و قال (علیه السلام):
«مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوب».
ترجمهها
- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«از جمله چيزهايى که موجب جبران گناهان بزرگ مى گردد (کفاره گناهان بزرگ به حساب مى آيد) به فرياد ستمديده رسيدن و غم از دل رنجيده زدودن است».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص657)
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص657)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«از کفّاره های گناهان بزرگ، فریاد رسی ستمدیدگان و شادکردن غمزدگان است».
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص472)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص472)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«فریاد رسی مظلوم و تسکین دادن مصیب دیدگان، کفاره ی گناهان بزرگ است».
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص678)
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص678)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
در سفارش ستمديدگان و افسردگان
«از كفّارات (سببهاى آمرزش) گناهان بزرگ داد رسى ستمديده و شاد نمودن غمگين است (چون گناهكار بر اثر گناه خاطرها را اندوهگين نموده جا دارد كه دلهاى افسرده را شاد نمايد تا خدا از او در گذرد)».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1097)
«از كفّارات (سببهاى آمرزش) گناهان بزرگ داد رسى ستمديده و شاد نمودن غمگين است (چون گناهكار بر اثر گناه خاطرها را اندوهگين نموده جا دارد كه دلهاى افسرده را شاد نمايد تا خدا از او در گذرد)».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1097)
شروح
- توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«از جمله كفّارههايى كه گناهان بزرگ را جبران مىكند، فريادرسى ستمديده و رفع ظلم از او و زدودن غم و اندوه انسان غمديده و اندوهزده مىباشد».
(توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص351)
(توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص351)
- توضیح نهج البلاغه (ابن میثم)
«از كفارههاى گناهان، به داد ستمديده رسيدن، و غمگين را شاد گرداندن است».
امام (علیه السلام) اين اعمال را از كفارههاى گناهان بزرگ قرار داده از آن رو كه آنها فضيلت بزرگى هستند كه فضيلتهايى همچون شفقت، عدالت، سخاوت، مروّت و نظاير آنها را در پى دارند و بديهى است كه وجود اين خصلتها در آدمى باعث پوشش و محو گناهان و از بين رفتن خصلتهاى بدى مىگردند كه از آنها به بديها و گناهان تعبير مىشود، چنان كه قبلا به اين مطلب اشاره شد.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، ص425)
امام (علیه السلام) اين اعمال را از كفارههاى گناهان بزرگ قرار داده از آن رو كه آنها فضيلت بزرگى هستند كه فضيلتهايى همچون شفقت، عدالت، سخاوت، مروّت و نظاير آنها را در پى دارند و بديهى است كه وجود اين خصلتها در آدمى باعث پوشش و محو گناهان و از بين رفتن خصلتهاى بدى مىگردند كه از آنها به بديها و گناهان تعبير مىشود، چنان كه قبلا به اين مطلب اشاره شد.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، ص425)
- توضیح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«از كفارههاى گناهان بزرگ، يارى دادن اندوه رسيده و زدودن اندوه از اندوهگين است».
در اين مورد اخبار و روايات فراوان رسيده است و سخنان پسنديده بسيارى گفته شده است. عتّابى تنگدست شده بود. بر در بارگاه مأمون آمد و ايستاد تا خداوند به دست مأمون او را گشايشى ارزانى فرمايد. در اين هنگام يحيى بن اكثم رسيد، عتابى به او گفت: اى قاضى اگر مصلحت مىبينى كه به امير المؤمنين بگويى من اين جا هستم، بگو.
يحيى گفت: من پردهدار نيستم. گفت: اين را مىدانم ولى شخصى با فضيلت هستى و انسان با فضيلت يارى دهنده است. يحيى گفت: مىخواهى مرا به راهى غير از راه خودم ببرى. گفت: خداوند به تو جاه و نعمت ارزانى فرموده است اگر سپاسگزارى كنى، نعمت را بر تو افزون مىفرمايد و اگر كفران ورزى، آن را دگرگون مىسازد، و امروز من براى تو از خودت بهتر و سودمندترم كه تو را به انجام دادن كارى فرا مىخوانم كه در آن افزونى نعمت تو خواهد بود ولى تو پيشنهاد مرا نمىپذيرى، وانگهى هر چيزى را زكاتى است و زكات جاه و مقام، يارى كردن يارى خواه است. يحيى پيش مأمون رفت و او را از بودن عتابى بر در خانه آگاه كرد. مأمون عتابى را احضار كرد و با او سخن گفت و مهربانى كرد و جايزهاش داد.
