حکمت ها

حكمت پانزدهم

و قال (علیه السلام):

«مَا کُلُّ مَفْتُونٍ یُعَاتَبُ».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«چنين نيست که هر کس داخل فتنه اى شده باشد، مورد عتاب و سرزنش قرار گيرد (زيرا ممکن است به علتى ناگزير از ورود به آن فتنه بوده است)».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص655)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«هر فریب خورده ای شایسته‌ی سرزنش نیست».
(نهج‌البلاغه، ترجمه‌ حسین استاد ولی، ص471)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«هر گرفتار و فریب خورده‌ای را نمی‌توان سرزنش کرد (چه بسا بی‌تقصیر باشد)».
(نهج البلاغه ترجمه روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام‌پور، صص675و676)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
«هر گرفتار فتنه و بلائى را نبايد سرزنش نمود (زيرا بسا شخص از روى اضطرار و ناچارى گرفتار شده پس سرزنش نمودن او روا نبود چون سودى ندارد، بلكه بايستى او را كمك و يارى نمود يا در باره‌اش دعا كرد تا از آن رهائى يابد)».
(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6، ص1094)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«اين‌طور نيست كه هركه داخل فتنه گردد درخور سرزنش باشد». چون گاهى ممكن است انسان نه به اختيار خود، بلكه از سر اضطرار و ناچارى گرفتار فتنه شده باشد.
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، سید محمد شیرازی، ج4، ص348)
- شرح نهج البلاغه (ابن میثم)
«هر گرفتار بلا را نبايد سرزنش كرد». گرفتارى گاهى دينى و گاهى دنيوى و گاهى در هر دو مورد است، و به هر تقدير، گاهى سبب گرفتارى از جانب خود انسان است مانند جهل بسيط و يا جهل مركّب و گاهى به سبب ديگرى است كه مقدّر شده و معلوم و يا نامعلوم مى‌باشد. افرادى به خاطر گرفتاريشان قابل سرزنشند كه وسايل گرفتارى يا مقدارى از آن، از جانب خودشان باشد، مانند گرفتارى به علّت دوستى با بدكاران و نظاير آن. اين در صورتى است كه ما لفظ را به همان معناى ظاهرى‌اش حمل كنيم، و احتمال دارد مقصود امام (علیه السلام) اين باشد: سرزنش با هر گرفتارى، سودمند نيست.
(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، ص418)
- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«هر فريب خورده سرزنش نمى‌شود». اين سخن را على( عليه السّلام ) به سعد بن ابى وقاص و محمد بن مسلمه و عبد الله بن عمر فرموده است و اين به هنگامى بوده كه آنان از بيرون رفتن با او به جنگ جمل خود دارى كردند، ابو الطيب متنبى هم شعرى نظير و نزديك به اين معنى دارد و گفته است: «هر كسى را به كارى كه كرده است، مكافات نمى‌كنند و به نظر من هر گوينده را نبايد پاسخ داد چه سخنان بسيار كه از كنار گوش من مى‌گذرد، همچنان كه مگس در نيمروز وزوز مى‌كند.
(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه‌، ابن‌ابى‌الحديد، ج7، ص239)

واژه شناسی

- مَفْتُون
گرفتار فتنه‌ها.[1]
- یُعَاتَب
ملامت می‌شود.[2]

واژه کاوی

- الفتنه (فتن)‌
در اصل فتنه به معنای قرار دادن طلا در آتش است تا ناخالصی‌های آن جدا شود.[3] فتنه بر ابتلا و آزمایش دلالت دارد[4] و نیز به هر شر و فسادی «فتنه» می‌گویند.[5]

فتنه، به معنای اختلاف مردم در عقايد و نظرات و آن چیزی است كه باعث جنگ ميان آنان شود همچنین به معنی، گرفتارى، عبرت گرفتن، سختى، عذاب، بيمارى، ديوانگى، كفر و گمراهى، رسوایى، اموال و فرزندان،[6] بلاء[7] و جنگ.[8]

فتنه ممکن است در امر دین یا دنیا باشد؛ مثل ارتداد، گناهان، بلاها، مصائب، قتل و عذاب همچنین گفته می‌شود فتنه کور و کر است یعنی هیچ راه خروجی از آن دیده نمی‌شود و منظور از کسی که در فتنه راه فرار نمی‌یابد آن شخصی است که بدون داشتن بصیرت در آن گرفتار شده است؛ پس انسان در فتنه کور می‌شود و از شنیدن و تامل کردن در حق کر می‌گردد.[9]

فتنه شدیدترین نوع آزمایش است و در خوبی و بدی استفاده می‌شود و خدا نعمت را فتنه قرار داد که منظور از آن شدت تکلیف است.[10]

واژه «فتنه» در مورد افعال خدا و نیز کار های بندگان استفاده می‌شود اگر فتنه از سوی خدا باشد به دلیل حکمت او است و اگر از سوی بندگان باشد نقطه مقابل حکمت الهی است؛ از این رو خداوند عزوجل انسان‌ها را به دلیل ایجاد فتنه سرزنش می‌کند. [11]

واژه فِتْنة مثل واژه بلا است و هر دو واژه هم در سختى و هم در آسايش به كار می‌روند ولى معنى فتنه و بلا در شدت و سختى آشكارتر است.[12]

«مفتون» اسم مفعول است به معنای گرفتار بلا شده.[13]
- یُعَاتَب(عتب)
ملامت و سرزنش می شود.[14]



تفاوت «عتاب» و «لوم»:

«عتاب» خطابی است بین دو نفر که نسبت خویشاوندی یا نسبت احترامی بینشان موجود است که بااین خطاب ،حق دوستی و مودت و مانند آن از بین می‌رود.[15]ولی «لوم» یعنی ملامت و سرزنش کردن.[16]

[1]- توضیح نهج البلاغه، ایه الله سید محمد شیرازی ، ج4، ص348.

[2]-نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص675 .

[3]- قاموس قرآن، ج‏5، ص 147.

[4]- معجم المقاييس اللغة، ج‏4، ص472.

[5]- مجمع البحرين، ج‏6، ص292.

[6]- فرهنگ ابجدى، ص655. (به اموال و فرزندان نیز فتنه می‌گویند چراکه مایه‌ آزمایش انسان هستند.)

[7]- المحيط في اللغة، ج‏9، ص445.

[8]- كتاب العين، ج‏8، ص128.

[9]- مجمع البحرين، ج‏6، ص293.

[10]- الفروق في اللغة، ص211.

[11]- مفردات ألفاظ القرآن، ص624.

[12]- مفردات ألفاظ القرآن، ص623.

[13]- فرهنگ برابرهای فارسی، ص957.

[14]- فرهنگ ابجدی، ص598.

[15]- فروق فی اللغه، ص44.  

[16]- معجم المقاییس اللغه، ج5، ص222.

اضف تعليق