حکمت ها

حکمت دوازدهم

و قال (علیه السلام):

«أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«ناتوانترين مردم، کسى است که از به دست آوردن برادران و دوستان، عاجز باشد. و عاجزتر از او، آن است که دوستى را که به دست آورده نتواند نگاه دارد و او را از دست بدهد».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص654)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«ناتوان‌ترین مردم کسی است که از یافتن دوست ناتوان باشد و ناتوان‌تر از او کسی است که دوستی را که یافته از دست بدهد».
(نهج‌البلاغه، ترجمه حسین ‌استاد ولی، ص470)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«ناتوان ترینِ مردم، کسی است که در دوست یابی ناتوان باشد و از او ناتوان تر است کسی که دوستی را که یافت، از دست بدهد».
(نهج البلاغه ترجمه روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص675)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
«ناتوانترين مردم كسى است كه از دوست يابى ناتوان باشد، و ناتوانتر از او كسى است كه از دست بدهد دوستى از ياران را كه بدست آورده (زيرا دوست يافتن آسانتر است از نگاه‌داشتن او)».
(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6، ص1093)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«ناتوان‌ترينِ مردم كسى است كه در به دست آوردن دوست ناتوان باشد. چون پيداكردن دوست تنها با معاشرت نيكو ممكن است، نه چون مال كه با تحمل رنج ممكن باشد. پس اگر كسى نتواند به اين سادگى دوست بيابد معلوم مى‌شود كه ناتوان‌ترينِ مردم است. و از او ناتوان‌تر كسى است كه دوستانى را كه به دست آورده، با رفتار نكوهيده‌اش از خود براند».
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص347)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
«ناتوانترين مردم كسى است كه از يافتن دوستان، ناتوان باشد، و ناتوانتر از او كسى است كه ياران به دست آورده را از دست بدهد». اخوان، جمع اخو است مانند خربان كه جمع خرب است، مقصود دوستان صميمى است. و در عبارت، ترغيبى بر اخلاق پسنديده است، زيرا دوستان جز با اخلاق كريمه فراهم نيايند. و امام (علیه السلام) فرد ناتوان از دوستيابى را از آن رو ناتوانترين مردم، دانسته است كه دوستيابى، نه به صرف نيروى بدنى نياز دارد و نه به اعمال نيروى عقلى، بلكه تنها به اخلاق خوب و حسن رفتار و برخورد با گشاده‌رويى و چهره باز، نيازمند است. و اين امور هم در بيشتر مردم، طبيعى و آسانترين كار براى آنهاست، بنا بر اين كسى كه از اينها ناتوان باشد، ناتوانترين فرد بر انجام كارهاست. و اين كه امام (علیه السلام) آن كسى را كه دوستى داشته و بعد از دست داده، ناتوانترين شخص شمرده است از آن روست كه دوستيابى ناگزير زحمتى براى شخص دارد، امّا كسى كه دوستى، فراهم آورده است، ديگر نيازى به اين مقدار زحمت نيز ندارد، بنا بر اين، نگهدارى دوستان آسانتر است از دوستيابى، پس كسى كه دوستان را از دست مى‌دهد، به خاطر ناتوانى در نگهدارى از چيزى كه آسانترين كارهاست، از كسى كه در دوستيابى ناتوان است، ناتوانتر مى‌باشد.
اگر كسى اشكال كند كه امام فرمود: كسى كه دوستان را از دست بدهد، ناتوانتر از ناتوانترين مردم است، بنابراين ناتوانترين مردم [به دليل وجود ناتوان‌تر از خود] ناتوانترين مردم نمى‌شود، اين خلف است در پاسخ مى‌گوييم: لفظ النّاس مطلق است، در صورتى خلف لازم مى‌آمد كه افاده عموم مى‌كرد.
(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، ص416)
- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«ناتوان‌تر مردم كسى است كه از به دست آوردن برادران ناتوان باشد و ناتوان‌تر از او كسى است كه (دوستانى) را كه به دست آورده است، تباه سازد و از دست بدهد.» ابن ابى الحديد ضمن شرح اين سخن شواهدى از روايات و اخبار و اشعار آورده است كه براى نمونه به ترجمه يكى دو مورد بسنده مى‌شود. در حديث مرفوع آمده است كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) پس از كشته شدن جعفر در جنگ موته گريست و فرمود: مرد با برادرش فزون است.
جعفر بن محمد (عليه السّلام) فرموده است: هر چيز را زيورى است و زيور مرد دوستان صميمى اويند.
ابن الاعرابى چنين سروده است «سوگند به جان خودت كه ثروت جوانمرد، اندوخته پسنديده نيست، بلكه برادران باصفا، اندوخته‌هاى پسنديده‌ترند». ابو ايوب سختيانى مى‌گفته است: هر گاه خبر مرگ يكى از دوستانم (برادرانم) به من مى‌رسد، چنان است كه گويى اندامى از اندامهاى من فرو مى‌افتد.
گفته شده است، دوست تو همچون رقعه پيراهن توست، بنگر پيراهن خود را با چه چيزى وصله مى‌زنى.
(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه‌، ابن‌ابى‌الحديد، ج7، صص236و237)

