حکمت ها

حکمت چهل و چهارم

و قال (علیه السلام):

«طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«خوشا به حال کسى که به ياد معاد باشد و براى روز حساب کار کند، و به آنچه براى گذراندن زندگى او کافى است، قناعت نمايد و از خداوند خشنود باشد[1]».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص663)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«خوشا به حال کسی که یاد معاد باشد و برای روز حساب کار کند و به روزی لازم قناعت ورزد و از خداوند خشنود باشد».

(نهج‌البلاغه، ترجمه حسین‌استاد ولی، ص477)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«خوشا به حال آن که به یاد معاد باشد و برای روز حساب کار کند و با قناعت زندگی کند و از خدا راضی باشد».

(نهج البلاغه ترجمه روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص685)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
«خوشا بحال كسي كه بياد معاد و بازگشت باشد، و براى حساب و وارسى (در آنروز) كار كند، و باندازه روزى خود قناعت نمايد، و از (داده) خدا راضى و خوشنود باشد».

(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6،ص1109)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«خوشا به حال كسى كه به ياد معاد و قيامت باشد و براى روز حساب (قيامت) عمل كند و به مقدارى كه گذران زندگى كند قانع باشد و از خدا راضى باشد».

(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، سید محمد شیرازی، ج4، صص۳۶۴و365)
- توضیح نهج البلاغه (ابن میثم)
«خوشا به حال كسى كه به ياد روز قيامت باشد و براى حساب كار كند و به اندازه معيّن از روزى بسنده كرده، و از خداوند خوشنود باشد».

عبارت امام (عليه السلام): طوبى، در زمينه تعريف خبّاب و مشعر بر اين است كه وى آن چنان بوده است. طوبى وزن فعلى از صفت طيّب است. در تفسير آمده است كه آن، درختى در بهشت است. و با اين عبارت امام (عليه السلام) وادار به ياد كردن روز قيامت و حساب آن روز فرموده است كه خود باعث عمل براى آنهاست. و همچنين انگيزه براى فضيلت قناعت و خوشنودى از خدا و رضايت به قضا و قدر اوست.

قناعت فضيلتى از شاخه‌هاى عفّت، و رضا فضيلتى از شاخه‌هاى عدالت است.

(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ميثم، ج‌5، صص 449و450)
- توضیح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«خوشا بر آن كس كه معاد را فراياد آورد و براى حساب كار كرد و به آنچه بسنده بود قناعت كرد و از خداى خشنود بود».

(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه، ابن‌ابى‌الحديد، ج7، صص263و264)
- شرح سلونی
سعادت در دنیا وآخرت چهار اصل دارد:

1. ذَكَرَ الْمَعَاد؛ به یاد آخرت بودن.

2. عَمِلَ لِلْحِسَاب؛ تلاش برای روزی که اعمال حسابرسی می‌شود.

3. قَنِعَ بِالْكَفَاف؛ به آنچه برای گذران زندگی کافی است، بسنده کردن.

4. رَضِيَ عَنِ اللَّه؛ رضایت از خدا در تمام شرایط مختلف.

ایمان به معاد، ریشه در خداباوری دارد. هر اندازه که ایمان به خدا در وجود شخص بارورتر شود، ایمان به معاد نیز در وجود او نهادینه‌تر می‌شود. یادآوری معاد، همیشه و در همه حال، تأثیر مستقیمی بر رفتار شخص آخرت‌محور دارد؛ چنین شخصی در دنیا چنان زندگی می‌کند که در آخرت سربلند باشد.

نتیجۀ دیگر آخرت‌محوری، دوری از طمع، و راضی بودن به کفاف در زندگی دنیاست. چنین شخصی دنیا را گذرا می‌داند و تمام اندیشه و نیروی خود را برای رسیدن به دنیا هزینه نمی‌کند.

