و قال (علیه السلام):
«إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا».
ترجمهها
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص666)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص480)
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، ص691)
«هرگاه كارها مشتبه شد (نيكى و بدى پايان آنها دانسته نشد) انجام آنها به آغازشان مقايسه و برابرى ميشود (پس اگر آغاز كار نيك يا بد باشد انجام آن نيك يا بد خواهد بود، زيرا سال نيكو از بهارش آشكار است)».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1118)
شروح
(ترجمۀ توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، صص374و375)
يعنى هر گاه در آغاز كارها راه و روش دست يافتن بدانها نامعلوم بود، و اقدام به آنها دشوار بود، پايانش را به آغازش بسنجند، و استدلال شود بر اين كه آن نيز در دشوارى چنين است، و در اين صورت خوددارى كرده و اقدام با زحمت نكنند.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، ص468)
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، ص291)
1. دنیا، بر پایه اسباب و مسببات است. هر کاری، نتیجه و هر عملی، عکس العملی دارد؛ مثلا در تاریخ مردمی که در برابر ظلم حاکمان ستمگر از خود دفاع نکردند و سکوت کردند، نتیجه و پیامدش ضایع شدن حق آنان بوده است. یا شخصی که از کودکی به علم و آگاهی بیتفاوت بوده و در مقابل، به دنبال امور بیارزش و بدون اهمیت بوده است، در بزرگسالی جایگاه ویژهای در جامعه ندارد و این نتیجه عملکرد او در کودکی و جوانی است. پس چگونگی و کیفیتِ آینده انسان، از مقدمات و کارهایی که در ابتدا انجام داده است، مشخص میشود. بنابراین اگر انسان در آینده خود شک کند که سعادتمند است یا شقی، باید به عملکرد خود در زمان حال بنگرد که به چه اموری مشغول است، چرا که همان امور آینده او را تعیین میکنند. در ضرب المثلی آمده است «سالی که نکوست از بهارش پیداست.» و از طرفی «خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج.»
2. نکته دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که اگر انسان در امری دچار تردید شود و نتیجه آن برایش نامعلوم باشد، نباید مسیر نامطئنی را انتخاب کند؛ زیرا در این صورت ممکن است نتیجه این انتخاب، هدفی که آن شخص از ابتدا داشته، نباشد؛ چرا که برخی انتخابها در زندگی مانند یک دو راهی است و انسان نمیداند کدام یک از راهها به مقصد مورد نظرش میرسد. در این صورت اگر بدون اطمینان و آگاهی حرکت کند، ممکن است در آینده از انتخاب عجولانهاش پشیمان شده و همچنان در تردید و شک باقی بماند.
3. تاریخ تکرار میشود و امور و جریانها به هم شباهت دارند؛ به همین دلیل میتوان نتیجه امور را بر اساس جریانها و اتفاقات تاریخ پیشبینی کرد. ازاینرو انسان باید از تجربیات دیگران بهرهمند شود و از آنها استفاده کند؛ چرا که امور مانند یکدیگرند و دستِ کم انسان میتواند از اشتباهاتی که دیگران مرتکب شدند، عبرت بگیرد تا خود مرتکب آنها نشود؛ همانطور که خدای متعال میفرماید: «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْل؛ بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود؟»[1] خدای متعال در قرآن عاقبت پیشینیان را یادآوری کرده است؛ چه بسا که انسان از آنان پند گیرد.
واژه شناسی
واژه کاوی
«شُبَه» و «شُبُهَات» جمع «الشُّبْهَة»[12] به معنای امر پیچیده، مبهم،[13] در آمیختگی حق با باطل يا حلال با حرام است.[14] همچنین یعنی دو چيزی که از یکدیگر قابل بازشناسی نباشند.[15]
«اشتَبَهَ الأمر» یعنی امری درهم، آمیخته، مخلوط،[16] پیچیده، مبهم، نامشخص و نامعلوم شد.[17] «اشْتَبَهَ عليهِ الأمرُ» یعنی امری بر انسان پوشيده شد.[18]
«مُشْتَبِهَاتُ من الأمور» به معنای امور مشکل، سخت ودشوار است[19] که از اين ماده موارد زيادى در «نهجالبلاغه» آمده است.[20]
«اِعْتِبَار» به معنای ژرفاندیشی، تفکر،[24] انتخاب، گذشتن و گرفتن است؛ یعنی انسان عاقل و متفکر، زمانی که امور و جریانات مختلف را میبیند، نتایج آنها را با زندگی دنیوی و روحانی خود تطبیق داده و از آن پند میگیرد. پس چنین شخصی، از آنچه دیده، به وجود خودش گذر کرده است.[25]
«عِبَر» جمع «عِبْرَت»[26] یعنی پند و عبرت گرفتن از گذشته[27] و نشانهها است.[28] همچنین به معنای پذیرفتن و عمل کردن به پند و موعظه است و چیزی که سبب پند گرفتن میشود، فکر کردن به حقیقت است که مقدمهاش نگرش به جریانهای مختلف تاریخی و مشکلاتی که برایشان به وجود آمده است که باید آنها را در کنار یکدیگر قرار داد و در نتیجه، انسان به این مسئله میرسد که باید به خدا روی آورد.[29] بنابراین «عِبْرَت» یعنی چیزی كه انسان را از جریانی كه در گذشته رخ داده و ديده شده به معرفت و شناخت چيزى كه ديده نشده، برساند.[30]
[1]- روم، آیه42.
[2]- قاموس به نقل از کلید گشایش نهجالبلاغه، ص429.
[3]- کلید گشایش نهجالبلاغه، ص429.
[4]- ترجمه روان با شرح واژگان نهجالبلاغه، ص691.
[5]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج6، ص12.
[6]- مفردات ألفاظ القرآن، ص443.
[7]- معجم مقاييس اللغه، ج3، ص243.
[8]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج6، ص12.
[9]- كتاب العين، ج3، ص404.
[10]- مفردات ألفاظ القرآن، ص445.
[11]- كتاب العين، ج3، ص404.
[12]- فرهنگ ابجدي، ص516.
[13]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج6، ص2236.
[14]- فرهنگ ابجدي، ص516.
[15]- مفردات ألفاظ القرآن، ص443.
[16]- كتاب العين، ج3، ص404.
[17]- مجمع البحرين، ج3، ص350.
[18]- مقدمة الأدب، ص239.
[19]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج6، ص2236.
[20]- مفردات نهج البلاغه، ج۲، ص۵۷۴.
[21]- معجم مقاييس اللغه، ج4، ص207.
[22]- مفردات ألفاظ القرآن، ص543.
[23]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص18.
[24]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج7، ص181.
[25]- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص19.
[26]- مجمع البحرين، ج3، ص393.
[27]- كتاب العين، ج2، ص129.
[28]- جمهرة اللغة، ج1، ص318.
[29]- مجمع البحرين، ج3، ص393.
[30]- مفردات ألفاظ القرآن، ص543.
اضف تعليق