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، صص246و247)
در اين مورد اخبار و روايات فراوان رسيده است و سخنان پسنديده بسيارى گفته شده است. عتّابى تنگدست شده بود. بر در بارگاه مأمون آمد و ايستاد تا خداوند به دست مأمون او را گشايشى ارزانى فرمايد. در اين هنگام يحيى بن اكثم رسيد، عتابى به او گفت: اى قاضى اگر مصلحت مىبينى كه به امير المؤمنين بگويى من اين جا هستم، بگو.
يحيى گفت: من پردهدار نيستم. گفت: اين را مىدانم ولى شخصى با فضيلت هستى و انسان با فضيلت يارى دهنده است. يحيى گفت: مىخواهى مرا به راهى غير از راه خودم ببرى. گفت: خداوند به تو جاه و نعمت ارزانى فرموده است اگر سپاسگزارى كنى، نعمت را بر تو افزون مىفرمايد و اگر كفران ورزى، آن را دگرگون مىسازد، و امروز من براى تو از خودت بهتر و سودمندترم كه تو را به انجام دادن كارى فرا مىخوانم كه در آن افزونى نعمت تو خواهد بود ولى تو پيشنهاد مرا نمىپذيرى، وانگهى هر چيزى را زكاتى است و زكات جاه و مقام، يارى كردن يارى خواه است. يحيى پيش مأمون رفت و او را از بودن عتابى بر در خانه آگاه كرد. مأمون عتابى را احضار كرد و با او سخن گفت و مهربانى كرد و جايزهاش داد.
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، صص246و247)
واژه شناسی
- إِغَاثَة
فریادرسی و رفع ظلم.[1]
- الْمَلْهُوف
ستمدیده.[2]
- التَّنْفِيس
گشایش و فرج.[3]
- الْمَكْرُوب
اندوه زده.[4]
واژه کاوی
- الْمَلْهُوف (لهف)
«لهف» به معنای غم و اندوه و حسرت بر گذشته[5] و«ملهوف» مظلومی است که یاری میطلبد،[6] یا کسی که مال یا عزیزش را از دست داده باشد.[7]
تفاوت «لَهْف» و «اَسَف» و«کآبه»:
«لهف» به غم و اندوه بر گذشته گویند. «اسف» غم و اندوهی که با غضب همراه باشد. «کآبه» به غمی گویند که افسردگی در پی دارد.[8]
تفاوت «لَهْف» و «اَسَف» و«کآبه»:
«لهف» به غم و اندوه بر گذشته گویند. «اسف» غم و اندوهی که با غضب همراه باشد. «کآبه» به غمی گویند که افسردگی در پی دارد.[8]
- التَّنْفِيس (نفس)
اگر «تنفیس» با حرف «عن» همراه شود، به معنای او را از ناراحتی بیرون آورد و خوشحال کرد، است. [9]
[1]- توضیح نهج البلاغه، آیه الله سید محمد شیرازی، ج4، ص351.
[2]- توضیح نهج البلاغه، آیه الله سید محمد شیرازی، ج4، ص351.
[3]- توضیح نهج البلاغه، آیه الله سید محمد شیرازی، ج4، ص351.
[4]- توضیح نهج البلاغه، آیه الله سید محمد شیرازی، ج4، ص351.
[5]- معجم المقاییس اللغه، ج5 ، ص217.
[6]- کتاب العین، ج4، ص52.
[7]- فرهنگ ابجدی، ص862.
[8]- فقه اللغه، ص209.
[9]- فرهنگ ابجدی، ص926.
اضف تعليق