وَ قَالَ (علیه السلام) لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه السلام):
«يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً لَا يَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ».
ترجمهها
«اى پسرک عزيز من چهار چيز و چهار چيز را[1]، از من داشته باش که با به کار بستن آنها، هر کارى بکنى به تو زيان نمى رساند: ارزنده ترين توانگريها و ثروتها، عقل است.
بزرگترين بينواييها و نيازمنديها، حمق و نادانى است.
وحشتناکترين وحشتها، خودپسندى است[2]، و گراميترين شرفها و بزرگواريها، خوى و خلق نيکو و پسنديده است».
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص660)
«پسرم! دو تا چهار چیز را از من به خاطر بسپار، که تا به آنها عمل می کنی زیانی به تو نرسد: بی نیازترین بینیازی عقل است، و بزرگترین نیازمندی حماقت است، و ترسناکترین ترس و تنهایی خودبینی است، و گرامیترین مایۀ افتخار خوش خُلقی است».
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص475)
«پسرم! چهار نکته از فضایل و چهار نکته از رذایل را از من به خاطر بسپار:
فضایل: بی تردید بالاترین ثروت عقل است؛ بزرگترین نداری بی خردی است؛ ترسناکترین تنهایی، خودپسندی است (زیرا کسی با او انس نمی گیرد)؛ و گرامیترین نژاد، اخلاق نیکوست».
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص683)
«اى پسرك من به خاطر دار از من چهار و چهار چيز را كه با آنها آنچه بجا آورى تو را زيان نرساند (گفتهاند: اينكه امام (عليه السّلام) فرموده چهار و چهار براى آنست كه چهار اوّل مربوط به خود شخص است و چهار دوم در باره رفتار با ديگران مىباشد، پس اوّل از چهار چيزيكه مربوط به خود شخص است) سرآمد بىنيازيها خرد است (كه بوسيله آن شخص سعادت و نيكبختى در دنيا و آخرت را به دست مىآورد) و (دوم) بيشترين نيازمندى بىخردى است (كه سبب بدبختى دو سرا است) و (سوم) بالاترين ترس خود پسندى است (كه خودپسند با كسان خود نگيرد و به اين جهت همه با او دشمن شوند و هميشه ترسناك باشد) و (چهارم) گراميتر بزرگى نيكخوئى است (كه نيكخو نزد همگان بزرگوار است)».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1105)
شروح
1_ بدان كه بالاترين بىنيازى و ثروت، عقل است زيرا موجب كسب همه خيرات است لذا از انواع مالها و يا مقامات و يا فرزندان و امثال اينها بالاتر است. بديهى است كه بخشى از عقل، اكتسابى است لذا امام براى رسيدن به همين بخش از عقلْ مردم را تشويق مىكند.
2- بالاترين فقر، حماقت و نادانى است، چون موجب از دست رفتن دنيا و آخرت مىگردد و چه فقرى بالاتر از اين فقر وجود دارد؟ و حماقت نيز چون مىتواند اكتسابى باشد، لذا درباره پرهيز از آن هشداردادن صحيح است.
3- وحشتناكترين تنهايى، خودپسندى و غرور است، زيرا اگر كسى دچار خودپسندى شود همه مردم از او روى برمىتابند، لذا در تمام عمر گرفتار تنهايىِ وحشتناكى خواهد شد.
4- بهترين شرافت، خوشاخلاقى است كه اكتسابى مىباشد و در مقابل نسب و اصالت خانواده است، كه شرافت آن ساخته دست انسان نيست. خوشاخلاقى خير دنيا و آخرت را فراهم مىسازد، به گونهاى كه هيچ چيز ديگرى، هرچند كه بالاترين مردم از نظر مال و مقام و... باشد، نمىتواند چنين مقامى را براى او فراهم كند».
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص360و361)
«پسرك من، از من، چهار نصيحت را به ياد داشته باش، و همچنين چهار چيز را كه با وجود آنها هر چه را به جاى آورى، زيانى به تو نرساند: بالاترين توانگرى عقل، و بزرگترين بيچارگى بىخردى، و ترسناكترين چيز خودبينى، و گرامىترين بزرگى، خوشخويى است».
