وَقَالَ (علیهالسّلام):
«لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي».
ترجمهها
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص663)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص477)
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص685)
«اگر با اين شمشيرم به بن بينى مؤمن بزنم كه با من دشمن شود دشمنى نخواهد نمود، و اگر همه (كالاى) دنيا را بر سر منافق بريزم كه مرا (براستى) دوست دارد دوست نخواهد داشت».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6،ص1109)
شروح
این حکمت به فطرت پاک و سالم مؤمن اشاره دارد، لذا حتی بر او شمشیر هم فرود آید، بغض حضرت را بهدل نمیگیرد..
و نيز اگر تمام دنيا را با همه آرايههاى آن به منافق بدهم و در دامان او بريزم تا دوستم بدارد، هرگز دوست نخواهد داشت».
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص365)
جمّات جمع جمّه، عبارت است از جايى از زمين كه در آن جا آب گرد آيد. و از آن رو كه ايمان راستين باعث اتحاد و محبت خالص ميان مؤمنان در راه خداست، ناگزير دشمنى و كينه امام (عليه السلام) با آن در يك دل جمع نشود. و از طرفى چون نفاق مخالف ايمان است، با آنچه لازمه ايمان است يعنى محبت در راه خدا نيز مخالف است و با آن جمع شدنى نيست، هر چند به بهاى دادن مال فراوانى به شخص منافق باشد.
كلمه جمّات را از باب تشبيه معقول به محسوس، براى محل اجتماع اموال دنيا، استعاره آورده است، آرى گاهى به وسيله مال دنيا محبت عرضى حاصل مىشود كه با از بين رفتن علّت يعنى صرف مال و نظير آن، محبت نيز از بين مىرود، و سخن در اين نوع از محبت نيست، اين است راز سخن امام (عليه السلام) : دشمن نمىدارد... و امام (عليه السلام) اين مطلب را بر قضاى الهى كه بر زبان پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) مقدّر شده، نسبت داده است.
(ترجمهشرحنهجالبلاغهابنميثم، ج5، صص450و451)
مراد امام على (عليه السّلام) از بيان اين فصل ياد آورى مطالبى است كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) در مورد او فرموده است كه «تو را مؤمن دشمن نمىدارد و منافق دوست نمىدارد»، و اين سخن حقى است كه ايمان و دشمن داشتن امام على (عليه السّلام) با يكديگر جمع نمىشود، زيرا دشمن داشتن على (عليه السّلام) گناه كبيره است و كسى كه مرتكب گناه كبيره مىشود در نظر و عقيده ما، مسلمان ناميده نمىشود. منافق هم كسى است كه تظاهر به اسلام مىكند و در باطن كافر است، و كافر نمىتواند به اعتقاد خود على را دوست بدارد زيرا مقصود از اين خبر، محبت دينى است و كسى كه معتقد به اسلام نباشد نمىتواند هيچ كس از اهل اسلام را به سبب مسلمانى دوست بدارد تا چه رسد در مورد امام على (عليه السّلام) آن هم با توجه به جهاد او در راه دين. بنابر اين، اين سخن حق است و در كتابهاى صحاح به صورتى ديگر نقل شده است كه چنين است: «كسى جز مؤمن تو را دوست نمىدارد و كسى جز منافق تو را دشمن نمىدارد.»، و ما در مباحث گذشته اين كلمه را شرح داديم.
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، ص265)
واژه شناسی
واژه کاوی
ايمان از «أمن» مشتق شده[9] و بهمعنای گرایش و عقيدۀ استوار به آنچه خدا متعال وحى کرده؛[10] از اینرو به کسی «مؤمن» گویند که تسليم حق شود و تسلیمش توأم با عمل باشد. مؤمن در تسلیم خود بیاضطراب است،[11] همانطور که قرآن کریم میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا».[12]
تفاوت «تَقی» و «مُتَّقی» و «مُؤمِن»:
«تقی» در مقایسه با «متقی» ضمن مبالغهآمیز بودن، برای مدح کردن شخص مناسبتراست؛ همین رابطه در خصوص «متقی» و«مؤمن» نیز صدق میکند. «مؤمن» به ظاهر شخص اطلاق میشود ولی «متقی» در نظر شریعت، پس از آگاهی دقیق از فرد اطلاق میشود.[13]
[1]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص685.
[2]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص685.
[3]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص685.
[4]- نهج البلاغه ترجمه روان با شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص685.
[5]- معجم المقاييس اللغه، ج1، ص133.
[6]- فرهنگ ابجدى، ص134.
[7]- قاموس قرآن، ج1، ص123.
[8]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص150.
[9]- قاموس قرآن، ج1، ص126.
[10]- فرهنگ ابجدى، ص169.
[11]- قاموس قرآن، ج1، صص125و126.
[12]- حجرات، آیه15.
[13]- االفروق فی اللغه، ص216.
اضف تعليق