و قَالَ (علیه السلام):
«وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ [الْمُنَافِقِينَ] الْكَافِرِينَ وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَة».
ترجمهها
«از آن چهار ستون، جهاد نيز بر چهار شاخه است: بر امر به معروف و نهى از منکر، صادق بودن در ميدانهاى جنگ در راه حق، دشمنى با اهل فسق و فجور.
پس هر کس امر به معروف بکند، پشت مومنين را با اين کار خود، نيرومند ساخته و آنکه به نهى از منکر بپردازد، بينى منافقان را به خاک ماليده و کسى که در ميدانهاى جنگ در راه حق صادق باشد (با هر اقدا مى که در راه اعتلاى دين انجام مىدهد همراه با صدق و صفا و از جان و دل، بوده باشد) در اين صورت دينى که بر عهده او مىباشد، ادا کرده است.
و هر که با مردم فاسق، دشمنى ورزد و در راه خدا به خشم آيد، خدا نيز براى او (در برابر دشمن) به خشم مىآيد و در قيامت او را خشنود مىسازد».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، صص658و659)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص473)
و آن که در میدان نبرد صادقانه پایداری کرد، وظیفۀ خود را ادا کرد، و کسی که با فاسقان دشمنی کرد و برای خدا خشم ورزید، خدا هم او را پشتیبانی کند و روز قیامت او را راضی سازد».
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص680)
«و جهاد از آنها بر چهار گونه است: امر بمعروف، نهى از منكر، راستى در گفتار، دشمنى با بدكاران،
پس هر كه امر بمعروف (كار شايسته) كند مؤمنين را همراهى كرده و ايشان را توانا گرداند، و هر كه نهى از منكر (ناپسنديده) نمايد بينى منافقين و دو روها را بخاك ماليده، و هر كه در گفتار راستگو باشد آنچه بر او بوده بجا آورده، و هر كه با بدكاران دشمنى نمود و براى خدا خشمناك گرديد خدا براى او (بر آنها) بخشم آيد و در روز رستخيز او را خوشنود (از رحمتش بهرهمند) مىگرداند».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1101)
شروح
پس كسى كه امر به معروف كند، پشتوانه مؤمنان خواهد بود و آنان را تقويت خواهد كرد، چون هرچه تعداد مؤمنان بيشتر شود شكوه و بزرگيشان بيشتر مىشود.
و كسى كه از منكر بازدارد، بينى كافران را به خاك مىمالد و آنها را خوار خواهد كرد، چون آنها ريشه منكرات هستند.
و آنكه در همه مراحل زندگى راستگو باشد، پاداش اين اخلاق خود را خواهد گرفت. و كسى كه براى رضاى خدا بر فاسقان و تبهكاران خشمگين باشد، خداى قهار نيز براى او غضب خواهد كرد و اگر كسى خواست او را بيازارد جلو او را خواهد گرفت و در روز قيامت او را به بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده است خواهد برد و راضى خواهد كرد».
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص356)
اما نتايج جهاد:
1- نتيجه امر به معروف، محكم كردن پشت مؤمنان و كمك به آنها در راه انجام اين فضيلت است.
2- نتيجه نهى از منكر، دماغ منافقان را به خاك ماليدن و خوار ساختن آنهاست از طريق ممانعت و جلوگيرى از انجام كارهاى ناپسند و تظاهر بر خلاف شرع و قانون.
3- نتيجه راستگويى در موارد ناگوار، همان انجام دستور واجب الهى در دفع دشمنان خدا، و دفاع از حريم الهى است.
4- نتيجه دشمنى با بدكاران و خشم براى خدا عبارت از خشم خداست به آن كسانى كه او خشم گرفته و خوشنودسازى وى در روز رستاخيز و در بهشت برين.»
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، صص431و437)
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، صص253_254)
واژه شناسی
واژه کاوی
«جِهَاد» مصدر «جَهَدَ»؛[12] به معنای آن است که شخص تمام[13] نیروی خود را،[14]در کلام یا عمل[15] برای راندن دشمن بهکار برد.[16]
«جهاد» بر سه گونه است:
1. برای راندن دشمن آشکار.
2. جهاد با شیطان.
3. مبارزه با نفس.[17]
موطن گاهی به معنای جنگ نیز گفته می شود.[20]همان طور که در قران آمده: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ؛ قطعاً خداوند شما را در مواضع بسيارى يارى كرده است».[21]
«شدَّ الله ملکَهُ» به این معنا است که خدا او را در حکومتش نیرومند کرد.[23] و او بدون شک بر آنها نیرومند شد.[24]
«شدّه» مصدر «شدید» و به معنی قوت است.[25] «رجل شَدِيد» به مرد شجاع و محکم میگویند.[26]
«شَدَّ عَضُدَه» به این معنا است که او را تقويت و كمك كرد.[27]
«شَدَّ الشيءَ» یعنی آن چيز را محكم بست. «يَشُدُّهُ» و «يَشِدُّهُ» بهمعنی محکم بستن با ریسمان میباشد.[28]
تفاوت «شدت» و «جَلد»:
«شدد» بر قدرت و توانایی در چیزی دلالت دارد.[29] ولی «جَلد» اضافه بر معنی توانایی، بر تحمل بدن بر بردباری دلالت دارد.
