حکمت ها

حکمت شصت و هشتم

و قال (علیه السلام):

«الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى».

ترجمه‌ها

- ترجمه نهج البلاغه (فقیهی)
«پاکدامنى و عزت نفس، موجب زيبايى فقر است[1]، (مناعت طبع براى انسان بى چيز زيبايى است)».

(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص665)
- ترجمه نهج البلاغه (استاد ولی)
«خویشتن داری زیور تهیدستی، و شکرگزاری زیور توانگری است».

(نهج‌البلاغه، ترجمه حسین‌استاد ولی، 479)
- ترجمه نهج البلاغه (بهرام پور)
«آبروداری، زینت فقر و شکرگذاری زینت بی‌نیازی است».

(نهج البلاغه ترجمه روان‌با‌شرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص687)
- ترجمه نهج البلاغه (فیض الاسلام)
در پاكدامنى و سپاسگزارى‌:

«پاكدامنى زينت و آرايش بى‌چيز و درويش است، و سپاسگزارى (از نعمتهاى خداوند) آرايش توانگر».

(ترجمه‌وشرح‌نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام، ج6، ص1116)

شروح

- ترجمۀ توضیح نهج البلاغه (آیت الله شیرازی)
«خويشتندارى از لذّت‌ها زيور فقر است»؛ يعنى انسان فقير بايد در جمع مردم به لذايذ و خواهش‌هاى نفسانى ابراز شيفتگى و بر عدم دستيابى به آن، بى‌تابى نكند تا عزيز بماند. و زيور ثروت، سپاس و شكر خدا گفتن است؛ يعنى وقتى فرد ثروتمند شد بايد سپاسگزارى كند تا در بين مردم آراستگى داشته باشد. و سپاس او به صرف ثروت در راه ولى‌نعمت.

(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص372)
- توضیح نهج البلاغه (ابن میثم)
«پاكدامنى زينت تهيدستى است[2]».

قبلا معلوم شد كه پاكدامنى فضيلت قوه شهويه است، و فقير اگر شهوت خود را به وسيله عقل از خواستهاى طبيعى خود، باز دارد، نفسش با فضيلت پاكدامنى كمال مى‌يابد و تهى‌دستى‌اش را در انظار اهل بينش به فضيلت خود آراسته مى‌گرداند و اگر خواسته‌هاى خود را به حال خود يله و رها گذارد او را به زشتيها وامى‌دارد، و به حرص و آز و بخل و حسد و دريوزگى مى‌كشاند و بدان وسيله زشتترين چهره را به خود خواهد گرفت.

(ترجمه‌شرح‌نهج‌البلاغه، ‌ابن‌ميثم، ج‌5، ص463)
- توضیح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)
«پارسايى (پاكدامنى) زيور درويشى و سپاسگزارى زيور توانگرى است».

(جلوه‌تاريخ‌درشرح‌نهج‌البلاغه، ‌ابن‌ابى‌الحديد، ج7، ص286)
- شرح سلونی
به طور ذاتی زینت، زیبایی و آراستگی در هر چیزی پسندیده است؛ برای مثال: زینت آسمان، ستارگان و زینت شاخه‌های خشک درختان، شکوفه است. اخلاق نیکو نیز برای انسان در جامعه، زینت است.

در این حکمت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) زیبایی و آراستگیِ دو موقعیت فقر و ثروت را بیان می‌فرمایند.

عفت زیبنده تهیدستی

«الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ» بنا بر فرمایش حضرت علیه السلام فقر به خودی خود، ناپسند نیست؛ بلکه چگونگی رفتار شخص فقیر، جایگاه او را در جامعه مشخص می‌کند. اگر شخص فقیر به گونه‌ای رفتار کند که مورد تحقیر و توهین دیگران قرار گیرد، ناپسند است. در این سخن، امام (علیه السلام) عفاف را زینت بخشِ فقر دانسته‌اند.

عفت به طور کلی؛ به معنای خودداری از هرگونه خطا، خواسته نفسانی، گناه و معصیت است. عفت به طور خاص؛ یعنی خودداری از افتادن در دام شهوت و حفظ پاکدامنی.

