و قال (علیه السلام):
«أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ، أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَة».
ترجمهها
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص664)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص478)
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص687)
«سزاوارترين مردم به عفو و بخشودن تواناترين ايشان است به كيفر رساندن (زيرا عفو فرع بر قدرتست، پس ناتوان را عفوى نيست)».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1112)
شروح
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص368)
چون فضيلت بخشش در عرف مردم شامل كسى است كه قادر بر مجازات است، امّا مجازات نمىكند، و چون عفو و قدرت از دو مقوله اشدّ و اضعفند، ناگزير اولويت عفو، تابع اولويّت و اشديّت قدرت است، يعنى هر كس تواناتر بر كيفر كردن و كيفر نكردن باشد، سزاوارتر به بخشندگى خواهد بود.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، ص456)
احنف گفته است: هيچ چيز به چيزى پيوستهتر از بردبارى به عزت نيست.
حكيمان گفتهاند: براى آدمى شايسته است كه چون كسى را كه مستحق عقوبت است عقوبت مىكند، در انتقام گرفتن همچون جانور درنده نباشد و نبايد تا شدت خشم او تسكين نيافته است، عقوبت كند كه مبادا مرتكب كارى شود كه روا نيست و بدين سبب است كه سنت پادشاه بر اين قرار گرفته است كه نخست گنهكار را زندانى كند تا بر گناه او بنگرد و دقت كند. گنهكارى را به حضور اسكندر آوردند، از گناهش درگذشت، يكى از همنشينان گفت: پادشاها اگر من به جاى تو بودم او را مىكشتم. اسكندر گفت: اينك كه تو به جاى من نيستى و من به جاى تو نيستم، او كشته نخواهد شد.
به اسكندر خبر رسيد كه يكى از يارانش بر او عيب مىگيرد. به اسكندر گفته شد: پادشاها اگر صلاح دانى بايد او را به سختى عقوبت كنى. گفت: در آن صورت براى اجتناب از من زبان گستردهتر و داراى عذر بيشتر خواهد بود.
و حكيمان همچنين گفتهاند: خوشى عفو گواراتر از خوشى انتقام است، كه همراه خوشى عفو، عاقبت پسنديده هم هست و حال آنكه خوشى انتقام را درد پشيمانى همراه است. و هم گفتهاند پستتر و فرومايهتر حالت قدرتمند، عقوبت كردن است كه در واقع نمودارى از بى تابى است، و هر كس خشنود باشد كه ميان او و ستمگر فقط پرده نازكى وجود داشته باشد، بايد كه داد دهد.
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، صص269و270)
1. شخص ضعیف و ناتوان است و توانایی مقابله با ظالم را ندارد. در این صورت، عفو کردن، نتیجه ناتوانی است؛ عفو در چنین حالتی عفو قلبی است و در عمل تفاوت چندانی ندارد.
2. شخص توانایی و قدرت مقابله و رودررویی با ظالم را دارد. در این صورت ممکن است با تکیه بر قدرت و توانمندی خود، از او انتقام بگیرد؛ ممکن است در عین توانمندی، عفو کند و او را ببخشد. بخشیدن در چنین حالتی، ارزش بیشتری دارد؛ و هر چه قدرت شخص برای انتقام گرفتن بیشتر باشد، ارزش عفو و گذشت او بیشتر است.
عفو و گذشت در صورت بهرهمندی از قدرت، نشانگر روح بالای شخص و رحمت و رأفتی است که از درونش سرچشمه گرفته و این عمل، شکرانه قدرت و نیرومندی انسان است؛ همانگونه در سخنی دیگر امیرمؤمنان (علیه السلام) شکرانه پیروزی بر دشمن را، عفو بیان فرمودهاند.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند:«عَلَيكُم بِالعَفوِ فَإنَّ العَفوَ لا يَزيدُ العَبدَ إلاّ عِزّا فَتَعافَوا يُعِزَّكُمُ اللهُ؛ بر شما باد به گذشت؛ زيرا كه گذشت جز بر عزّت بنده نمى افزايد. پس از يكديگر گذشت كنيد تا خداوند شما را عزّت بخشد.»[2]
لذت عفو بیشتر از انتقام است؛ چراکه گذشت، عاقبتی خوشایند دارد ولی انتقام و مجازات، نشانگرپستی و فرومایگی شخص قدرتمند است و ممکن است با پشیمانی همراه باشد.
