حکمت ها

حکمت چهل و یکم

و قد روي عنه (عليه‌السلام ) هذا المعنى بلفظ آخر و هو قوله

و قال (علیه السلام):

«قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِي فِيهِ وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
همانا معنى مذکور با الفاظ ديگرى از اميرالمومنين (عليه السلام)، روايت شده و آن، اين سخن اوست که: «قلب احمق در دهان او و زبان انسان عاقل، در قلبش قرار دارد» که مفهوم هر دو عبارت، يکى است.

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص662)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
این معنی به لفظ دیگری نیز از آن حضرت روایت شده که معنی هر دو یکی است؛ فرموده: «دل بی خرد در دهان اوست، و زبان خردمند در دل او ست».

(نهج‌البلاغه، ترجمه حسین‌استاد ولی، ص476)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
این جمله به گونه ی دیگری از امام (علیه السلام) نیز نقل شده است که معنای هر دو یکی است: «قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد».

(نهج البلاغه ترجمه روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص684)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
و اين معنى بلفظ ديگر هم از آن حضرت (عليه السّلام) روايت شده و آن كلام آن بزرگوار است: «دل احمق در دهان او است، و زبان عاقل در دل او، و معنى هر دو فرمايش يكى است».

(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6، ص1107)

شروح

- توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
اين معنا به صورت ديگرى از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «قلب احمق در دهان اوست»، يعنى هرچه به قلب او خطور كند، بى‌درنگ و بدون تدبّر بر زبان مى‌آورد، كه گويى قلب او در دهان اوست. و زبان عاقل در قلب اوست و سخنى نمى‌گويد، مگر پس از تفكّر و انديشه. پس گويى زبان او در قلب اوست، زيرا هيچ سخنى جز با مشورت و اجازه قلبى او بر زبانش جارى نمى‌شود. سيد رضى مى‌فرمايد: اين دو روايت به يك معنا برمى‌گردند.

(توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص362)
- توضیح نهج البلاغه (ابن میثم)
و اين مقصود به عبارت ديگرى نيز از آن حضرت نقل شده است. «دل بى‌خرد در دهان او، و زبان خردمند در دل اوست[1]». و معنى اين دو سخن يكى است.

مقصود امام (علیه السلام) همان است كه سيد رضى (رحمة...) اشاره كرده و بنا به روايت ديگر مقصود آن است كه آنچه مورد نظر نادان است در داخل دهان اوست يعنى بى‌انديشه بر زبان مى‌آورد، و امّا سخن خردمند ريشه در عقل دارد و جز بر اساس انديشه درست، بر زبان نمى‌راند.

(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج5، صص446و447)
- توضیح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
سيد رضى مى‌گويد: اين سخن به گونه ديگرى هم از على (عليه السّلام) نقل شده است كه چنين است «قلب الاحمق فمه، و لسان العاقل فى قلبه» و معناى هر دو كلمه يكى است.

شترى از هبنّقه (اين مرد ضرب المثل حماقت است) گم شد. نام اصلى هبنّقه، يزيد بن شروان است، او ندا مى‌داد هر كس شتر را بياورد دو شتر به او خواهم داد. گفتند: به چه سبب در قبال يك شتر دو شتر مى‌پردازى گفت: براى شيرينى پيدا شدن. از عربى صحرا نشين خرى دزديدند. به او گفتند: خرت را دزديدند گفت: آرى و خدا را حمد مى‌كنم. گفتند: براى چه حمد خدا را به جاى مى‌آورى گفت: براى اينكه خودم سوارش نبودم در مسابقه اسب سوارى همين كه اسبى كه از همه جلو افتاده بود، ظاهر شد يكى از تماشاچيان شروع به گفتن تكبير كرد و از شادى به جست و خيز پرداخت. مردى كه كنارش بود از او پرسيد اى جوانمرد آيا اين اسب پيشتاز از توست گفت: نه، لگامش از من است. يكى از افراد جاهل و احمق عرب كلاب بن صعصعة است، برادرانش براى خريدن اسبى بيرون رفتند، او هم با ايشان رفت و در حالى كه گوساله‌اى را از پى مى‌كشيد بازگشت. پرسيدند: اين چيست گفت: اسبى است كه خريده‌ام، گفتند: اين گاو است، اى احمق مگر شاخهايش را نمى‌بينى. او به خانه‌اش رفت و شاخهاى گوساله را بريد و با آن برگشت و گفت همان گونه كه مى‌خواستيد او را به اسب تبديل كردم. به فرزندانش، فرزندان سوار كار گاو مى‌گفتند.

