و قال (علیه السلام):
«مَا کُلُّ مَفْتُونٍ یُعَاتَبُ».
ترجمهها
- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«چنين نيست که هر کس داخل فتنه اى شده باشد، مورد عتاب و سرزنش قرار گيرد (زيرا ممکن است به علتى ناگزير از ورود به آن فتنه بوده است)».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص655)
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص655)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«هر فریب خورده ای شایستهی سرزنش نیست».
(نهجالبلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص471)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسین استاد ولی، ص471)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«هر گرفتار و فریب خوردهای را نمیتوان سرزنش کرد (چه بسا بیتقصیر باشد)».
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرامپور، صص675و676)
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرامپور، صص675و676)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
«هر گرفتار فتنه و بلائى را نبايد سرزنش نمود (زيرا بسا شخص از روى اضطرار و ناچارى گرفتار شده پس سرزنش نمودن او روا نبود چون سودى ندارد، بلكه بايستى او را كمك و يارى نمود يا در بارهاش دعا كرد تا از آن رهائى يابد)».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1094)
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1094)
شروح
- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«اينطور نيست كه هركه داخل فتنه گردد درخور سرزنش باشد». چون گاهى ممكن است انسان نه به اختيار خود، بلكه از سر اضطرار و ناچارى گرفتار فتنه شده باشد.
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، سید محمد شیرازی، ج4، ص348)
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، سید محمد شیرازی، ج4، ص348)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
«هر گرفتار بلا را نبايد سرزنش كرد». گرفتارى گاهى دينى و گاهى دنيوى و گاهى در هر دو مورد است، و به هر تقدير، گاهى سبب گرفتارى از جانب خود انسان است مانند جهل بسيط و يا جهل مركّب و گاهى به سبب ديگرى است كه مقدّر شده و معلوم و يا نامعلوم مىباشد. افرادى به خاطر گرفتاريشان قابل سرزنشند كه وسايل گرفتارى يا مقدارى از آن، از جانب خودشان باشد، مانند گرفتارى به علّت دوستى با بدكاران و نظاير آن. اين در صورتى است كه ما لفظ را به همان معناى ظاهرىاش حمل كنيم، و احتمال دارد مقصود امام (علیه السلام) اين باشد: سرزنش با هر گرفتارى، سودمند نيست.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، ص418)
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، ص418)
- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«هر فريب خورده سرزنش نمىشود». اين سخن را على( عليه السّلام ) به سعد بن ابى وقاص و محمد بن مسلمه و عبد الله بن عمر فرموده است و اين به هنگامى بوده كه آنان از بيرون رفتن با او به جنگ جمل خود دارى كردند، ابو الطيب متنبى هم شعرى نظير و نزديك به اين معنى دارد و گفته است: «هر كسى را به كارى كه كرده است، مكافات نمىكنند و به نظر من هر گوينده را نبايد پاسخ داد چه سخنان بسيار كه از كنار گوش من مىگذرد، همچنان كه مگس در نيمروز وزوز مىكند.