واژه شناسی

- عَجَزَ
ناتوان شد و باز ماند.[1]
- اَعْجَز
ناتوان‌تر.[2]
- اكْتِسَاب
به دست آوردن، فراهم نمودن.[3]
- الْإِخْوَان
جمع أخ، برادران، دوستان.[4]
- ضَيَّعَ
از بین برد و نابود کرد.[5]
- ظَفِرَ
پیروز شد و به مراد رسید.[6]

واژه کاوی

- عَجَزَ
«عجز» دو معنا دارد:
1. ضعف و ناتوانی
2. پشت و عقب چیزی.[7]

«عَجْز» در اصل به معنای درنگ كردن و تأخير انداختن در چیزی است و کار زمانی عقب می‌افتد که شخص در انجام دادن آن کوتاهی کند یا توانایی انجام دادن آن را نداشته باشد که این معنا ضد قدرت است.[8]

«عَجَزَ» ضد «حَزُمَ؛ دور اندیشی کرد» است‌؛[9] چراکه انسان ناتوان اراده ضعیفی دارد.[10]

«عَجَزَ عَنْ الفِعْلِ» یعنی شخصی نتوانست فلان كار را انجام دهد. [11]

«أعْجَزُ» به معنی نا‌توان‌تر، نا‌توان‌ترین، درمانده‌تر و درمانده‌ترین است.[12]

«عَجْز» دو معنا دارد:

1. شخص از نظرنیروی درونی ضعیف باشد؛ مثلاً اراده ضعیفی داشته باشد.

2. شخص از نظر جسمی ضعیف باشد؛ مثلاً بیمار باشد و توان جسمی نداشته باشد.

گویا در نظر امام (علیه السلام) عاجزترین مردم کسی است که برای به دست آوردن دوست از نظر درونی، ضعیف است و اراده ندارد.

تفاوت «عجز» و «منع»:

«عجز» مخالف قدرت است، ولی «منع» به معنای این است شخصی با اینکه توانایی انجام کاری را دارد، به دلیل عذری نتواند آن را انجام دهد.[13]
- ضَیَّعَ (ضیع)
«ضیع» در اصل به معنای از دست رفتن و نابود شدن چیزی است.[14]

«ضَيَّعَ» یعنی شخصی، چیزی را از دست داد و آن را نابود کرد.[15]

«أَضَاعَ‌ عِيَالَه» یعنی شخصی سرپرستی خانواده‌اش را رها کرد و از نگهداری آن‌ها شانه خالی کرد.[16]
- ظَفِرَ
«ظَفَر» در اصل دو معنا دارد، به نظر می‌رسد که این جا به معنای پیروزی و غلبه پیدا کردن است[17]و اصل این واژه از «ظَفِرَ عليه» گرفته شده است؛ يعنى حیوانی چنگالش را در بدن دیگری فرو برد و بر او چيره شد.[18]

«ظَفَر» یعنی شخصی بر دشنمش چیره شد، همچنین به معنای این است که شخصی، چیزی را که اصرار داشته به دست بیاورد، به دست آورده و به همین وسیله پیروز شده است.[19]

«ظَفِرَ بِهِ» یعنی انسان به مراد و خواسته خود رسيد و پيروز شد.[20]

تفاوت «ظفر» و «فوز»:

«ظفر» به معنای برتری یافتن بر طرف دیگری و ستیز می‌باشد؛ مانند «مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ».[21] «فوز» به معنای غلبه پیدا کردن، رهایی از بدی و رسیدن به خیر است.[22] گاهی «ظفر» در معنای «فوز» به کار می‌ورد ولی هیچ گاه واژه «فوز» به جای «ظفر» به کار نمی‌رود.[23]

[1]- فرهنگ برابری های فارسی نهج البلاغه، ص702.

[2]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص535.

[3]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص679.

[4]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص6.

[5]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص508.

[6]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص525.

[7]- معجم المقاييس اللغة، ج‌4، ص232.   

[8]- مفردات ألفاظ القرآن، ص547.   

[9]- فرهنگ ابجدى، ص600.

[10]- معجم المقاييس اللغة، ج‌4، ص232.   

[11]- فرهنگ ابجدى، ص600. 

[12]- فرهنگ برابری های فارسی نهج البلاغه، ص134.

[13]- الفروق في اللغة، صص104 و 105.

-[14] معجم المقاييس اللغة، ج‌3، ص380.

[15]- فرهنگ ابجدى، ص572.

[16]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌11، ص315.   

[17]- معجم المقاييس اللغة، ج‌3، ص465.

[18]- مفردات ألفاظ القرآن، ص535.

[19]- كتاب العين، ج‌8، ص158.

[20]- فرهنگ ابجدى، ص589.

[21]- فتح، آیه24.

[22]- این نظر علی بن عیسی است.

[23]- الفروق في اللغة، ص205.   


اضف تعليق