حکمت ها

حکمت بیست و یکم

و قال (علیه السلام):

«قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ‌».


ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«ترس (ترس بيجا يا ترس از اينکه مبادا به مقصود خود نرسى) همراه با نرسيدن به مقصود است. و شرمندگى بى مورد، قرين محروم شدن از مقصود مى باشد. (و بدانيد که) فرصت با سرعتى مانند حرکت ابر، مى‌گذرد. بنابراين، فرصتهاى خير را (فرصتهايى که براى انجام کارهاى نيک است) غنيمت شماريد».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص656)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«ترس قرین نو میدی است، و شرم بی جا موجب محرومی است. فرصت چون ابر می گذرد، پس فرصت های نیک را غنیمت شمارید».
(نهج‌البلاغه، ترجمه حسین‌استاد ولی، ص471)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«ترس (از نرسیدن به هدف) با ناکامی و کمرویی با محرومیت همراه است. فرصت ها چون ابرها می گذرند، پس فرصت های نیک را غنیمت شمارید».
(نهج البلاغه ترجمه روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص677)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
امام (عليه السّلام) (در نكوهش ترس و شرمندگى بيجا و از دست دادن فرصت) فرموده است :
«ترس همراه زيان و شرمندگى پيوسته نوميدى است». (رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله) فرموده: الحياء حياءان حياء عقل و حياء حمق، فحياء العقل هو العلم و حياء الحمق هو الجهل مجلسىّ «رحمه اللّه» در مجلّد پانزدهم كتاب بحار الأنوار پس از نقل اين روايت از كتاب كافى مى‌نويسد: فرمايش پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) دلالت ميكند بر اينكه حياء بر دو قسم است يكى ممدوح و آن حيائى است كه ناشى از عقل و خردمندى است باينكه شخص از چيزى شرمنده باشد كه عقل صحيح يا شرع به زشتى آن حكم كند مانند شرمندگى از گناهان و ناشايسته‌ها، و ديگرى مذموم و آن حيائى است كه ناشى از حمق و بى‌خردى است باينكه شخص شرمنده شود از كارى كه عوامّ مردم آنرا زشت پندارند و در واقع زشت نيست و عقل صحيح و شرع بآن حكم مى‌نمايد مانند شرمندگى از پرسش مسائل علميّه يا بجا آوردن عبادات شرعيّه.
«و فرصت (وقت مناسب) مانند ابر گذرنده مى‌گذرد، پس فرصتهاى نيكو را از دست ندهید».
(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6،ص1096)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«دو چيز با دو چيز قرين است: ترس با نوميدى، يعنى اگر كسى از چيزى بترسد به آن دست نمى‌يابد، و شرم با محروميت، يعنى هركه زياده از حد كمرو باشد، هماره محروم مى‌گردد.
و فرصت [و همداستانی عوامل کامروایی انسان] چون ابر، شتابان مى‌گذرد؛ زيرا هميشه وسايل ترقى و پيشرفت فراهم نيست، پس دريابيد فرصت‌هاى نيكو را تا به سعادت و موفقيت برسيد».
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، سید محمد شیرازی، ج4، ص350)
- توضیح نهج البلاغه (ابن میثم)
«ترس قرين زيان، و شرم همراه نوميدى است، و فرصت هم چون ابر گذرا مى‌گذرد، پس فرصتهاى خوب را غنيمت شمريد».
مقصود امام (علیه السلام) از هيبت، ترس از طرف مقابل است. بديهى است كه ترس مانع برآورده شدن حاجت و رسيدن به هدف است، چون با روى باز سخن گفته نمى‌شود، و معناى نزديكى ترس با زيان هم همين است و هم چنين، شرم با نااميدى به دليل همراهى شرم با فروگذاردن خواسته و ابراز نكردن آن، اين سخن براى برحذر داشتن از ترس و شرم كه هر دو نكوهيده‌اند، مى‌باشد.
آن گاه به غنيمت شمردن فرصتهاى خوب فرمان داده، يعنى در موقع به دست آمدن فرصت، هر چه زودتر كار را بايد انجام داد. و به وسيله قياس‌مضمرى ما را بدين كار واداشته است كه صغراى آن عبارت «فرصت، همانند ابر گذرا مى‌گذرد» است يعنى: براستى فرصت زودگذر است، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كارى كه آن طور باشد، بايد به سوى آن شتافت و زمان امكان آن را غنيمت شمرد».
(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه،ابن‌ميثم، ج5، صص 422و 423)
- توضیح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«بيم با نا اميدى و آزرم با بى بهرگى همراه است، فرصت همچون گذر ابر مى‌گذرد، فرصتهاى پسنديده را در يابيد».
(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه، ‌ابن‌ابى‌الحديد، ج7، ص244)

واژه شناسی

- قُرِنَتِ
پيوند داده شد.[1]
- الْهَيْبَة
ترس، بیم.[2]
- الْخَيْبَة
ناامید شدن، بی‌بهره ماندن.[3]
- الْحِرْمَان
بی‌بهره بودن، نومیدی.[4]
- تَمُرُّ
می‌گذرد.[5]
- السَّحَاب
ابر.[6]
- انْتَهِزُوا
غنیمت بشمارید.[7]
- فُرَص
جمع فرصة، اوقات مناسب برای انجام دادن کاری.[8]

واژه کاوی

- الْهَيْبَة (هیب)
«هیب» یعنی شخص از فرد دیگری ترسيد، پرهيز كرد و بر حذر شد.[9]

«هَيْبَت» یعنی انسان شخصی را بزرگ بدارد و از او بترسد. [10]

«هَيْبت» به معنای پرهیز کردن از همه چیز،[11] ترس، جدایى از مردم و گوشه نشينى است.[12]

به کسی که از همه چیز می‌ترسد «رجل‌ هَيُوبٌ» گفته می‌شود.[13]

مراتب ترس:

1. جَبَانٌ‌ وَ هَيَّابَة (کسی که کم جرأت است.)

