حکمت ها

حکمت بیست و هفتم

و قال (علیه السلام):

«امْشِ بِدَائِكَ مَا مَشَى بِكَ».


 



ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«تا زمانى که دردت با تو راه مى رود و قابل تحمل است تو با او راه برو و آن را تحمل کن[1]».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص657)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«تا درد با تو می سازد تو نیز با درد بساز و خود را از پا نینداز».

(نهج‌البلاغه، ترجمه حسین‌استاد ولی، ص472)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«چندانکه درد و بیماری با تو راه می آید تو نیز با درد راه بیا (عجله به مصرف دارو نکن تا بدن، آن را با سیستم دفاعی خود دفع کند)».

(نهج البلاغه ترجمه روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص678)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
در باره خوددارى از بيماريها:

«درد خود را بسر ببر چندان كه او ترا راه مى‌برد (از پا نينداخته يعنى براى اندك بيمارى بسترى مشو)».

(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6، ص1098)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«تا وقتى كه بيمارى با تو كنار مى‌آيد و از پايت در نياورده، به دنبال دارو نرو و با آن بيمارى كنار بيا، زيرا داروها باعث بيمارى‌هاى ديگرى مى‌شوند. لذا آن حضرت فرموده‌اند: ما مِنْ دَوَاءٍ إلاّ وَ يُهَيِّجُ داءً؛ هر دارويى [كه دردى را درمان مى‌كند ]درد ديگرى را بر مى‌انگيزد[2]».

(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص352)
- توضیح نهج البلاغه (ابن میثم)
«با دردى كه دارى به سر ببر، تا وقتى كه درد با تو همراه است».

در روايتى، ما حملك است، يعنى: تا وقتى كه بيمارى تو را از پا در نياورده و ناتوان نساخته، تحت تأثير بيمارى قرار نگير و از دست او ناتوان مشو، بلكه به صورت افراد تندرست باش.

بعضى گفته‌اند در اين سخن اشارتى است بر پوشيده داشتن بيمارى، چنان كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است: پوشيده داشتن صدقه، بيمارى و مصيبت از جمله گنجهاى نيكوكارى است[25]. و چه بسا فايده آن نوعى تحمّل مشقت و رياضت باشد، و رياضت و تحمّل سختى كمك به طبيعت انسان است و او را در برابر بيمارى مقاوم مى‌سازد، و بعضى از بيماريها به وسيله حركات بدن از بين مى‌روند.

صفت ماشى را براى بيمارى به اعتبار اين كه او زمين و فرش لازم ندارد، استعاره آورده است، پس در حقيقت شخص بيمارى را همراه داشته و او را مى‌برد.

(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، صص426و427)
- توضیح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«با درد و بيمارى خود تا آنجا كه با تو راه مى‌آيد، بساز».

(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه‌، ابن‌ابى‌الحديد، ج7، ص247)

واژه شناسی

- امْش
راه برو.[4]
- دَاء
درد، مرض.[5]
- مَشَى
راه رفت.[6]

واژه کاوی

- داء (دوأ)
«دَاء» اسمی است که بر تمام بیماری‌های ظاهری و باطنی اطلاق می‌شود.[7]

«داءَ» یعنی شخصی بیمار شد.[8]

«أدْوَاء» جمع «دَاء» و به معنی بیماری‌ها است.[9]

از ماده «داء» 20 مورد در نهج البلاغه دیده می‌شود.[10]

مراتب بیماری:

1. دَاء (اسمی است که بر تمام بیماری‌های ظاهری و باطنی اطلاق می‌شود.)

2. عَيَاء (زمانی که پزشکان قطع امید می‌کنند.)

3. عُضَال (زمانی است که بیماری چند روزی ادامه پیدا کند.)

4. عُقَام (زمانی که برای بیماری درمانی وجود نداشته باشد.)

5. نَاجِس (زمانی که انسان با استفاده از دارو سلامتی خود را به دست نیاورد مگر آنکه تحت درمان باشد.)

6. مُزْمِن (زمانی که بیماری کهنه شود و زمان زیادی از آن بگذرد.)

7. الدَّاءُ الدَّفِين (بیماری‌ای که نشانه‌ای از آن بروز نمی‌کند تا زمانی که بدی و ضررش ظاهر شود.)[11]
- مشی
یکی از معانی «مشی» حرکت انسان و... است.[12]

«مشى» به معنای مطلق رفتن[13] و گذر کردن[14] است چه به وسیله پا باشد یا همانند آن[15] و چه اینکه راه رفتن با



اراده باشد[16] که در مورد راه رفتن معنوی نیز به کار می‌رود،[17] یا راه رفتن به صورت طبیعی هرچند اگر غیر ارادی



باشد؛ مانند راه رفتن در خواب.[18]

«مَشَى‌ الأمر» یعنی کاری استمرار پیدا کرد.[19]

«مَشَى‌» یعنی زمانی که شخص با دو پایش سریع یا کند حرکت می‌کند، در هر صورت به او «ماشٍ» گفته می‌شود.[20]

«مُشَاةٌ» جمع واژه «مَاشٍ» و به معنای رونده‌ها است.[21]
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمایند:

«امْشِ‌ بِدَائِكَ مَا مَشَى‌ بِكَ».

یعنی تا زمانی که بیماری برای انسان سنگین شود و او را دچار سختی کند نباید نگران شود و به ستوه بیاید؛ چرا که

بعضی از بیماری‌ها به صورت طبیعی بهبود می‌یابد.[22]یعنی هر قدر درد قابل تحمل باشد با آن کار کن و کار را تعطیل

نکن[23] و در فکر دوا و دکتر مباش تا بدن خودش آن را دفع بکند [24] و اگر قدرت تحمل نداشتی استراحت کن یا به

طبیب مراجعا نما.[25]

[1]ـ تا آن زمان كه بيمارى، تو را عاجز و ناتوان نساخته، اظهار ناتوانى مكن و خود را به صورت افراد تندرست، نشان بده (ابن ميثم).

[2]- اين كلام حكمت‌آميز در طب نوين ثابت شده است.

[3]- من الکنوز البر، کتمان الصدقه و المرض والمصیبه.

[4]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص719.

[5]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص275.

[6]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص719.

[7]- كتاب العين، ج‌8، ص93.

[8]- فرهنگ ابجدى، ص380.

[9]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج1، ص318.

[10]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص377.

[11]- فقه اللغه، ص161.

[12]- معجم المقاييس اللغه، ج‌5، ص325.

[13]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌11، ص117.

[14]- كتاب الماء، ج‌3، ص1202.

[15]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌11، ص117.

[16]- مفردات ألفاظ القرآن، ص769.

[17]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص396.

[18]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌11، ص118.

[19]- مجمع البحرين، ج‌1، ص394.

[20]- مجمع البحرين، ج‌1، ص393.

[21]- مجمع البحرين، ج‌1، ص393.

[22]- مجمع البحرين، ج‌1، ص394.

[23]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص377.

[24]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص396.

[25]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص377.

اضف تعليق