امام (علیه السلام) فرمود: «أربعا و أربعا» براى اين كه چهار مورد اوّل، در يك زمينه يعنى كسب فضايل اخلاق نفسانى و چهار مورد دوم از سنخ رفتار با مردم است.
بعضى گفتهاند: از آن جهت است كه دسته اوّل از سنخ اثباتى و دسته دوم سلبى مىباشند.
امّا چهار مورد اوّل عبارتند از: 1- عقل، مقصود امام (علیه السلام) مرتبه دوم از مراتب عقل نظرى موسوم به عقل بالملكه، است كه بدان وسيله از علوم بديهى، حسّى و تجربى، قوّهاى براى نفس حاصل مىشود، كه آن را به علوم نظرى مىرساند. تا در نتيجه، مراتب عقلى پس از اين مرتبه، به دست آيد. و امام (علیه السلام) با بيان اين كه عقل، بالاترين سرمايه و توانگرى است، فرزند خود را بدان ترغيب فرموده است توضيح آن كه چون به وسيله عقل، دنيا و آخرت به دست مىآيد، بنا بر اين، عقل بزرگترين وسيله توانگرى است و بىنيازى بدان وسيله حاصل مىشود.
2- حماقت كه عبارت از همان صفت ناپسند كودنى، و جنبه كمبود عقل مورد ذكر است امام (علیه السلام) با بيان اين كه آن بزرگترين بيچارگى است فرزند را از آن برحذر داشته است، زيرا وسيله تهىدستى از كمالات بويژه كمالات نفسانى است كه باعث بىنيازى تمام عيار است بنا بر اين بىخردى و حماقت بزرگترين بيچارگى است.
3- خودبينى، كه عبارت از صفت ناپسند تكبّر و نقطه مقابل تواضع و فروتنى است. امام (علیه السلام) با بيان اين كه خودبينى ترسناكترين چيز است فرزندش را از آن برحذر داشته است. بديهى است كه آن مهمترين عامل ترس و بيزارى دوستان است، زيرا تواضع شخص فروتن چون باعث نزديك شدن ديگران و علاقه شديد آنها به انسان مىگردد، بنا بر اين ضدّ آن [تكبّر] باعث نفرت و ترس بيشتر مردم از وى خواهد بود.
4- خوشخويى، امام (علیه السلام) با بيان اين كه خوشخويى گرامىترين بزرگى و شخصيّت است از آن رو كه والاترين كمالات جاودانه است، آدميان را تشويق به خوشخويى فرموده است. اين صفات مورد نفرت و يا مورد ترغيب، مقدّمات صغرا براى قياسهاى مضمرند.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، صص443و444)
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، ص258)
واژه شناسی
واژه کاوی
«غِنَى» سه صورت دارد:
1- بىنيازى کامل: تنها براى خداى متعال است.
2- کم نیازی.
