حکمت ها

حکمت سیزدهم

وَ قَالَ (علیه السلام):

«إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ‌، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«هرگاه گوشه‌هايى از نعمت‌هاى الهى به شما رسيد پس متوجه باشيد که با کمى شکرگزارى، دنباله و انتهاى آن نعمتها را از خود دور نسازيد».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص655)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«هرگاه سرآغاز نعمت ها به شما رسید دنباله‌ی آن را با کم سپاسی گریز ندهید».
(نهج‌البلاغه، ترجمه‌ حسین استاد ولی، ص470)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
نعمت های ادامه دار:
«چون کرانه‌های نعمت پروردگار به شما رسید، با کوتاهی در شکرگزاری، ادامه یافتن آن را منع نکنید».
(نهج البلاغه ترجمه، روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص675)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
«هرگاه نمونه‌هاى‌نعمتها بشما رسيد پس باز مانده آنرا با كمى شكر و سپاس دور نسازيد (به اندك نعمتى كه رسيديد سپاسگزارى كنيد تا به بسيارى از آن برسيد، خداوند در قرآن كريم مى‌فرمايد: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ، رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛ اگر شكر نعمت بجا آوريد نعمت را براى شما مى‌افزايم، و اگر ناسپاسى كنيد هر آينه عذاب من سخت است»[1] {كه گرفتار آن خواهيد شد})».

(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6، صص1093و1094)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«وقتى كه پيش‌درآمد نعمت به شما روى مى‌آورد با شكرگزارىِ اندك و غفلت‌ورزيدن از شكر كارى نكنيد كه تتمه آن را فرارى و گريزان كنيد». يعنى هر نعمتى مثل علم، مال، مقام و... كه به انسان مى‌رسد دنباله دارد كه در آغاز قسمتى از آن مى‌رسد، پس اگر كسى شكر نعمت را به جاى آورد همواره و پياپى به آن افزوده مى‌شود، ولى اگر كفران كند و شكر نگزارد نعمت از او گرفته مى‌شود، چنان‌كه خداى متعال مى‌فرمايد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاَءَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ؛ اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد، (نعمت) شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسى كنيد، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود»[2].

(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص348)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
«هر گاه نعمتهاى تازه‌اى نصيب شما شد، زيادى آن نعمتها را با كم‌سپاسى از خود دور نسازيد».

امام (علیه السلام) در اين گفتار توجه داده است، بر اين كه به منظور دوام و بقاى نعمت بايد شكر نعمت را به جاى آورد، و از كم‌سپاسى (به دليل پيامد ناگوار آن) برحذر داشته است بنا بر اين، زنهار به خاطر پيامد كم‌سپاسى است.

لفظ تنفير (حذر داشتن) را به ملاحظۀ شباهت نعمت، به يك گروه پرنده استعاره آورده است، پرندگان به هم پيوسته كه اگر اول آن گروه فرود آيد، آخر آن نيز فرود خواهد آمد. و در اين عبارت اشارتى است بر اين كه دوام شكر و سپاس باعث دوام و زيادت نعمت است، همان طورى كه خداوند متعال فرموده است: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ؛ وهر آينه اگر شكر نعمت به جاى آوريد بر نعمت شما بيفزاييم»[3].

(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، ص417)
- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«هر گاه طليعه نعمت‌ها به شما رسيد، دنباله آن را با كمى سپاس مرانيد».

(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه، ‌ابن‌ابى‌الحديد، ج7، ص238)

واژه شناسی

- أَطْرَافُ النِّعَمِ
کرانه‌های نعمت.[4]
- لاتُنَفِّرُوا
دور نکنید.[5]
- أَقْصَاهَا
انتهای‌آن.[6]
- وَصَلَتْ
رسید.[7]

واژه کاوی

- تُنَفِّرُوا (نَفَرَ)
«نَفَرَ» در اصل به‌معنی دست برداشتن از کاری،[8] خلاف میل طبیعی است.[9]

«نَفْر» مصدر «نَفَرَ»؛ به‌معنی دور شدن از چیزی و شتافتن به‌چیز دیگر است.[10]

«تَنفیر» مصدر «لاتُنَفِّرُوا» به‌معنی فراری‌ دادن است.[11]



تفاوت «نفرت» و «کراهت»:

رابطه بین این دو واژه عموم و خصوص مطلق است؛ هر «کراهتی» «نفرت» است، اما هر«نفرتی» «کراهت» نیست؛ «نفرت» مخالف شهوت و «کراهت» خلاف خواستن است؛ «نفرت» به‌معنی کینه، که سبب رنج می‌شود، مثل خوردن داروی تلخ؛ اما «کراهت» اضافه بر این، تمایل و لذت از گناه را در‌بردارد. مثل گناه غیبت، که انسان‌ها لذت می‌برند و انجام آن را می‌طلبند.[12]
- وَصَلَتْ (وَصَلَ)
در اصل «وصل» مخالف جدایی و به‌معنی جمع کردن دو شیء است؛ تا جایی که به آن متصل شود.[13]

[1]- سوره ابراهیم، آیۀ7

[2]- سوره ابراهیم، آیۀ7

[3]- سوره ابراهيم، آيۀ7.

[4]- نهج البلاغه، ترجمۀ روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص675.

[5]- نهج البلاغه، ترجمۀ روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص675.

[6]- نهج البلاغه، ترجمۀ روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص675.

[7]- قاموس قرآن، ج‌7، ص222.

[8]- معجم المقاييس اللغة، ج‌5، ص 459. 

[9]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌12، ص194.    

[10]- مفردات الفاظ القرآن، ص817.

[11]- فرهنگ ابجدى، متن، ص925.    

[12]- الفروق في اللغة، ص122.    

[13]- معجم المقاييس اللغة، ج‌6، ص115.

اضف تعليق