دستاورد دیگر تعمیق ایمان به آخرت، رضایت از تقدیرات الهی در همه حال است. چنین شخصی در تمامی شرایط زندگی، از خوشی و ناخوشی، سلامتی و بیماری، گشایش وتنگنا و ... از خدای متعال و تقدیراتی که برای او رقم زده راضی است و در هیچ صورتی از خدای عزوجل خشمگین نمی‌شود.

بعضی از مفسران گفتند طوبی درختی در بهشت است و امام (علیه السلام) در ضمن اینکه انسان ها را به یادآوری معاد و عمل برای روز حسابرسی سفارش فرمودند برای قناعت به مال دنیا و راضی بودن به مقدرات الهی هم نوعی انگیزه دادند.[2]

واژه شناسی

- طُوبَى
پاک و پاکیزه بادا، خوش بادا.[3]
- ذَكَرَ
ياد كرد.[4]
- الْمَعَاد
بازگشتن، جای بازگشت، عالَم آخرت، جهان دیگر، قیامت.[5]
- عَمِلَ
کار کرد، درست کرد، ساخت.[6]
- الحِسَاب
رسیدگی به عمل، اندازه‌گیری اعمال انسان.[7]
- قَنِعَ
قناعت كرد.[8]
- الْكَفَاف
رزقی است که در زندگی برای انسان کافی باشد. [9]
- رَضِيَ
خشنود شد، راضی شد. [10]

واژه کاوی

- ذَكَرَ
یکی از معانی ذکر به یادآوردن است؛ به این معنا که شخص، چیزی را که فراموش کرده به یاد آورد. این معنا به واژه «حفظ کردن» نزدیک است؛ با این تفاوت که در ذکر، آنچه قبلا حفظ آموزش دیده‌ایم را به یاد می‌آوریم. معنای دیگر ذکر، حضور شیء در قلب یا زبان است؛ از این رو گفته‌اند ذکر دو گونه است: ذکر قلبی و ذکر زبانی؛ چه بعد از فراموشی باشد، و چه نباشد. به هر سخنی هم ذکر گفته می‌شود.[11]

«ذکر» یک شیء با بی‌توجهی به امور دیگر همراه است؛ از این رو هرکس با قلب و زبانش به ذکر خدا مشغول شود از غیر از یاد خدا روی گردان و از خواسته‌ها و هوای نفسش غافل می‌شود.[12]

«ذَكَرَ اللّهَ» یعنی شخص خداوند را ذِكر و تسبيح گفت، نام خدا را بر زبان آورد. «ذَكَرَ الشّي‌ء» یعنی شخص آن چيز را در ذهن خود سپرد. [13]

ذکر مخالف فراموشی است؛[14] خدای متعال می‌فرماید: «وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ؛ اين شيطان بود كه سبب شد فراموشش كنم‌»[15] محل فراموشی و یادآوری (ذکر)، قلب است؛ چراکه دو چیزی که ضد هم است باید محلشان یکی باشد.[16]

خدای متعال می‌فرماید: «أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ؛ آیا انسان به خاطر نمی‌آورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟!»[17] یعنی آيا انكار كننده قيامت و بعث، خلقت اوّليه خود را به ياد نمى‌آورد تا به آن برای بازگشتن در قيامت استدلال کند؟![18]

خدای متعال می‌فرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ؛ ما آن‌ها را با خلوص ویژه‌ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود!»[19] «ذِكْرَى‌» يعنى ذكر زياد كه از واژه «ذكر» رساتر و بليغ‌تر است.[20]

به نظر می‌رسد «ذَكَرَ الْمَعَادَ» یعنی شخصی که مدام معاد و قیامت را برای خود یادآوری می‌کند و این یاد آوری نه تنها با قلب و ذهن است بلکه در عملش هم تاثیرگذار و نمایان است.
- قَنِعَ
«قَنَاعَة» به معنای خشنود[21] و راضی بودن به قسمت و روزی است.[22] همچنین یعنی به اندك اكتفا كردن و راضى بودن از امور گذرنده دنيوى و عوارضى كه نيازمند به آن‌ها است‌.[23] این ماده به معنای کوتاه آمدن وگذشتن از جایگاه و شخصیت است تا انسان بتواند با امکاناتی که در دست دارد، زندگی کند.[24]