2. مَفْؤُود (کسی که دلش ضعیف است.)

3. وَرِعٌ‌ ضَرِع (کسی که بدن و قلبش ضعیف است.)

4. هَاعٌ‌ لَاع (مرحله‌ای که ضعف و ترس انسان زیاد شود.)

5. مَنْخُوب (مرحله‌ای که ترس شخص به نهایت خود برسد.)

6. هَجْهَاج (فردی که به دلیل ترس شدید پا به فرار بگذارد.)

7. رِعْدِيدَة (حالتی که انسان از شدت ترس، لرزان و مضطرب شود.)

8. هِرْدَبَّة (فرد ترسویی که شکمش باد کرده و دیگر دلی برایش نمانده باشد.)[14]

تفاوت «هیبت» و «جلاله»:

هنگامی که انسان نیت اقدام به کاری می‌کند گاهی اوقات ترسی در دلش به وجود می‌آید به این ترس، «هیبت» گفته

می‌شود. واژه «هاب» در مورد خدای متعال به کار برده نمی‌شود. «هیبت» یعنی انسان به دلیل عظمت چیزی، از

حمله کردن به سوی آن، خودداری کند.

واژه «جلال» به طور کلی به معنای عظمت جایگاه است و چیزی که با عظمت و سودمند باشد «جلیل» نامیده

می‌شود؛ مانند حکمت‌های جلیل (پندهایی که باعظمت و سودمند هستند) و ثروت جلیل (مالی که به دلیل

فراوانی‌اش عظمت دارد و سودمند است).[15]
- الْخَيْبَة (خیب)
«خیب» به معنای عدم سودمندی و محرومیت و ناامیدی[16] و هلاکت است[17] و واژه «خاب» زمانی به کار می‌رود که

انسان به خواسته‌اش نرسد.[18]

«خَيْبَة» یعنی انسان از تلاش و پیشرفت متوقف شود.[19]

«خَيْبَة» یعنی شخصی آرزو و آنچه را که می‌خواست از دست داد،[20] از آن محروم شد، زیان دید[21] و ناامید شد. [22]

«خائبون» کسانی هستند که به خواسته خود نمی‌رسند.[23]



تفاوت «خيبه» و «يأس» و «قنوط»:

«قنوط» نسبت به «یأس» از لحاظ مبالغه بسیار شدیدتر است. «یأس» قبل از آرزو و یا بعد از آن به کار رود؛ اما

«خیبة» صرفاً بعد از آرزو واقع می‌شود؛ زیرا بیان کننده این است که در راه رسیدن به آرزو مانعی وجود دارد، در

نتیجه هیچ امیدی به دست‌یابی آن وجود ندارد.

«رجاء» و «یأس» دو نقیضی هستند که به دنبال یکدیگرند، همان‌طور که «خیبة» و «ظفر» این‌گونه هستند.[24]
- انْتَهِزُوا (نهز)
«نهز» به معنای حرکت کردن، بلند شدن و تکان دادن چیزی است[25] همچنین «نَهْز» به معنای این است که شخصی

برای گرفتن و به دست آوردن تمامی چیزی، برخاست و آماده شد.[26]

«نُهْزَه» به معنای فرصت و وقت آماده است.[27]

«انْتَهَزَ الفرصةَ» یعنی شخصی، فرصت را غنيمت شمرد و كاری را انجام داد.[28]

«انْتَهَزْتُهَا» یعنی من، فرصتی را غنیمت شمردم[29] و چیزی را به سرعت به دست آوردم.[30] «انْتَهِزْهَا» یعنی ای انسان!

از فرصت استفاده کن[31] و آن را به ربا[32] تا زمانی که امکان استفاده از آن را داری و از دست نرفته است. [33]

[1]- فرهنگ ابجدی، ص692.

[2]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص803.

[3]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص252.

[4]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص168.

[5]- فرهنگ ابجدی، ص802.

[6]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص380.

[7]- قاموس به نقل از کلید گشایش نهج البلاغه، ص775.

[8]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص612.

[9]- مفردات نهج البلاغه ج2 ص518.

[10]- كتاب العين، ج‌4، ص98.

[11]- این نظر «ابن سیّده» است. لسان العرب، ج‌1، ص789.

[12]- فرهنگ ابجدى، ص968.

[13]- كتاب العين، ج‌4، ص98.

[14]- فقه اللغه، صص99و100.

[15]- الفروق في اللغه، ص178.

[16]- معجم المقاييس اللغه، ج‌2، ص232.

[17]- الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، ج‌1، ص458.

[18]- تاج اللغه و الصحاح العربیه، ج1، ص404.

[19]- كتاب العين، ج‌4، ص315.

[20]- مفردات ألفاظ القرآن، ص300.

[21]- مجمع البحرين، ج‌2، ص53.

[22]- فرهنگ ابجدى، ص378.

[23]- مجمع البحرين، ج‌2، ص53.

[24]- الفروق في اللغه، ص240.

[25]- معجم المقاييس اللغه، ج‌5، ص363.

[26]- كتاب العين، ج‌4، ص15.

[27]- فرهنگ ابجدى، ص938.

[28]- فرهنگ ابجدى، ص142.

[29]- تاج اللغه و الصحاح العربیه، ج3، ص1281.

[30]- مجمع البحرين، ج‌4، ص39.

[31]- كتاب العين، ج‌4، ص15.   

[32]- أساس البلاغه، ص660.   

[33]- كتاب العين، ج‌4، ص15.   


اضف تعليق