هر كسى باشد تواناتر به كيفر از گناه عفو از او شايستهتر بر مذنبان روسياه[3]
عفو در مواردی همچون حدود شرعی و حق الله جایز نیست، بلکه در مواردی پسندیده است که حق شخصیِ فرد پایمال شده باشد. گذشت ممکن است سبب هدایت انسانی به مسیر صحیح و الهی شود. البته اگر عکس این قضیه باشد و او بر خطای خودش مُصِرّ باشد، باید تأدیب شود.
برای مجازات خطاکار باید تا آرام شدن خشم، از مجازات صرف نظر کرد؛ چراکه ممکن است انسان مرتکب عملی نامناسب شود.
واژه شناسی
واژه کاوی
«عفو» بر ترک امری دلالت میکند[11] و به صرف نظر کردن[12] از مال یا حق نیز گفته میشود.[13] همانگونه که «عفا يعفو» یعنی انسان حقش را رها کرده و از آن بگذرد.[14][15] این واژه مخالف کیفر است.[16]
خدای متعال میفرماید: «فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ؛ عفو كنيد و گذشت كنيد، تا خدا فرمانش را بياورد.»[17]
تفاوت «عفو» و «غفران»:
«غفران» به معنای پوشاندن گناه و جلوگیری از رسوایی است[18] که سبب از بین رفتن عقوبت و ایجاد شایستگی برای دریافت ثواب است. بنابراین «غفران» تنها شایسته مؤمنی است که مستحق ثواب باشد.[19] «عفو» به معنای محو عقاب و استحقاق عذاب است.[20] «عفو»، سبب از بین رفتن ملامت و سرزنش میشود؛ اما موجب دریافت ثواب نیست.[21] به عبارت دیگر، «عفو» صرفا جنبه اِسقاطی(یعنی از بین رفتن عقوبت) دارد ولی «غفران» علاوه بر آن، جنبه اثباتی نیز دارد، یعنی موجب دریافت ثواب است.[22] به همین دلیل واژه «غفران» صرفا در مورد خدای متعال بهکار میرود؛ مثل: «غَفَرَ اللهُ لَک» و به جز موارد نادری در مورد غیر خدا به کار نرفته است؛ به طور مثال: «غَفَرَزیدٌ لَک» صحیح نیست.[23] واژه «عفو» در مورد افعال بندگان نیز قابل استفاده است؛ مثلا خدای متعال میفرماید: «فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ؛ پس هر كس كه از جانب برادر خود عفو گردد.»[24] «عفو» با حرف اضافه «عن» یعنی «عفوت عنه» و «غفر» با حرف اضافه «ل» یعنی «غفرت له» در جمله بهکار میرود.[25]
به نظر میرسد «عفو» در اینجا به معنای بخشودن و گذشتن از فردی باشد.
[1]- مفهوم واقعى عفو، در صورتى به حقيقت مىپيوندد كه با قدرت انجام گيرد، و هر اندازه قدرت زيادتر باشد، ارزش عفو، زيادتر است.
[2]- ميزان الحكمه، ج7، ص460.
[3]- منهاج البراعة (خویی)، ج۲۱، ص۹۲.
[4]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص866.
[5]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص563.
[6]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص640.
[7]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص564.
[8]- قاموس قرآن، ج5، ص19.
[9]- كتاب العين، ج2، ص258.
[10]- مفردات نهجالبلاغه، ج2، ص166.
[11]- معجم مقاييس اللغه، ج4، ص56.
[12]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص223.
[13]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص223.
[14]- این نظر أبو العباس از ابن الأعرابي است.
[15]- تهذيب اللغة، ج3، ص146.
[16]- جمهرة اللغة، ج2، ص938.
[17]- بقره، آیه109.
[18]- الفروق في اللغة، ص17.
[19]- الفروق في اللغة، ص230.
[20]- الفروق في اللغة، ص17.
[21]- الفروق في اللغة، ص230.
[22]- الفروق في اللغة، ص230.
[23]- الفروق في اللغة، ص230.
[24]- بقره، آیه178.
[25]- الفروق في اللغة، ص17.
اضف تعليق