و قال (علیه السلام):
«أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم».
ترجمهها
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص654)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص470)
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص675)
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1093)
شروح
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص347)
اگر كسى اشكال كند كه امام فرمود: كسى كه دوستان را از دست بدهد، ناتوانتر از ناتوانترين مردم است، بنابراين ناتوانترين مردم [به دليل وجود ناتوانتر از خود] ناتوانترين مردم نمىشود، اين خلف است در پاسخ مىگوييم: لفظ النّاس مطلق است، در صورتى خلف لازم مىآمد كه افاده عموم مىكرد.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، ص416)
جعفر بن محمد (عليه السّلام) فرموده است: هر چيز را زيورى است و زيور مرد دوستان صميمى اويند.
ابن الاعرابى چنين سروده است «سوگند به جان خودت كه ثروت جوانمرد، اندوخته پسنديده نيست، بلكه برادران باصفا، اندوختههاى پسنديدهترند». ابو ايوب سختيانى مىگفته است: هر گاه خبر مرگ يكى از دوستانم (برادرانم) به من مىرسد، چنان است كه گويى اندامى از اندامهاى من فرو مىافتد.
گفته شده است، دوست تو همچون رقعه پيراهن توست، بنگر پيراهن خود را با چه چيزى وصله مىزنى.
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، صص236و237)
واژه شناسی
واژه کاوی
1. ضعف و ناتوانی
2. پشت و عقب چیزی.[7]
«عَجْز» در اصل به معنای درنگ كردن و تأخير انداختن در چیزی است و کار زمانی عقب میافتد که شخص در انجام دادن آن کوتاهی کند یا توانایی انجام دادن آن را نداشته باشد که این معنا ضد قدرت است.[8]
«عَجَزَ» ضد «حَزُمَ؛ دور اندیشی کرد» است؛[9] چراکه انسان ناتوان اراده ضعیفی دارد.[10]
«عَجَزَ عَنْ الفِعْلِ» یعنی شخصی نتوانست فلان كار را انجام دهد. [11]
«أعْجَزُ» به معنی ناتوانتر، ناتوانترین، درماندهتر و درماندهترین است.[12]
«عَجْز» دو معنا دارد:
1. شخص از نظرنیروی درونی ضعیف باشد؛ مثلاً اراده ضعیفی داشته باشد.
2. شخص از نظر جسمی ضعیف باشد؛ مثلاً بیمار باشد و توان جسمی نداشته باشد.
گویا در نظر امام (علیه السلام) عاجزترین مردم کسی است که برای به دست آوردن دوست از نظر درونی، ضعیف است و اراده ندارد.
تفاوت «عجز» و «منع»:
«عجز» مخالف قدرت است، ولی «منع» به معنای این است شخصی با اینکه توانایی انجام کاری را دارد، به دلیل عذری نتواند آن را انجام دهد.[13]
«ضَيَّعَ» یعنی شخصی، چیزی را از دست داد و آن را نابود کرد.[15]
«أَضَاعَ عِيَالَه» یعنی شخصی سرپرستی خانوادهاش را رها کرد و از نگهداری آنها شانه خالی کرد.[16]
«ظَفَر» یعنی شخصی بر دشنمش چیره شد، همچنین به معنای این است که شخصی، چیزی را که اصرار داشته به دست بیاورد، به دست آورده و به همین وسیله پیروز شده است.[19]
«ظَفِرَ بِهِ» یعنی انسان به مراد و خواسته خود رسيد و پيروز شد.[20]
تفاوت «ظفر» و «فوز»:
«ظفر» به معنای برتری یافتن بر طرف دیگری و ستیز میباشد؛ مانند «مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ».[21] «فوز» به معنای غلبه پیدا کردن، رهایی از بدی و رسیدن به خیر است.[22] گاهی «ظفر» در معنای «فوز» به کار میورد ولی هیچ گاه واژه «فوز» به جای «ظفر» به کار نمیرود.[23]
[1]- فرهنگ برابری های فارسی نهج البلاغه، ص702.
[2]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص535.
[3]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص679.
[4]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص6.
[5]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص508.
[6]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص525.
[7]- معجم المقاييس اللغة، ج4، ص232.
[8]- مفردات ألفاظ القرآن، ص547.
[9]- فرهنگ ابجدى، ص600.
[10]- معجم المقاييس اللغة، ج4، ص232.
[11]- فرهنگ ابجدى، ص600.
[12]- فرهنگ برابری های فارسی نهج البلاغه، ص134.
[13]- الفروق في اللغة، صص104 و 105.
-[14] معجم المقاييس اللغة، ج3، ص380.
[15]- فرهنگ ابجدى، ص572.
[16]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج11، ص315.
[17]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص465.
[18]- مفردات ألفاظ القرآن، ص535.
[19]- كتاب العين، ج8، ص158.
[20]- فرهنگ ابجدى، ص589.
[21]- فتح، آیه24.
[22]- این نظر علی بن عیسی است.
[23]- الفروق في اللغة، ص205.
اضف تعليق