
عاریه داد.[3]
- اَدْبَرَت
پشت کرد.[4]
- سَلَبَت
سلب کرد.[5]

واژه کاوی

- أَقْبَلَت(قبل)
«إقْبَال» مصدر«اَقْبَلَت» است.[6]

«قُبُل» به روبرو شدن هر چیز با چیز دیگری دلالت می‌کند[7] و گاهی نیز به‌­ معنی جلو و پیش به‌­کار می‌رود.[8]مخالف جلوی هرچیز، پشت آن است.[9]

«أَقْبَلَ‌ على الشي‌ء» به آن چيز روى آورد و ملازم آن شد. اين تعبير متناقض (ادْبَرَ عَنْهُ؛ از او روى گردانيد) است.[10]

«أَقْبَال‌» جمع«قُبُل» است.[11]
- اعار(عور)
«عور» چیزی که دست به دست می‌گردد و نیز بر بیماری یکی از دو چشم دلالت می‌­کند.[12]

«أَعَارَهُ الشي‌ء» آن چيز را به وى عاريه داد.[13]

منظور از«عاریه» قرض گرفتن متاع و کالای سودمند از هر کسی است که این نوع درخواست، شرم و ننگ به همراه دارد.[14]
- أَدْبَرَتْ(دبر)
«أَدْبَرَ عنهُ» از او روى گردان شد و رفت.[15]

«أَدْبَرَتِ الدّنيا» یعنی روزگار بد آورد و روى گردان شد. اين كلمه ضد(اقْبَلَت) است.[16]

[1]ـ ریا، یعنی تظاهر به عملی برای اینکه مردم ببینند، سمعه نوعی از ریا ست که صاحب عمل میخواهد آوازه اش به گوش مردم برسد.

[2]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.

[3]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.

[4]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.

[5]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص674.

[6]- فرهنگ ابجدی، ص109.

[7]- معجم المقاييس اللغه، ج‌5، ص51.   

[8]- قاموس قرآن، ج‌5، ص223.   

[9]- معجم المقاييس اللغه، ج‌5، ص51.   

[10]- فرهنگ ابجدی، ص109.

[11]- فرهنگ ابجدی، ص682.

[12]- معجم المقاييس اللغه، ج‌4، ص184.   

[13]- فرهنگ ابجدى، ص91.   

[14]- كتاب العين، ج‌2، ص239.   

[15]- فرهنگ ابجدی،ص33.   

[16]- فرهنگ ابجدی،ص33.  

اضف تعليق