3- به دست آوردن مال توسط اقشار مختلف جامعه.[8]
تفاوت «غنی» و «الجده» و «الیسار»:
«جده» به مال فراوان گفته میشود و «غنی» اضافه بر توانمندی مالی، قدرت، یاری و هر گونه بینیازی را شامل میشود. و «یسار» به معنی ثروت فراوان نیست بلکه مقداری از توانگری مالی که انسان بتواند به وسیله آن زندگیاش را به آسانی بگذراند.[9]
موارد زیادی از واژه «غنی» در نهج البلاغه آمده است.[10]
به توانایی تشخیص خوب از بد، و صحیح از فاسد در امور مادی و معنوی[11]؛ و همچنین قدرتی که انسان را از سخن، یا کار ناپسند[12] بازمیدارد، «عقل» گفته میشود. [13]
تفصیلی:
به نیرو[14]یا نور معنوی[15]که سسب درک حقایق[16]و آموختن علومِ مهم[17]و پذیرش دانش مفید[18]میشود را «عقل» میگویند.[19] از لوازم آن امساک و تدبر و حسن فهم و ادراک و منزجر شدن و... میدانند.[20]
«عقل البعیر» به معنای بستن پای شتر است تا او را از حرکت بازدارد؛[21]«عقل» نیز نیرویی است که «عاقل» را از افتادن در پرتگاه بازمیدارد.[22]
«عاقل» یعنی فرد هوشیاری[23]که زبان خود از کلام نگه میدارد[24]و با شناخت نیازهای خود، زندگی را بر اساس عدالت و حق و دوری از تمایلات خود [25]پایهگذاری میکند.[26]
مقصود از «لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ» این است كه خردمند زبانش را رها نمىكند.[27]
تفاوت «عقل» و «ذهن»:
«عقل» قدرت بازدارنده از سخن یا کار ناپسند میباشد[28] اما «ذهن» به معنای فهمیدن، حفظ کردن چیزی و یاد گرفتن است.[29]
تفاوت بین «عقل» و «أرب»:
«عقل» به معنای قدرتی است که شخص را از عمل ناپسند بازمیدارد و «ارب» به معنای وفور «عقل» است. [30]
«عقل» با مشتقات آن به طور گستره در نهج البلاغه آمده است.[31]
«احمق» کسی است که با داشتن علم به زشتی چیزی، آن را انجام میدهد.[34]
تفاوت «حمق» و «جهل»:
«حمق» به معنای کم عقلی و «جهل» به معنای نادانی است.[35]
«حمق» در قرآن مجید بهکار نرفته و در کلمات قصار اشاره شده است.[36]
[1]- علّت اينكه امير المؤمنين (علیه السلام) چهار و چهار گفت و هشت نگفت اين است كه چهار اوّل از يكنوع است و آن به دست آوردن فضيلتهاى اخلاقى مربوط به خود انسان است و چهار دوم از باب - معامله و رفتار انسان با ديگران است. (ابن ميثم)
[2]- زيرا مردم از ادم خودپسند نفرت دارند و از او دورى مىكنند، و در نتيجه، همواره در وحشت تنهايى به سر مىبرد.
[3]- فرهنگ ابجدی، ص647.
[4]- فرهنگ ابجدى، ص600.
[5]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص599.
[6]- كتاب الجيم، ج3، ص4.
[7]- معجم المقاييس اللغة، ج4، ص397.
[8]- مفردات ألفاظ القرآن، ص 615.
[9]- الفروق في اللغة، ص169.
[10]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص222.
[11]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص196.
[12]- معجم المقاييس اللغه، ج4، ص69.
[13]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص196.
[14]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص566.
[15]- قاموس به نقل از مجمع البحرين، ج5، ص435.
[16]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص566.
[17]- قاموس به نقل از مجمع البحرين، ج5، ص435.
[18]- مفردات ألفاظ القرآن، ص 577.
[19]- قاموس به نقل از مجمع البحرين، ج5، ص435.
[20]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص196.
[21]- الفروق في اللغه، ص75.
[22]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص566.
[23]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص566.
[24]- ابن الأَنباري به نقل از لسان العرب، ج11، ص458.
[25]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص196.
[26]- ابن الأَنباري به نقل از لسان العرب، ج11، ص458.
[27]- مجمع البحرين، ج3، ص254.
[28]- معجم المقاييس اللغه، ج4، ص69.
[29]- الفروق في اللغه، ص75.
[30]- الفروق في اللغه، ص75.
[31]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص170.
[32]- معجم المقاييس اللغه، ج2، ص106.
[33]- تاج اللغه و صحاح عربیه ،ج4، ص1909.
[34]- كتاب الماء، ج1، ص346.
[35]- الفروق في اللغه، ص93.
[36]- مفردات نهج البلاغه، ج1 ، ص288.
[37]- معجم المقاييس اللغه، ج4، ص243.
[38]- لسان العرب، ج1، ص582.
اضف تعليق