تفاوت «قناعت» و «قصد»:

«قناعت» اکتفا نمودن به اندک است و شخص قانع کسی است که کمتر از نیازش استفاده نماید ولی «مُقتَصِد»، کسی است که به اندازه حاجتش استفاده می‌نماید نه کمتر از آن. «اقتصاد» در ارتباط با رفتار است و «قناعت» از اعمال قلبی است.[25]

به نظر می‌رسد «قَنِعَ بِالْكَفَافِ» کسی است که از مال و دارایی به اندازه‌­ای که بتواند با آن زندگیش را بگذراند، بسنده کند و از اتفاقاتی که برای او در زندگی می‌افتد راضی و خشنود باشد.
- رَضِيَ
«رِضَی» یعنی موافق بودن میل انسان به آنچه که برای او اتفاق می‌افتد.[26] همچنین به معنای خشنودی و تسلیم بودن بنده به قضا و قدر الهی[27] و پذیرش آن است.[28] اگر فعل «رَضِیَ» با حرف اضافه «عن» همراه شود، یعنی شخص، امری را دوست داشت و به آن روی آورد.[29]

خشنودی و نارضایتی در مورد موجوداتی به کار می‌رود که دارای شعور و اراده هستند.[30]

«رضوان» یعنی خشنودى زياد و چون بزرگترين رضا، خشنودى خداى متعال است واژه «رضوان» در قرآن به هر چه كه از خدا است اختصاص يافته است.[31] رضایت و خشم الهی به معنای ثواب و عقاب او است و برگرفته از هیجان روح و حالات نفسی نیست؛ چرا که این ویژگی‌ها از صفات مخلوقات ناتوان و نیازمند است.[32]

«رَاضُون‌» و «رُضَاة» جمع «رَاضِي» است.[33]

به نظر می‌رسد «رَضِيَ عَنِ اللَّهِ» شخصی است که نسبت به مقدرات الهی راضی و حتی مایل باشد، آن را بپذیرد و دوست داشته باشد.

[1]- اين كلام به دنبالۀ كلام قبلى است و در بسيارى از نسخه‌ها هم به دنبال آن آمده است.

[2]- برداشتی از ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج5، ص450.

[3]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص522.

[4]- برداشتی از قاموس قرآن، ج‌3، ص15.

[5]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص579.

[6]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص574.

[7]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص172.

[8]- ترجمه و شرح نهج البلاغة، فيض الإسلام، ج‌6، ص1109.

[9]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص684.

[10]- المنجد به نقل از کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص316.

[11]- مفردات ألفاظ القرآن، ص328.

[12]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‌3، ص346.

[13]- فرهنگ ابجدی، ص409.

[14]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج‌2، ص664.

[15]- کهف، آیه63.

[16]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌6، ص440.

[17]- مریم، آیه67.

[18]- مفردات ألفاظ القرآن، ص329.

[19]- ص، آیه46.

[20]- مفردات ألفاظ القرآن، ص329.

[21]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص665.

[22]- تاج اللغة و صحاح العربیة، ج3، ص1702.

[23]- مفردات ألفاظ القرآن، ص685.

[24] التحقيق في كلمات القرآن الكريم ؛ ج‌9 ؛ ص327

[25]- الفروق في اللغة، ص297.

[26]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‌4، ص161.

[27]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص316.

[28]- فرهنگ ابجدي، ص433.

[29]- برداشتی از تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌19، ص462. این نظر ابن سیده است.

[30]- قاموس قرآن، ج‌3،ص103.   

[31]- مفردات ألفاظ القرآن، ص356.

[32]- مجمع البحرين، ج‌1، صص185 و 186.

[33]- فرهنگ ابجدي، ص416.

اضف تعليق