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، ص239)
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، ص239)
واژه شناسی
- مَفْتُون
گرفتار فتنهها.[1]
- یُعَاتَب
ملامت میشود.[2]
واژه کاوی
- الفتنه (فتن)
در اصل فتنه به معنای قرار دادن طلا در آتش است تا ناخالصیهای آن جدا شود.[3] فتنه بر ابتلا و آزمایش دلالت دارد[4] و نیز به هر شر و فسادی «فتنه» میگویند.[5]
فتنه، به معنای اختلاف مردم در عقايد و نظرات و آن چیزی است كه باعث جنگ ميان آنان شود همچنین به معنی، گرفتارى، عبرت گرفتن، سختى، عذاب، بيمارى، ديوانگى، كفر و گمراهى، رسوایى، اموال و فرزندان،[6] بلاء[7] و جنگ.[8]
فتنه ممکن است در امر دین یا دنیا باشد؛ مثل ارتداد، گناهان، بلاها، مصائب، قتل و عذاب همچنین گفته میشود فتنه کور و کر است یعنی هیچ راه خروجی از آن دیده نمیشود و منظور از کسی که در فتنه راه فرار نمییابد آن شخصی است که بدون داشتن بصیرت در آن گرفتار شده است؛ پس انسان در فتنه کور میشود و از شنیدن و تامل کردن در حق کر میگردد.[9]
فتنه شدیدترین نوع آزمایش است و در خوبی و بدی استفاده میشود و خدا نعمت را فتنه قرار داد که منظور از آن شدت تکلیف است.[10]
واژه «فتنه» در مورد افعال خدا و نیز کار های بندگان استفاده میشود اگر فتنه از سوی خدا باشد به دلیل حکمت او است و اگر از سوی بندگان باشد نقطه مقابل حکمت الهی است؛ از این رو خداوند عزوجل انسانها را به دلیل ایجاد فتنه سرزنش میکند. [11]
واژه فِتْنة مثل واژه بلا است و هر دو واژه هم در سختى و هم در آسايش به كار میروند ولى معنى فتنه و بلا در شدت و سختى آشكارتر است.[12]
«مفتون» اسم مفعول است به معنای گرفتار بلا شده.[13]
فتنه، به معنای اختلاف مردم در عقايد و نظرات و آن چیزی است كه باعث جنگ ميان آنان شود همچنین به معنی، گرفتارى، عبرت گرفتن، سختى، عذاب، بيمارى، ديوانگى، كفر و گمراهى، رسوایى، اموال و فرزندان،[6] بلاء[7] و جنگ.[8]
فتنه ممکن است در امر دین یا دنیا باشد؛ مثل ارتداد، گناهان، بلاها، مصائب، قتل و عذاب همچنین گفته میشود فتنه کور و کر است یعنی هیچ راه خروجی از آن دیده نمیشود و منظور از کسی که در فتنه راه فرار نمییابد آن شخصی است که بدون داشتن بصیرت در آن گرفتار شده است؛ پس انسان در فتنه کور میشود و از شنیدن و تامل کردن در حق کر میگردد.[9]
فتنه شدیدترین نوع آزمایش است و در خوبی و بدی استفاده میشود و خدا نعمت را فتنه قرار داد که منظور از آن شدت تکلیف است.[10]
واژه «فتنه» در مورد افعال خدا و نیز کار های بندگان استفاده میشود اگر فتنه از سوی خدا باشد به دلیل حکمت او است و اگر از سوی بندگان باشد نقطه مقابل حکمت الهی است؛ از این رو خداوند عزوجل انسانها را به دلیل ایجاد فتنه سرزنش میکند. [11]
واژه فِتْنة مثل واژه بلا است و هر دو واژه هم در سختى و هم در آسايش به كار میروند ولى معنى فتنه و بلا در شدت و سختى آشكارتر است.[12]
«مفتون» اسم مفعول است به معنای گرفتار بلا شده.[13]
- یُعَاتَب(عتب)
[1]- توضیح نهج البلاغه، ایه الله سید محمد شیرازی ، ج4، ص348.
[2]-نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص675 .
[3]- قاموس قرآن، ج5، ص 147.
[4]- معجم المقاييس اللغة، ج4، ص472.
[5]- مجمع البحرين، ج6، ص292.
[6]- فرهنگ ابجدى، ص655. (به اموال و فرزندان نیز فتنه میگویند چراکه مایه آزمایش انسان هستند.)
[7]- المحيط في اللغة، ج9، ص445.
[8]- كتاب العين، ج8، ص128.
[9]- مجمع البحرين، ج6، ص293.
[10]- الفروق في اللغة، ص211.
[11]- مفردات ألفاظ القرآن، ص624.
[12]- مفردات ألفاظ القرآن، ص623.
[13]- فرهنگ برابرهای فارسی، ص957.
[14]- فرهنگ ابجدی، ص598.
[15]- فروق فی اللغه، ص44.
[16]- معجم المقاییس اللغه، ج5، ص222.
اضف تعليق