عفت برای همه افراد زینت است؛[3] اما برای شخص فقیر، به دلیل فقر و تنگدستی‌اش، ارزشمندتر است؛ چرا که نه تنها همچون لباسی عیب‌ها و کاستی‌های معیشیتی فرد تنگدست را می پوشاند؛ بلکه به وسیله آن شخص فقیر، نزد مردم محترم و محبوب می‌شود و در نتیجه از گناهانی که احتمال دارد مرتکب شود، مانند حسد، طمع و دزدی، جلوگیری می‌کند که این همان زینت و زیباییِ فقر است.

انسان فقیری که با عفت باشد، معاش و روزی حلال به دست آورده و خدا را شکر می‌کند. همچنین در مقابلِ تمایلات نفسانی‌اش شکیبا و قانع است. از مردم درخواستی نمی‌کند و به داراییِ آن‌ها طمع نمی‌ورزد. همان‌طور که خدای متعال می‌فرماید: «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا؛ اين صدقات از آن بينوايانى است كه خود را در طاعت حق محصور كرده‌اند و در طلب قوت ناتوانند و آنچنان در پرده عفافند كه هر كه حال ايشان نداند پندارد كه از توانگرانند. آنان را از سيمايشان مى‌شناسى كه به اصرار از كسى چيزى نخواهند.»[4]

همچنین امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «شِيعَتُنَا مَنْ لاَ يَسْأَلُ اَلنَّاسَ وَ لَوْ مَاتَ جُوعاً؛ شیعیان ما کسانی هستند که حتی اگر گرسنه از دنیا بروند از مردم درخواستی نمی‌کنند.»[5]

شکرگزاری، زیبنده ثروتمندی

«الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى» شکر برای همه افراد زینت است اما چون غالباً ثروت، سبب طغیان انسان می‌شود و ممکن است به کبر، طمع و دنیاطلبی و ... بینجامد، به افراد ثروتمند اشاره شده است.

اقسام شکر:

Ø شکر قلبی: یعنی انسان قلباً شکرگزار خدای تعالی باشد و تمام دارایی‌اش را از جانب او بداند.

Ø شکر زبانی: یعنی به زبان آوردن و گفتن عباراتی همچون «الحمدلله رب العالمین» یا «شکرا لله».

Ø شکرعملی: یعنی دوری از گناهان، پایبندی به دستورات الهی و استفاده از نعمت‌هایی که خدا به انسان ارزانی داشته، در مسیر رضایت و خشنودی خدای متعال.

به نظر می رسد در این عبارت شکر؛ نه تنها شکر زبانی، بلکه شکر قلبی و عملی را نیز شامل می‌شود؛ به بیان دیگر اگر شخص ثروتمند می‌خواهد از خدای تعالی تشکر کند باید حقوقی که خدا بر او واجب کرده پرداخت کند، به نیازمندان کمک کند و از اموالش برای گسترش دین خدا استفاده کند.

اگر انسان ثروتمند، شکرگزار باشد، به سعادتی دوچندان دست یافته و سپاس‌گزاری‌اش سبب دوام و افزایش نعمت می‌شود. و اگر در برابر نعمات الهی ناسپاسی کند، خدای تعالی نعمت را از او سلب می‌کند.

همان‌گونه که خدای متعال می‌فرماید: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛ اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می افزایم و اگر ناسپاسی کنید، بی تردید عذابم سخت است.»[6]

بنابراین شخص فقیر باید در برابر ثروتنمدان عفت داشته و از درخواست از آنان خودداری کند و فرد ثروتمند باید در برابر فقرا، بخشنده و فروتن باشد؛ تا نزد خدای عزوجل از جایگاه والایی برخوردار شود.