(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه، ‌ابن‌ابى‌الحديد، ج7، صص260_262)

واژه شناسی

- الْأَحْمَق
نادان، بیخرد.[2]
- فِيه
دهانش.[3]
- لِسَان
زبان. [4]

واژه کاوی

- عاقل(عقل)
اجمالی:

به توانایی تشخیص خوب از بد، و صحیح از فاسد در امور مادی و معنوی[5]؛ و همچنین قدرتی که انسان را از سخن، یا کار ناپسند[6] بازمی‌دارد، «عقل» گفته می‌شود. [7]

تفصیلی:

به نیرو[8]یا نور معنوی[9] که سسب درک حقایق[10]و آموختن علومِ مهم[11]و پذیرش دانش مفید[12]می‌شود را «عقل» می‌گویند.[13] از لوازم آن امساک و تدبر و حسن فهم و ادراک و منزجر شدن و... می‌دانند.[14]

«عقل البعیر» به معنای بستن پای شتر است تا او را از حرکت بازدارد؛[15]«عقل» نیز نیرویی است که «عاقل» را از افتادن در پرتگاه بازمی‌دارد.[16]

«عاقل» یعنی فرد هوشیاری[17]که زبان خود از کلام نگه می‌دارد[18]و با شناخت نیازهای خود، زندگی را بر اساس عدالت و حق و دوری از تمایلات خود [19]پایه‌گذاری می‌کند.[20]

«عقل» با مشتقات آن به طور گستره در نهج البلاغه آمده است.[21]

مقصود از «‌لِسَانُ‌ الْعَاقِلِ‌ وَرَاءَ قَلْبِهِ» این است كه خردمند زبانش را رها نمى‌كند.[22]

تفاوت «عقل» و «ذهن»:

«عقل» قدرت بازدارنده از سخن یا کار ناپسند می‌باشد[23] اما «ذهن» به معنای فهمیدن، حفظ کردن چیزی و یاد گرفتن است.[24]

تفاوت بین «عقل» و «أرب»:

«عقل» به معنای قدرتی است که شخص را از عمل ناپسند بازمی‌دارد و «ارب» به معنای وفور «عقل» است. [25]
- اَحْمَق(حمق)
«حُمْق» در اصل بر ضعیف شدن چیزی دلالت دارد.[26] به همین جهت به کمی عقل «حُمْق» و «حماقه» گفته می‌شود.[27]

«احمق» کسی است که با داشتن علم به زشتی چیزی، آن را انجام ‌می‌دهد.[28]

«حمق» در قرآن مجید به‌کار نرفته و در کلمات قصار اشاره شده است.[29]

تفاوت «حمق» و «جهل»:

«حمق» به معنای کم عقلی و «جهل» به معنای نادانی است.[30]

[1]- قلب الاحمق فی فیه و لسان العاقل غی قلبه.

[2]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص201.

[3]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص631.

[4]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص698.

[5]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌8، ص196.

[6]- معجم المقاييس اللغه، ج‌4، ص69.   

[7]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌8، ص196.

[8]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص566.

[9]- قاموس به نقل از مجمع البحرين، ج‌5، ص435. 

[10]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص566.

[11]- قاموس به نقل از مجمع البحرين، ج‌5، ص435. 

[12]- مفردات ألفاظ القرآن، ص 577.

[13]- قاموس به نقل از مجمع البحرين، ج‌5، ص435. 

[14]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌8، ص196.

[15]- الفروق في اللغه، ص75.

[16]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص566.

[17]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص566.

[18]- ابن الأَنباري به نقل از لسان العرب، ج‌11، ص458.   

[19]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌8، ص196.

[20]- ابن الأَنباري به نقل از لسان العرب، ج‌11، ص458.   

[21]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص170.

[22]- مجمع البحرين، ج‌3، ص254.

[23]- معجم المقاييس اللغه، ج‌4، ص69.   

[24]- الفروق في اللغه، ص75.

[25]- الفروق في اللغه، ص75.

[26]- معجم المقاييس اللغه، ج‌2، ص106.

[27]- تاج اللغه و صحاح العربیه ،ج4، ص1909.

[28]- كتاب الماء، ج‌1، ص346.

[29]- مفردات نهج البلاغه، ج1 ، ص288.

[30]- الفروق في اللغه، ص93.   


اضف تعليق