در زبان عربی به پوست به دلیل محکم بودن آن نسبت به گوشت «جَلد» میگویند.[30]
تفاوت «شدت» و «صعوبت»:
«صعوبت» فقط در افعال کاربرد داشته و از لحاظ بلاغت نیز واژه بلیغتري نسبت به «شدت» به شمار میرود از این رو واژه «شدید»، معناي «صعب» را افاده نمیکند ولی «صعب» همراه با «شدت» است.
همچنین «صعب» در امري، معناي غلبه در امري که بدان پرداخته میشود را نیز میرساند.[31]
تفاوت «شدت» و «صلابت»:
در «شدت» بخشهای پیوسته یا پراکنده بهم میچسبد؛ اما «صلابت» پیوند قسمتها بدون جدایی است.
«شدت» به معنی زیادهروی کردن در توضیح چیزی و «صلابت» در درجهی پایینتر از «شدت» است.
کاربرد «شدت» در جایگاه «صلابت» از باب استعاره است.[32]
«رغم انفه» در اصل به معنای «بینی او را بر خاک مالید» است، سپس در مورد ذلت، ناتوانی از سختی و... استفاده شده است.[36] «اَرغم انفه» نیز به همین معنی است.[37]
«أَرْغَمَهُ غَيْرُهُ» به معنای به خاک انداختن دیگری است که کنایه از خشم گرفتن بر او؛[38]یا واداشتن او به کاری است که نمیتواند انجام دهد.[39]
«مُراغِماً» فقط يكبار در قرآن کریم[40] و «أَرْغَمَ» يكبار در نهج البلاغه آمده است. [41]
«شنا» خلاف برکت در مقدارِ نیروی مادی و معنوی است؛ بههمین دلیل معنای «الشؤم» را بیارزش کردن شخص ناتوان گفتهاند.[44]
هشت مورد از این ماده در کلام حضرت آمده است.[45]
تفاوت «شَّنَآن» و «عداوت»:
«عداوت» بدخواهی انسان نسبت به دشمنش میباشد اما «شنان» کینه انسان در برابر رفتار دیگری است به دلیل سابقه دشمنی که بین آن دو وجود داشته است.
«شنان» از« عدوات» سرچشمه میگیرد.[46]
[1]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص139.
[2]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص680.
[3]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص680.
[4]- توضیح نهج البلاغه، ج4، ص354.
[5]- توضیح نهج البلاغه، ج4، ص354.
[6]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص680.
[7]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص680.
[8]- توضیح نهج البلاغه، ج4، ص354.
[9]- معجم المقاييس اللغة، ج1، ص 486.
[10]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص 128.
[11]- کتاب العین، ج3، ص78.
[12]- فرهنگ ابجدى، ص306.
[13]- تاج العروس من جواهر القاموس،ج، ص407.
[14]- مفردات ألفاظ القرآن، ص208
[15]- تاج العروس من جواهر القاموس،ج، ص407.
[16]- مفردات ألفاظ القرآن، ص208.
[17]- مفردات الفاظ القران، ص208.
[18]- قاموس قرآن، ج7، ص 226.
[19]- كتاب العين، ج7، ص454.
[20]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج6، ص2710.
[21]- توبه، آیه25.
[22]- معجم المقاييس للغة، ج 3، ص179.
[23]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج2، ص827.
[24]- أساس البلاغة، ص323.
[25]- المحيط في اللغة، ج7، ص252.
[26]- كتاب العين، ج6، ص213.
[27]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج5، ص39.
[28]- مجمع البحرين، ج3، ص75.
[29]- معجم المقاييس للغة، ج 3، ص179.
[30]- الفروق في اللغة، ص100.
[31]- الفروق في اللغة، ص100.
[32]- الفروق في اللغة، ص101.
[33]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج5، ص 2415.
[34]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص173.
[35]- معجم المقاييس اللغة، ج2، ص413.
[36]- لسان العرب، ج12، ص246.
[37]- مجمع البحرين، ج6، ص73.
[38]- مفردات ألفاظ القرآن، ص359.
[39]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج16،ص294.
[40]- قاموس قرآن، ج3، ص108.
[41]- مفردات نهج البلاغه، ج1، ص429.
[42]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص 217.
[43]- معجم المقاييس اللغة، ج3، ص 217.
[44]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص8.
[45]- مفردات نهج البلاغه، ج 2، ص48.
[46]- الفروق في اللغة، ص124.
اضف تعليق