واژه شناسی

- الْعَفَاف
پادامنی، پارسایی، خودداری کردن از کارهای زشت. [7]
- زِينَة
آرایش. [8]
- الْفَقْرِ
نيازمندى، تنگدستى، اندوه.[9]
- الشُّكْر
سپاس گفتن، ستایش کردن.[10]
- الْغِنَى
بی‌نیاز شدن، توانگری.[11]

واژه کاوی

- الْعَفَاف (عفف)
«عفف» به معنای بزرگ منشی، عزت نفس و حالتی نفسانى است كه از چیرگی شهوت بر انسان جلوگیری می‌کند؛[12] همان‌طور که داشتن تقوا سبب خودداری از محرمات و عصیان خدای متعال می‌شود،[13] «عفت» هم سبب خودداری از ناپسندی[14] و طمع‌های پَست است[15] با این تفاوت که عفاف، حالتی روحی است، اما تقوا، به آنچه در خارج است؛ یعنی به رفتار انسان برمی‌گردد.[16]

«عِفَّت» به معنای خودداری از تمایلات ناشایسته،[17]محرمات[18] و پاكدامنى است[19] و «عفيف» به معناى با عفت و پاكدامن است.[20]

«تَعَفُّف» در فقیر یعنی نسبت به آنچه در در حیطه توانایی اوست، قناعت ورزد و قلب خود را از شهوت‌ها و تمایلات نفس، برهاند به‌طوری که خلافی از او سر نزند؛ «تَعَفُّف» در ثروتمند به معنای خویشتن‌داری و نگهداری نفس از شهوت‌هایی که به دلیل فراوانی مال و فراهم بودن مقدمات برای او ممکن است.[21]

«الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ» در این عبارت عفاف، زینت فقر بیان شده چرا که اگر فقیر، علی رغم شرایط دشوارِ معیشتی، از گناهان و محرمات خودداری و پاکدامنی خود را حفظ کند، به دنیا و مادیات طمع نکرده و خود را در برابر مردم خوار و ذلیل نکند، در حقیقت این رفتارش سبب زینت و آراسته شدن فقرش است.
- الْفَقْر (فقر)
«فَقْر» به معنای حاجت است.[22] احتياج را «فقر» نامیدند؛ زیرا به‌منزلۀ شكسته شدن ستون فقرات است.‌[23]

بنا بر نظر برخی «فقر» یعنی ضعفی که سبب احتیاج می‌شود،[24] بنابراین فقر تنها به معنای فقر اقتصادی نیست، بلکه مصادیق و مراتب متعددی دارد؛ بالاترین مرتبه فقر،«فَقْرُالنفس» است که در سرشت انسان است[25] و انسان را به کفران نعمت‌های پروردگار سوق می‌دهد، سبب فراموشی خدا می‌شود و انسان را به نیازمندی و آلودگی می‌خواند، در نتیجه دینش را از بین می‌برد.[26] فقر مصادیق دیگری هم دارد؛ از جمله فقر در علم و اخلاق.



«فَقْر» در چهار وجه كاربرد دارد:

· نیازهای ضروری (زایشی و رویشی) برای تمام موجودات لازم است تا وقتی در دنیا هستند.[27]

· فقرى كه از عدم كسب و كار ناشى می‌شود.

· فقر نفسانى و روحى كه همان آزمندى است.[28]

· فقر و نياز به‌سوى خداى تعالى،[29] كه در قرآن مجید آمده: «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ».[30]

تفاوت «فقر» و «حاجت»:

«فقر» مخالف غنی می‌باشد؛ اما «حاجت» به معنای نقص است.[31]

تفاوت «فقر» و «خِلّه»:

«فقر» به معنای از دست رفتن مال است؛ اما «خِلّه» یعنی خللی در مال و زندگی‌ ایجاد شود که می‌بایست برطرف گردد.[32]

تفاوت «فقیر» و «مسکین»:

· «فقیر» خواستۀ خود را مطرح نمی‌کند ولی «مسکین» تقاضای خود را آشکارا بیان می‌کند.

· «فقیر» به اندازه کفایت زندگی روزی دارد[33] و تنگدستیِ او از ظاهرش نمایان نیست[34]؛ اما تنگدستیِ «مسکین» از ظاهرش آشکار است.

· «مسکین» نسبت به «فقیر» ضعیف‌تر می‌باشد.

