و قال (علیه السلام):
«طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ».
ترجمهها
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص663)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص477)
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص685)
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6،ص1109)
شروح
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، سید محمد شیرازی، ج4، صص۳۶۴و365)
عبارت امام (عليه السلام): طوبى، در زمينه تعريف خبّاب و مشعر بر اين است كه وى آن چنان بوده است. طوبى وزن فعلى از صفت طيّب است. در تفسير آمده است كه آن، درختى در بهشت است. و با اين عبارت امام (عليه السلام) وادار به ياد كردن روز قيامت و حساب آن روز فرموده است كه خود باعث عمل براى آنهاست. و همچنين انگيزه براى فضيلت قناعت و خوشنودى از خدا و رضايت به قضا و قدر اوست.
قناعت فضيلتى از شاخههاى عفّت، و رضا فضيلتى از شاخههاى عدالت است.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، صص 449و450)
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، صص263و264)
1. ذَكَرَ الْمَعَاد؛ به یاد آخرت بودن.
2. عَمِلَ لِلْحِسَاب؛ تلاش برای روزی که اعمال حسابرسی میشود.
3. قَنِعَ بِالْكَفَاف؛ به آنچه برای گذران زندگی کافی است، بسنده کردن.
4. رَضِيَ عَنِ اللَّه؛ رضایت از خدا در تمام شرایط مختلف.
ایمان به معاد، ریشه در خداباوری دارد. هر اندازه که ایمان به خدا در وجود شخص بارورتر شود، ایمان به معاد نیز در وجود او نهادینهتر میشود. یادآوری معاد، همیشه و در همه حال، تأثیر مستقیمی بر رفتار شخص آخرتمحور دارد؛ چنین شخصی در دنیا چنان زندگی میکند که در آخرت سربلند باشد.
نتیجۀ دیگر آخرتمحوری، دوری از طمع، و راضی بودن به کفاف در زندگی دنیاست. چنین شخصی دنیا را گذرا میداند و تمام اندیشه و نیروی خود را برای رسیدن به دنیا هزینه نمیکند.
دستاورد دیگر تعمیق ایمان به آخرت، رضایت از تقدیرات الهی در همه حال است. چنین شخصی در تمامی شرایط زندگی، از خوشی و ناخوشی، سلامتی و بیماری، گشایش وتنگنا و ... از خدای متعال و تقدیراتی که برای او رقم زده راضی است و در هیچ صورتی از خدای عزوجل خشمگین نمیشود.
بعضی از مفسران گفتند طوبی درختی در بهشت است و امام (علیه السلام) در ضمن اینکه انسان ها را به یادآوری معاد و عمل برای روز حسابرسی سفارش فرمودند برای قناعت به مال دنیا و راضی بودن به مقدرات الهی هم نوعی انگیزه دادند.[2]
واژه شناسی
واژه کاوی
«ذکر» یک شیء با بیتوجهی به امور دیگر همراه است؛ از این رو هرکس با قلب و زبانش به ذکر خدا مشغول شود از غیر از یاد خدا روی گردان و از خواستهها و هوای نفسش غافل میشود.[12]
«ذَكَرَ اللّهَ» یعنی شخص خداوند را ذِكر و تسبيح گفت، نام خدا را بر زبان آورد. «ذَكَرَ الشّيء» یعنی شخص آن چيز را در ذهن خود سپرد. [13]
ذکر مخالف فراموشی است؛[14] خدای متعال میفرماید: «وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ؛ اين شيطان بود كه سبب شد فراموشش كنم»[15] محل فراموشی و یادآوری (ذکر)، قلب است؛ چراکه دو چیزی که ضد هم است باید محلشان یکی باشد.[16]
خدای متعال میفرماید: «أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ؛ آیا انسان به خاطر نمیآورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟!»[17] یعنی آيا انكار كننده قيامت و بعث، خلقت اوّليه خود را به ياد نمىآورد تا به آن برای بازگشتن در قيامت استدلال کند؟![18]
خدای متعال میفرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ؛ ما آنها را با خلوص ویژهای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود!»[19] «ذِكْرَى» يعنى ذكر زياد كه از واژه «ذكر» رساتر و بليغتر است.[20]
به نظر میرسد «ذَكَرَ الْمَعَادَ» یعنی شخصی که مدام معاد و قیامت را برای خود یادآوری میکند و این یاد آوری نه تنها با قلب و ذهن است بلکه در عملش هم تاثیرگذار و نمایان است.
تفاوت «قناعت» و «قصد»:
«قناعت» اکتفا نمودن به اندک است و شخص قانع کسی است که کمتر از نیازش استفاده نماید ولی «مُقتَصِد»، کسی است که به اندازه حاجتش استفاده مینماید نه کمتر از آن. «اقتصاد» در ارتباط با رفتار است و «قناعت» از اعمال قلبی است.[25]
به نظر میرسد «قَنِعَ بِالْكَفَافِ» کسی است که از مال و دارایی به اندازهای که بتواند با آن زندگیش را بگذراند، بسنده کند و از اتفاقاتی که برای او در زندگی میافتد راضی و خشنود باشد.
خشنودی و نارضایتی در مورد موجوداتی به کار میرود که دارای شعور و اراده هستند.[30]
«رضوان» یعنی خشنودى زياد و چون بزرگترين رضا، خشنودى خداى متعال است واژه «رضوان» در قرآن به هر چه كه از خدا است اختصاص يافته است.[31] رضایت و خشم الهی به معنای ثواب و عقاب او است و برگرفته از هیجان روح و حالات نفسی نیست؛ چرا که این ویژگیها از صفات مخلوقات ناتوان و نیازمند است.[32]
«رَاضُون» و «رُضَاة» جمع «رَاضِي» است.[33]
به نظر میرسد «رَضِيَ عَنِ اللَّهِ» شخصی است که نسبت به مقدرات الهی راضی و حتی مایل باشد، آن را بپذیرد و دوست داشته باشد.
[1]- اين كلام به دنبالۀ كلام قبلى است و در بسيارى از نسخهها هم به دنبال آن آمده است.
[2]- برداشتی از ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج5، ص450.
[3]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص522.
[4]- برداشتی از قاموس قرآن، ج3، ص15.
[5]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص579.
[6]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص574.
[7]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص172.
[8]- ترجمه و شرح نهج البلاغة، فيض الإسلام، ج6، ص1109.
[9]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص684.
[10]- المنجد به نقل از کلید گشایش نهجالبلاغه، ص316.
[11]- مفردات ألفاظ القرآن، ص328.
[12]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج3، ص346.
[13]- فرهنگ ابجدی، ص409.
[14]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج2، ص664.
[15]- کهف، آیه63.
[16]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج6، ص440.
[17]- مریم، آیه67.
[18]- مفردات ألفاظ القرآن، ص329.
[19]- ص، آیه46.
[20]- مفردات ألفاظ القرآن، ص329.
[21]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص665.
[22]- تاج اللغة و صحاح العربیة، ج3، ص1702.
[23]- مفردات ألفاظ القرآن، ص685.
[24] التحقيق في كلمات القرآن الكريم ؛ ج9 ؛ ص327
[25]- الفروق في اللغة، ص297.
[26]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج4، ص161.
[27]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص316.
[28]- فرهنگ ابجدي، ص433.
[29]- برداشتی از تاج العروس من جواهر القاموس، ج19، ص462. این نظر ابن سیده است.
[30]- قاموس قرآن، ج3،ص103.
[31]- مفردات ألفاظ القرآن، ص356.
[32]- مجمع البحرين، ج1، صص185 و 186.
[33]- فرهنگ ابجدي، ص416.
اضف تعليق