وَ قَالَ (علیه السلام):
«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِه».
ترجمهها
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص663)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص477)
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص686)
«مقام و مرتبه مرد باندازه همّت او است (پس اگر بلند همّت بود ارجمند و بزرگوار و اگر پست همّت باشد خوار و زير دست است) و راستى او باندازه جوانمردى او است (زيرا جوانمردى سبب ميشود كه شخص آنچه شايسته است بجا آورد و از زشتيها كه يكى از آنها دروغ است دورى گزيند، پس اندازه راستگويى او از جوانمرديش شناخته ميشود) و شجاعت و دليرى او باندازه حميّت و ننگ داشتن او است از كار زشت و ناشايسته (پس هر چه بيشتر كار زشت را ننگ بداند شجاعت و دليرى بيشتر دارد) و عفّت و پاكدامنى او باندازه غيرت او است (پس هر اندازه كه غيرت او يعنى ننگ داشتن از مشاركت با ديگرى در چيزى كه مخصوص باو نيست بيشتر باشد پاكدامنتر است، زيرا غيرتست كه شخص را از پيروى شهوات و كارهاى ناروا باز مىدارد و او را پاكدامن نگاه مىدارد)».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6،ص1110)
شروح
و راستكارى و راستگويى و صداقت هر انسانى به اندازه مردانگى اوست، يعنى صداقت در عمل و كلام هر انسان وابسته به مقدار مردانگى اوست، چون نفسِ شرافتمند و مردانه، هرگز خلاف واقع انجام نمىدهد. و شجاعت هر انسانى به مقدار مناعت طبع و عزت نفس و گشادهدلى اوست، زيرا فرد بلندهمت نمىتواند نقص خود را ببيند؛ لذا شجاعانه در رفع نقص خود اقدام مىكند. و عفّت و پاكدامنى هر انسانى به اندازه غيرت اوست، زيرا كسى كه غيرت دارد به دنبال شهوات خود نمىرود و لذا از سقوط در منجلاب تباهى دور مىماند و به هر حال آبروى خود را حفظ مىكند. پس هرچه غيرت انسان بيشتر باشد عفتش بيشتر خواهد بود».
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص366)
امام (عليه السلام) به چهار چيز اشاره فرموده و آنها را پايه و اساس چهار چيز قرار داده است:
1- همّت، كه آن را اساس ارزش انسان قرار داده است. قدر انسان يعنى همان ميزان اعتبار وى در نزد مردم، چه والامقامى و ارجمندى و يا پستى و بىارزشى نتيجه بلند همتى و يا دون همتى خود او است. بلند همتى آن است كه انسان بر يك حدّ معيّن از امور كه باعث فزونى فضيلت و شرف او مىگردد، بسنده نكند تا به بالاتر از آن كه ارزشمندتر و والاتر است برسد، و نتيجه چنين كارى، بزرگى، عظمت و ستايش اوست. و دون همتى آن است كه انسان بر كارهاى ناچيز و پست بسنده كند و از امور با ارزش صرف نظر نمايد، و به همين نسبت او ناچيز و كم ارزش محسوب مىشود.
2- جوانمردى را اساس راستى قرار داده است. جوانمردى فضيلتى است كه با وجود آن، انسان كارهاى نيك انجام مىدهد و از آنچه پيامد آن كاستى است (هر چند مباح باشد) دورى مىكند، از اين رو در گفتارش رعايت راستى و صداقت را مىكند، قوت و ضعف اين فضيلت [راستى] بستگى به قوت و ضعف لازمه آن [جوانمردى] دارد.
3- عار داشتن از كار زشت را پايه و اساس دليرى و شجاعت قرار داده است. ننگ و عار، عبارت از حرارت قوه دماغ و طغيان خشم است در مورد آنچه ناپسند است و بر خلاف ميل او بر او عرضه مىشود و او از انجامش سرباز مىزند و بودن آن اساس شجاعت و انگيزه اقدام بر كارها، امرى است روشن، و اندازه قوّت و ضعف اقدام بر انجام كار، بستگى به آن دارد.
4- غيرت را اساس پاكدامنى قرار داده است، غيرت، عبارت از انزجار طبيعى انسان است نسبت به تصور شركت ديگران در كارى كه مورد علاقه اوست و يا عقيده به ضرورت نگهبانى از آن دارد. و بر حسب شدّت و ضعف اين عقيده و تخيّل و همچنين تصور وقوع چنين كارى در باره او، و يا اطرافيان او (به طور مثال)، پيشگيرى او از شركت ديگران، و خوددارىاش از پيروى از شهوت، در شركت مردم نسبت به موارد مورد علاقه او مانند همسر و نظاير آن، خواهد بود، معناى عفّت و پاكدامنى هم، همين است.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، صص452و453)
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، ص266)
1. «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه»: افراد بلند همت تلاش میکنند تا به مقامات عالی برسند، پس اگر خواستید ارزش خود را بفهمید به تلاش خود بنگرید!
امیرالمؤمنین (علیه السلام): مَن شَرُفَت هِمَّتُهُ عَظُمَت قِيمَتُهُ؛ هركه همّتش والا باشد، ارزشش بالا میرود».[1]
2. «وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِه»: انسان بزرگوار، برای رضایت خدای متعال حرف راست را ترجیح میدهند، پس هرچه انسان بزرگوار و خدا محور باشد صداقت او هم بیشتر است.
3. «وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِه»: «انف» به معنای کراهت دانستن مادیات است؛ پس شجاع به امور دنیایی توجهی ندارد.
4. «وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِه»: کسی که به چیزی غیرت داشته باشد خودش هم به چیزی که دیگران غیرت دارد چشمانش را میبندد.
واژه شناسی
واژه کاوی
«تقدیر» در انسان بر دو صورت است:
1. تقدیر خوب: فرد با اندیشیدن عاقبتِ کار، عملی را انجام میدهد.
2. تقدیر بد: شخص بدون تفکر و طبق خواستۀ خود عمل میکند.[10]
تفاوت «قدر» و«تقدیر»:
«قدر» فقط در فعل خدا و امور پسندیده به کار میرود؛ اما «تقدیر» هم در فعل خدا هم در فعل انسان، هم در امور پسندیده و هم در امور ناپسند به کار میرود.[11]
[1]- غررالحكم، ص832.
[2]- نهج البلاغه، ترجمۀ روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص686.
[3]- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص366.
[4]- نهج البلاغه، ترجمۀ روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص686.
[5]- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص366.
[6]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج2، ص1155.
[7]- لسان العرب، ج5، ص79.
[8]- فرهنگ ابجدی، ص849.
[9]- کتاب العین، ج5، ص112.
[10]- مفردات الفاظ قرآن، ص 659.
[11]- الفروق فی اللغه، ص185.
[12]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج3، ص1235.
[13]- المكنز العربي المعاصر، ص61.
[14]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص13.
[15]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص13.
اضف تعليق