· «مسکین» کسی است که در روبرو شدن، انسان را به رقت قلب و نرمی وامی‌دارد.[35]
- الْغِنَى (غنی)
«غنی» به معنای توان‌گری[36]، زیادی مال[37] و کفایت است.[38]

«غِنَى»‌ سه صورت دارد:



1- بى‌نيازى کامل: تنها براى خداى متعال است.

2- کم نیازی.

3- زیاد بودن مال که نسبت به درآمد اقشار مختلف جامعه سنجیده می‌شود.[39]

موارد زیادی ز واژه «غنی» در نهج البلاغه آمده است.[40]

تفاوت «غنی» و «الجده» و «الیسار»:

«جده» به مال فراوان گفته می‌شود و «غنی» اضافه بر توانمندی مالی، قدرت، یاری و هر گونه بی‌نیازی را شامل می‌شود. «یسار» به معنی ثروت فراوان نیست بلکه مقداری از توان‌گری مالی است که انسان بتواند به وسیله آن زندگی‌اش را به آسانی بگذراند.[41]



به نظر می‌رسد «غنی» در این‌جا به معنای کم نیازی یا بی‌نیازی و توانگری باشد.

[1]- در بسيارى از نسخه‌ها، به دنبال جملۀ مزبور، اين جمله هم آمده است: و الشّكر زينة الغنى، شكر گزارى نعمت، زينت توانگرى است.

[2]- در نهج البلاغه سیَد رضی (رحمه الله): دنباله عبارت: «العفاف زینة الفقر» چنین آمده است: «و الشکر زینة الغني»

[3]- همان‌طور که امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «ثَلاَثَةٌ هُنَّ فَخْرُ اَلْمُؤْمِنِ وَ زِينَتُهُ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ اَلصَّلاَةُ فِي آخِرِ اَللَّيْلِ وَ يَأْسُهُ مِمَّا فِي أَيْدِي اَلنَّاسِ وَ وَلاَيَةُ اَلْإِمَامِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؛ سه چيز مايه مباهات مؤمن و نيز آراستگى او در دنيا و آخرت خواهد بود: 1. نماز شب 2. مأيوس بودن از چيزى‌كه در دست مردم است 3. ولايت امامى از خاندان محمد (صلّى اللّه عليه و آله).» (أمالی(شیخ صدوق)، ج۱، ص۵۴۴.)

[4]- بقره، آیه273.

[5]- تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج۹، ص۴۴۳.

[6]- ابراهیم، آیه7.

[7]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص563.

[8]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص369.

[9]- فرهنگ ابجدى، ص668.

[10]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص454.

[11]- کلید گشایش نهج‌البلاغه، ص599.

[12]- قاموس قرآن، ج‌5، ص18.

[13]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌8، ص180.

[14]- معجم المقاييس اللغة، ج‌4، ص3.

[15]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌12، ص393.

[16]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌8، ص180.

[17]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌8، ص181.

[18]- كتاب العين، ج‌1، ص92.

[19]- فرهنگ ابجدى، ص616.   

[20]- فرهنگ ابجدى، ص617.

[21]- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‌8، ص180.

[22]- كتاب العين، ج‌5، ص150.    

[23]- قاموس قرآن، ج‌5، ص197.    

[24]- التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج‌9، ص 118.

[25]- التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج‌9، ص 118.

[26]- مجمع البحرين، ج‌3، ص443.

[27]- ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‌3، ص77.    

[28]- ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‌3، ص 78.

[29]- ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‌3، ص 79.

[30]- قصص، آیه24.

[31]- الفروق فی اللغه، ص172.

[32]- الفروق فی اللغه، ص171.    

[33]- معجم المقاييس اللغه، ج‌4، ص444.

[34]- الفروق في اللغه، ص170.

[35]- الفروق في اللغه، ص170.

[36]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص599.

[37]- كتاب الجيم، ج‌3، ص4.

[38]- معجم المقاييس اللغة، ج‌4، ص397.   

[39]- مفردات ألفاظ القرآن، ص 615.

[40]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص222.

[41]- الفروق في اللغة، ص169.   


اضف تعليق