حکمت ها

حکمت دهم

 وَ قَالَ (علیه‌السلام):

«خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم».


ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«با مردم به نوعى آميزش کنيد که هرگاه با دارا بودن اين نوع آميزش از جهان رفتيد، بر شما گريه کنند و اگر زنده مانديد، با اشتياق به سوى شما آيند».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص654)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«با مردم به گونه ای بیامیزید که اگر در آن حال مردید بر شما بگریند، و اگر ماندید به شما بگرایند».
(نهج‌البلاغه، ترجمه‌ حسین استاد ولی، ص470)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«با مردم طوری معاشرت کنید که اگر مردید، بر شما اشک ریزند و اگر زنده ماندید، با شوق به دیدارتان بیایند».
(نهج البلاغه ترجمه روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص675)
- ترجمه نهج البلاغه(فیض الاسلام)
«با مردم چنان آميزش و رفتار نمائيد كه اگر در آن حال مرديد (در مفارقت و جدائى) بر شما بگريند، و اگر زنده مانديد خواهان معاشرت با شما باشند».
(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6، ص1092)

شروح

- توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«با مردم به گونه‌اى معاشرت كنيد كه اگر در حال معاشرت مُرديد به سبب محبّتى كه به شما دارند بر شما بگريند و اگر زنده مانديد به سبب آنكه با آنها همزيستى مسالمت‌آميزى داشته‌ايد مشتاق همنشينى شوند و همچنان به شما مهر ورزند».
(توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص347)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
«با مردم چنان رفتار كنيد كه اگر در آن حال مرديد، بر شما بگريند، و اگر زنده مانديد، علاقمند به معاشرت با شما باشند». امام (علیه السلام) بدين وسيله بر خوشرفتارى و معاشرت با اخلاق پسنديده با مردم سفارش كرده است، و عبارت: ان متّم... كنايه از همان است، زيرا از لوازم خوشرفتارى آدم اهل معاشرت دلسوزى ديگران به او در زندگى و به هنگام نيازمندى او، و گريه آنان پس از مرگ اوست. جمله شرطيّه در محل نصب صفت مخالطه است.
(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، ص415)
- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«با مردم چنان بياميزيد كه اگر بر آن حال مرديد بر شما بگريند و اگر زنده مانديد به شما مهر ورزند». ابن ابى الحديد ضمن شرح اين كلام حديثى نقل كرده است كه مضمون آن چنين است: مسلمان را بر مسلمان شش حق است، چون او را ببيند بر او سلام دهد و چون او را فرا خواند پاسخش دهد و چون عطسه كند سلامت باد گويدش و هر گاه بيمار شود به ديدارش رود و آنچه را براى خود دوست مى‌دارد براى او دوست دارد و اگر بميرد به تشييع پيكرش برود.
(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه‌، ابن‌ابى‌الحديد، ج7، ص234)

واژه شناسی

- حَنُّوا
رغبت کردند.[1]
- مُخَالَطَة
معاشرت کنید.[2]

واژه کاوی

- حَنُّوا (حَنَنَ)
«حَنَنَ» در اصل به‌معنی این است که شخصی توجه و دلسوزی، نسبت به‌چیزی داشته باشد که با بیم همراه باشد باشد و این دلسوزی با ناله‌ای دردناک[3] و گریه شدید[4] همراه باشد؛ زیرا انسان، کسی را که مورد عنایت و توجه‌اش است، دوست دارد و از آنچه به وی می‌رسد بیمناک است.[5]

«حَنَنَ» به‌معنی این است که شخصی در قلب خود التفاتی داشته باشد که اقتضای آن شفقت و مهربانی است.[6]

«حَنِين»‌ مصدر «حَنَنَ»[7] به‌معنی اشتياق و آوايى است كه با نرمى و محبّت همراه باشد.[8]

شخص اندوهگین اگر صدای کمی از او خارج شود به‌آن «رَنِين‌» می‌گویند؛ اگر آن صوت را پنهان کند به‌آن «هنين» می‌گویند؛ اگر آن‌را اظهار کند و با ناله‌ای به‌همراه درشتی خارج شود به‌آن «حنِين» می‌گویند؛ اگر به آن صدا اضافه کند به‌آن «اَنِين» می‌گویند و اگر در بالا بردن صدا اضافه کند به‌آن «حَنِين» می‌گویند.[9]

زمانی‌که «حَنً» با «الیه» همراه شود به‌این معناست که شخصی به‌سمت آن چیز رفت [10]و مشتاقش شد.[11]

هشت مورد از ماده «حنن» در نهج‌البلاغه به‌کار رفته است.[12]



تفاوت «حنین» و «اشتیاق»:

«حنین» و «اشتیاق» مترادف هم هستند با این تفاوت که «حنین» نتیجه «اشتیاق» است و شدت آن را بیان می‌کند؛ لیکن به دلیل کثرت استعمال، هریک به جاي دیگري به کار رفته است.[13]
- مُخَالَطَة (خَلَطَ)
«خَلَطَ» در اصل مخالف خلص [پاک کردن و زدودن شیء] است.[14]

«خالطَ القومَ» مجازاَ[15] به‌این معنا است که شخص با آن قوم بسیار[16] معاشرت[17] و ارتباط و مجاورت و هم فکری[18] کردند.[19]

هجده مورد از این ماده در نهج البلاغه به‌کار رفته است.[20]

[1]- نهج البلاغه، ترجمه‌ی روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص675.

[2]- نهج البلاغه، ترجمه‌ی روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص675.

[3]- معجم المقاييس اللغة، ج‌2، ص24. 

[4]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص293.

[5]- معجم المقاييس اللغة، ج‌2، ص24.

[6]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌2، ص298.    

[7]- فرهنگ ابجدى، متن، ص345.     

[8]- مفردات الفاظ قرآن، ص259.

[9]- الفروق في اللغة، ص19.

[10]- لسان العرب، ج‌13، ص129.    

[11]- فرهنگ ابجدى، متن، ص345.    

[12]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص293.

[13]- الفروق في اللغة، ص19.    

[14]- معجم المقاييس اللغة، ج‌2 ، ص 208 .

[15]- اساس البلاغه، ص275.

-[16] لسان العرب، ج‌7 ، ص293.   

[17]- لسان العرب، ج‌7 ، ص291.    

[18]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص241.

[19]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌3، ص104.

[20]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص338. 


اضف تعليق